eitaa logo
بېسېم چې
866 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
289 فایل
[بسم الله المھدې...] [سلام‌بر‌ېگانه‌مُنجې‌عـٰالم‌بشرېت..!🕊] {عشق یعنی استخوان و یک پلاک سال‌ها تنهای تنها زیر خاک..🥀} خرده‌ریزها⇦ https://eitaa.com/bisimt
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَباعَبدِالله الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلامُ
دعای عهد🦋 الهم عجل لولیک الفرج
به وقت سࢪدار دلها...🙃💔
|❤️✨| یازدھ‌پلہ‌زمین‌رفت‌بہ‌سمت‌ملڪوت؛ یڪ‌قدمـ‌ماندھ‌زمین‌شوق‌ِتڪامل‌دارد.. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بېسېم چې
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت2 صدای، بوق ماشین سوگل که آمد من سریع یه مانتو وشلوار ساده پوشید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت3 سوگل دستش را از روی بوق برنمی داشت. کل محله را خبردار کرده بود. دویدم سمت ماشین ؛ در را که باز کردم خودم را انداختم داخل ماشین از صدای بلند موزیک داشتم کلافه می شدم کم کردم صدا را ؛ به طرف سوگل چرخیدم و گفتم: - آمدم ؛ دنبال عروس که نیامدی! سوگل با چشم های چپ شده نگاهم کرد و گفت: - علیک سلام خانم! راننده ی شخصیتون که نیستم... نوکر بابات هم شبیه من نیست. تک بوق که زدم باید می پریدی پایین هنوز دنبال مینو هم نرفتیم کلی کار داریم تا شب... سکوتم را که دید دنده را جا زد و جوری حرکت کرد که نفسم بند آمد. صدای موزیک را زیاد کرد و با صدای بلند گفت: - اگر ناراحتی پنبه بدم خدمتتون... سری به این خُل بازی اش تکان دادم، دیگر چیزی نگفتم. چون کل کل اول صبح حالی نداشت. نیم ساعت بعد سه تایی جلوی یک پاساژ شیک ایستاده بودیم. من یک نگاهی به پاساژ کردم و گفتم: - ای جااااااان.... مینو با حرص گفت: - بله! بچه پولدار که باشی همین میشه! برای خرید کلی ذوق داری ولی من بیچاره که توجیبم شپش پشتک می زنه با این پاساژ و احتمالا قیمت هاش میگم: ای واااااای..... 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی با ذکرنویسنده جایز میباشد♦️
بېسېم چې
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت3 سوگل دستش را از روی بوق برنمی داشت. کل محله را خبردار کرده بو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت4 من با خنده بهش گفتم: - برو بابا... حالا فقیر، بد بخت، بیا دنبالم برای تو هم خرید می کنم! مینو با اَخم ساختگی رو کرد بهم و گفت: چرت و پرت نگو... تو دنبالم بیا بستنی امروز با من.. خرید را با لباس شب شروع کردیم. همیشه لباس های سنگین و به قول حاج بابا عاقل را دوست داشتم. ولی چند وقتی دیگر بی اهمیت لباس می پوشیدم کوتاه،تنگ ،جلف دیگر حاج بابا نبود که یاد آوری ام کند. مینو و سوگل دوتا پیراهن کوتاه و مزخرف گرفتند و با چه ذوقی که چقدر ماه می شویم تو این لباس ها شروع کردن به رفتن. من عقب تر از آن ها بودم که پشت ویترین یک لباس آبی بلند نظرم را جلب کرد. چون هم شیک و هم به نسبت بقیه ی لباس ها پوشیده تر بود برای خریدش معطل نکردم. بعد از خرید لباس من ؛ رفتیم کافی شاپ پاساژ تا بستنی که مهمان مینو بودیم را نوش جان کنیم... نزدیک ظهر بود و برای نهار به پیشنهاد سوگل رفتیم رستورانی که نیم ساعتی از شهر فاصله داشت. وارد یک رستوران باغ شیک و شلوغ شدیم. داخل رستوران که شدیم کلی سر و صدا داشتیم با تیپ های جلفی هم که زده بودیم تقریبا همه نگاهمان می کردند ولی ما بی اهمیت به چشم های اطرافمان نهار خوردیم و گشتی تو باغ زدیم و به طرف خانه حرکت کردیم تا شب برای مهمانی آماده شویم. موقع پیاده شدن سوگل بهم گفت: - ساعت هشت می آیم ؛ آماده باش چون مهمانی بیرون از شهر هست باید زود حرکت کنیم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️♦️
دوپارت تقدیمتون
💙⃟🦋 ❏قِصہ‌ۍ‌عِشق‌و‌عاشِقۍ‌شیریـטּِ•••ღ ✦اَز‌راھِ‌دور‌میٖدَهم،اَربٰـاب‌جـاטּسَلام‌.. ✦ذِکـرَم‌فَقط‌حُ‌ـسیـטּ‌ولا‌غیر‌‌میشَـود..! ❍صَلَّی‌ْاللّٰھ‌ٌعَلَیڪ‌َیٰااَبٰاعَبدِالله•••|🦋♥️ صَلَّی‌ْاللّٰھ‌ٌعَلَیڪ‌َیٰااَبٰاصالح🦋❤️
