.
•
مـٰآخانھبهدوشیـمغَـمسیلابنـداریم
مـاجزپسـرفاطمہاربـٰآبنداریـم🥀...!
#ارباب
#بطلببیتابحرممآقاجان
@Mazhabisho
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ..
چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂
ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃
#صحیفہ_سجادیہ
هدایت شده از 💠 تحلیل سیاسی 💠
‹🔗🌸›
زِهمـہدَستکشیـدَم
ڪہتوباشۍهمـہام:))♥️
#صلیاللهعلیکیااباعبدلله
تصویر بالا رو میبینی 👆👆
دلت خواست ویدیو کاملش رو ببینی 🤤
پس بیا تو این کانال در امار ۴۳۰ میزاره👇
یعنی ۳۰ نفر دیگه بیان میزاره😍
پس سریع بیا 👇منتظریم👇
@Hoseinieshgh
🔴اگه نبود فیلمش در امار ۴۳۰ بیا لف بده 🔴
از دست ندید فیلم رو ، پسره چه قشنگ میخونه جلو علی پور کاوه 😍
❌بعد از دیدن فیلم کامل ترک کردن حرام است❌
تصویر بالا رو میبینی 👆👆
دلت خواست ویدیو کاملش رو ببینی 🤤
پس بیا تو این کانال #سنجاقه 📎👇
@Hoseinieshgh
🔴اگه نبود فیلم کاملش بیا لف بده 🔴
از دست ندید فیلم رو ، پسره چه قشنگ میخونه جلو امیر برومند 😍
❌بعد از دیدن فیلم کامل ترک کردن حرام است❌
🍀🌱بسم اللّھ الرحمن الرحیـــــم
دوستان هیئتے سلام ❣
عکس بالا را باز کنیـــــد👆🏼👆🏼
راستش من تو جلسه بودم ؛ آخر مجلس اومدیم پیش مهدے رسولے تا باهاش عکس بگیـــــریم 🎦
یه پسر بچه اے اومد به مهدے رسولے گفت که میخوام برات بخونم 😳
منم فیلم گرفتم 😉
حالا اگه میخواے فیلمشو ببینے کانال زیر تو آمار
۱۷۰ میزاره😍😘
👇🏻👇🏻برو برسی
اینهاش👇🏻🍃
♥️💯@janatalhoseinqom
۲۵بهمن۱۳۶۷صدورفرمان تاریخی حضرت امام خمینی رحمه"الله علیه به اعدام سلمان رشدی نجس
علی اروری:
⚜ ذکر صالحین ⚜
👌بسیار زیباست
⚜فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :
يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود. روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
راجه سجده شكر كرد و خواند :
✿به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند ✿
✿به آسمان رود و كار آفتاب کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشقِ علی الدّوامِ من
مقصدِ هر سلامِ من...
مولا امیرالمومنین❤️
✨🍃 ایام ولادت امیرالمومنین علیه السلام بر فرزند نازنینش حضرت مهدی سلام الله علیه و تمام محبّان حضرتش مبارک باد.
@bi3imchi}•