#طنزجبهه
👨⚕دکتر با خنده بهش گفت:
برادر!
مگه پشت لباست ننوشتی
ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄
پس چرا مجروح شدی؟!
گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷♂
🍀بیسیم چی🍀
┄┄┅┅❅༻☑️༺❅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ghasen
┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄
··|🗣😂|··
#لبخندبزنبسیجی✌️🏿
#طنزجبهه 😁
یہ روز فرمانده گردانمون بہ بهانه دادن پتو
همہ بچہها را جمع كرد و با صدای بلند
گفت:«كی خستہ است؟»☺🤨
گفتیم:«دشمن.»😌
صدا زد:«كی ناراضیه؟»🧐💣
بلند گفتیم:«دشمن»😎
دوباره با صدای بلند صدا زد:«كی سردشہ؟»😜
ما هم با صدای بلندتر گفتیم:«دشمن»👊🏻
بعدش فرماندمون گفت:«خوب دمتون گرم✋🏾،
حالا كہ سردتون نیست مےخواستم بگم كہ
پتو به گردان ما نرسیده!»😂😂😂
➺@bi3imchi
[🌿💚]
#طنزجبهه 😂
رزمندهاے تو جبہه
بۍ سیم میزنہ میگہ :
من حدود ۵۰۰ تا عراقے
دستگیر ڪردم
سریع بیاین ببرینشون ...
پشت بیسیم گفتن خودت بیاࢪ...!😁
گفت:نہ شما بیاین اینا نمیذارن من بیام😅😂
[🌿💚]
#طنزجبهه 😂
رزمندهاے تو جبہه
بۍ سیم میزنہ میگہ :
من حدود ۵۰۰ تا عراقے
دستگیر ڪردم
سریع بیاین ببرینشون ...
پشت بیسیم گفتن خودت بیاࢪ...!😁
گفت:نہ شما بیاین اینا نمیذارن من بیام😅😂
#طنزجبهه😂
یادڪنیماز آقا؎ شهـرداران زمان جنگ!😁
می گفت: به مادرمگفتم ننه بالاخـرهرفتمجبهہ وڪسی شدم😊
مادرم ذوق کرد😍و گفت ننه فدات بشه می دونستم تو آخرش یه چیزی میشی.😘❤️
خب ننه چیکاره شدی؟
گفتم: شهردار😌
فداش بشم نگذاشت حرف از دهنم در بیاد😶کل محله فهمیدن من شهردار شدم😇
قربونش برم ننهام نمی دونست شهردار توجبهه کارش شستن ظرفهاست و جارو کردن سنگره.🌷😜
مادرهدیگہدوستدارعبچهاشیہڪارهایبشه!!…🙃😜
😂😆
#طنزجبهه
🦋یک شب دیدم کرمعلی مثل هر شب ایستاده و نماز می خواند.
😁 کلاه معروفش هم سرش بود و چشم هایش بسته.
توی عالم خودش تسبیح به دست می گفت: «الهی العفو» را با صدای بلند می گفت، سیصد تا الهی العفو باید می گفت.📿
متوجه شدم کسی که کنار کرمعلی خوابیده چند دقیقه ای می شد از صدای او بیدار شده و کلافه است. 😖
یک دفعه از جا بلند شد پتو را انداخت روی سر کرمعلی و او را پیچید داخل پتو و زور میزد او را بخواباند، 😅
حالا کسی که این کار را می کرد خودش نماز شب خوان بود اما دیگر کلافه شده بود.
😄
اول از کارش ناراحت شدم اما دیدم می گوید: «آخه لامصب بگیر بخواب این قدر شبها بیدار میشوی می گویی الهی علف..🌿 الهی علف🌿،
مستجاب الدعوه هم که هستی، ✨
همه غذای ما شده علف، علفی نیست که عراقی ها به خورد ما ندهند.🤣
چقدر بهت بگویم بابا بگو الهی العفو😁
با شنیدن حرف هایش از خنده روده بر شدم. 🤣
واقعا هم همین طور - بود، چند روزی میشد توی غذایمان به جای بادمجان و برگ کلم، پر از ساقه ها و آشغال سبزی های بازار بود.
😁🥗🍲
از آن شب به بعد این شده بود سوژه خنده بچه ها و برای هم تعریف می کردند.😂😂😂✌