🌱 ❏چِہ‌بَرَڪَتے‌دٰارَد‌'! ✦دوست‌دٰاشتَنَت‌حُسیـن‌... ✦هَر‌چِہ‌دِلَم‌رٰا‌خٰالے‌مے‌ڪُنَم‌،‌بٰاز‌پُر‌ مے‌شَوَد‌اَز‌تو♥️ ' پَنـٰاھ‌‌هَمِـہ‌بـۍ‌پَنـٰاهـٰا‌تـویـۍ
| 🖤🥀 ◽️ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان🌱 وی خون تو آمیخته با خون خداوند 🌱 ◽️ ◽️: ۷ آذر ۱۳۹۹
🌱 جمعه صبح : 🖤🥀 جمعه ظھر : 🖤🥀 🍃•تا شب نشده اقدامی کنید•🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• 「°. اول‌باید‌از‌سیم‌خار‌دار‌نفس‌رد‌شد" بغض‌رهبر‌معظم‌انقلاب🙂」 • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @bi3imchi
🌸🍃°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 💕 مولا جان ♥️ قد و قامت چادرم را ببین!! من برای ظهورتو✨ چون ⛰️ ایستاده ام... 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
4_6037233488430629099.mp3
7.27M
🍃خیلی‌ دلم‌ تنگ‌ است لطفی‌ کن همین‌ لحظه پای ضریحت جای من را نیز خالی کن..❤️ با نوای: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @bi3imchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت زیبای حاج حسین یکتا از روضه قمر بنی هاشم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @bi3imchi
【🦎🌳】 ︰ شہید شدن اتفاقے نیسٺـ🌿 اینـ طور نیسٺـ ڪہ بگویے:☝️ گلولہ اے خورد و...👀 فرد شہید رضایٺـ نامہ دارد...🙂 و رضایتـ نامہ اش را اول حسین✨ و علمدارش امضا مےکنند...🕯 بعد مہر حضرٺ زهرا مےخورد...🌱 شہید قبل از هر چیز🌚 دنیایشـ را بہ قربانگاه برده🎈 او زیر نگاه مسٺقیم خدا زندگے ڪرده...🌬 شہادٺ اٺفاقے نیسٺـ...🦋 سعادٺے سٺـ ڪہ نصیبـ هر کسے نمےشود...⛓ باید شہیدانہ زندگے ڪنے❄️ تا شہیدانہ بمیرے....😊
_
•°﴾♥️‌͜͡🕊﴿°• 😌 🕊گمنام زندگی کردی و گمنام به شهادت رسیدی 🌷 پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت می‌دهند؛ و یادت می‌دهند تا کنی...🕊 آن هم عاشقانه...💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @bi3imchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌿🌸•° رفقامیدونید (عج)چیزایی رو که میخواد بعدازظهور بده قبل از ظهور به یک سریا میده...‼️🙃💚 💌 •{روزتون منوربه نگاهِ مهدی فاطمه😇}•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درصفِ لشکـرِعـلی مُنتظـرِاشـاره ام مُنتظـرفداشدن درحـرمِ سه ساله ام 🌿✾ • • •
وقتی از خودش‌ عکس‌ میگرفتم اعتراض‌ میڪرد، وقتی میخواستند با فـرزندان‌ شھدا عکس‌ بگیـرند بھم‌ میگفت‌:آقای دوربین‌دار‌ عڪس‌ گـرفتـی؟ خوب شد؟ نقل‌ از سید شھـاب‌الدین‌ واجدی عڪاس‌ همیشگۍ 🖤
💫👌 🥀نشانه های ضعف ایمان: 🍃سستی در نماز❗💔 🍃ترک تلاوت قران❗️💔 🍃ترک ذکر الله❗️💔 🍃ترک نماز جماعت❗️💔 🍃غیبت کردن❗️😕 🍃بی احترامی به والدین❗️😡😳 🍃رعایت نکردن حقوق دیگران❗️😏😪 🍃مشغول بودن به کارهای بیهوده❗️🤳 👈کدام یک از این موارد در ما وجود داره کمی فکر کنیم✧‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌
«♥️📕» - - ‌‌‎‎‌‌ بُـزُرگـتَرین‌حَـسرَتِ‌قِیـٰامَت‌ اینہ‌ڪِہ‌مۍفَهمۍ.. بـٰانَمـٰازِاۅَلِ‌ۅَقت‌تـٰا ڪُجـٰاهـٰامۍتۅنِستۍ بـٰالـٰابِـرۍۅنَرَفتۍ. - - «♥️📕»↫ ‴ ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ دختران زهرایی...!❁↶
•°•|✨💛|•°• نـماز‌اول‌وقـت‌بخونیـد‌به‌شهادت یه‌قدم‌نزدیک‌شید وگرنـه پروف‌چریکـی‌و‌شلوار‌شیـش جیب‌شـمارو‌به‌شـهادت‌که‌هـیچ به‌اسارت‌هم‌نمیبـره🖐🏻! دختران زهرایی...!❁↶🥺🖤
*⚠️تلنگــر. *دیدی‌بعضی‌وقتا‌دلت‌می‌گیره..⁉️* *حال‌خوبی‌نداری..‼️* *دلیلش‌می‌دونی‌چیه..⁉️* *چون‌گناه‌کردی..💔* *چون‌لبخند‌خدا‌رو‌گرفتی‌..'* *چون‌اشک‌امام‌زمانت‌و‌ریختی‌..'* *چون‌خودت‌و‌شرمنده‌کردی..‼️* *بخداکه‌زشته..🍂* *ما‌رو‌چه‌به‌سرپیچی‌از‌خدا..⁉️* *مگه‌ما‌چقدر‌می‌مونیم..؟!* *مگه‌ماچقدر‌قدرت‌داریم..⁉️* *به‌چی‌می‌رسیم..⁉️* *با‌گناه‌به‌هیچی‌نمی‌رسیم‌هیچ..‼️🖐🏻*
دهه‌ها؎آیـنده‌دهه‌ها؎‌شماست شمایید‌که‌باید‌پرانگیزه😌 ازانقلـاب‌خود‌حراسـت‌کنید🖐🏻