فلان آدم منو کوچیک کرده، بهم تیکه انداخته و منو سوزونده.من باید چه مراحلی رو طی کنم تا ازش رنجیده خاطر نشم؟
✔️اول راه این هست که تیکه ی سوزاننده از طرف میشنوی،میسوزی و تو هم جوابشو با تیکه میدی و خوشحالم هستی که تو هم سوزوندیش.
✔️کم کم تیکه میشنوی. میسوزی. جواب هم میدی.اما عذاب وجدان میگیری ازینکه جوابشو دادی و سوزوندیش.
✔️کم کم تیکه میشنوی. میسوزی. اما با سکوت جوابشو میدی مثلا بغض میکنی یا چشم غره میری بهش.
✔️کم کم تیکه میشنوی،میسوزی. جوابش رو نمیدی و سکوت میکنی اما میری به بقیه غیبتشو میکنی.(مثلا غیبت خواهر شوهر رو به شوهر میکنی)
✔️کم کم تیکه میشنوی،میسوزی، جوابشو نمیدی،غیبتشو نمیکنی اما ناراحتیتو از اون سر بقیه خالی میکنی سر بچه هات، شوهرت.. .(از مادرشوهرت رنجیدی به شوهرت نمیگی اما اخر سر شوهرت خالی میکنی)
✔️کم کم تیکه میشنوی،میسوزی. جوابشو نمیدی،غیبتشو به کسی نمیکنی اما شکایتش رو میبری پیش خدا(خدایا خودت تقاصمو ازش بگیر)
✔️کم کم میشنوی.جوابشو نمیدی.از درون ناراحتی و میسوزی اما شکایتش رو هم پیش خدا نمیبری.
✔️کم کم میشنوی. جوابشو نمیدی. میسوزی و با وجود اینکه از دستش ناراحتی؛ سعی میکنی ببخشیش.
✔️کم کم میشنوی. جوابشو نمیدی. نمیسوزی و اصلا ناراحت نمیشی.و خیلی راحت میبخشیش.
✔️کم کم میشنوی. جوابشو نمیدی. نمیسوزی. میبخشیش و فقط برای اون ناراحت میشی که چرا با این جمله به خودش ظلم کرده و خودشو از چشم خدا انداخته.
✔️کم کم میشنوی.نمیسوزی.جواب نمیدی.برای اون طرف ناراحتی و میری سر سجاده و از جانب اون طرف طلب استغفار میکنی.(قصه ی مالک اشتر)
و اگه تو این دنیا به مقام فنا رسیده باشی.اصلا نمیشنوی اون چی چی گفته.باید زور بزنی ببینی چی گفته اصلا تیکه انداخته، ننداخته تو دیگه خودت نیستی. فارغ از هرگونه منیتی... 🥲
حالا یه خلوتی بکن ببین شما کجای کاری؟ 🙂
#سلوک #پروانه_شو #حرف_مردم
#بضعهُالحسین
تبدیل حسد به غبطه
چند سال پیش تو یکی از گروه هامون یکی از هم دانشگاهیامون با ذوق و خوشحالی پیام داد:
(بچه ها سلام.من تو آزمون دکتری قبول شدم.)
پیامشو که خوندم یه لحظه قلبم گرفت! اصلا براش خوشحال نشدم! انگار غم عالم نشست تو سینه ام! چون من شهوت علم داشتم.شهوت رتبه ی علمی داشتم .و همیشه به کسی که دارای مرتبه ی علمی بود حسودی میکردم.
خیلی به سردی براش نوشتم:(مبارکه!عزیزم)
و رفتم تو تنهایی غصه خوردم.که چرا اون با یه هوش کاملا معمولی تونست دکتر شه ولی من نه!!
تو تنهایی هام غصه ام دو تا بود.یکی اینکه چرا من نتونستم؟چرا من قبول نشدم؟ ما که یجا درس خوندیم!من که ازون بهتر بودم!
غصه ی بیشترم از سر این بود که چرا من خوشحال نیستم از موفقیت اون آدم ؟ چرا حال من با دیدن حال خوش دوستم خوب نیست؟چرا دوست ندارم اون رو دکتر صداش کنم؟ چرا من حسودم؟ مگه امام علی نفرمودند:(دوستی که به دوستش حسد بِبَرَد دوست سالمی نیست.) مگه نفرمودن وقتی حسد بیاد ایمان از بین میره؟
و تصمیم گرفتم تغییر کنم...
سال ها رو خودم کار کردم که چه کنم شهوت علمم کم شه.چه کنم به علم کسی حسودی نکنم؟چه کنم که از موفقیت علمی بقیه ذوق زده بشم؟
و تو این سالها تمرین کردم و تمرین کردم. اینکه اگه علمی از کسی میدیدم سریعا تشویقش میکردم.ادم ها رو با درجه ی علمیشون صدا میزدم خانم دکتر، خانم مهندس، خانم معلم، خانم وکیل.و با وجود اینکه تعریف از بقیه خیلی برام سخت بود اما بهشون میگفتم که چقدر خوبن و چه ویژگی های مثبت فعالی دارن مخصوصا در عرصه ی علمی.اینکه چقدر از من بهترن، باهوش تر و تواناترند.
چند وقت پیش دوباره یکی از همکلاسیهام پیام داد که من تو ازمون قضاوت قبول شدم...
دوباره اشکام ریخت! اما اینبار از سر ذوق! تبریک بلند بالایی براش نوشتم. که مبارکه عزیزم،حقته! تو همیشه باهوش و پر تلاش بودی.
و بیشتر از اینکه از قبولی اون خوشحال شم. از این خوشحال شدم که چقدر تونستم شهوت علمم رو تعدیل کنم. چقدر خدا کمکم کرده و منو از مرض #حسادت نجاتم داده و منو پرت کرده به جایگاه غبطه....و چقدر حالم اینجوری خوبه.و راضی ام به آنچه خدا برام رقم زده که هر کسی را بهر کاری ساختند!
پیامبر اکرم میفرمایند:
انسان حسود کمترین لذت رو از زندگیش میبره. که الحسود لایسود...آدم حسود هیچوقت در آسایش نیست.
#سلوک
#پروانه_شو
#حدیث
#بضعهُالحسین