eitaa logo
بېسېم چې
865 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
289 فایل
[بسم الله المھدې...] [سلام‌بر‌ېگانه‌مُنجې‌عـٰالم‌بشرېت..!🕊] {عشق یعنی استخوان و یک پلاک سال‌ها تنهای تنها زیر خاک..🥀} خرده‌ریزها⇦ https://eitaa.com/bisimt
مشاهده در ایتا
دانلود
『🌼'!』📞 پیامبرمون‌فرمودند: هرڪس‌اخلاقش‌را‌در‌این‌ماه‌نیڪو‌ڪند در‌آن‌روز‌ڪه‌گام‌ها‌بر‌صراط‌میلغزند برای‌او‌وسیله‌عبور‌از‌صراط‌خواهد‌بود. ــــــــــــــــــــــ••••ـــــــــــــــــــــ هرڪس‌در‌این‌ماه‌نماز‌مستحبی‌بخواند برای‌او‌دوری‌از‌آتش‌نوشته‌میشود و‌هر‌ڪس‌واجبی‌را‌ادا‌ڪند پاداش‌ڪسے‌را‌دارد‌ڪه‌هفتاد‌واجب‌را در‌ماه‌ها‌ی‌دیگراداڪرده‌است.
📞 ♡• 🖇💛 ♡- - - - - - - - - - - - - - - - - - -♡ کسانے که برای هدایت دیگران تلاش کننـد به ‌جای‌ مُردن مے‌شوند.. .. ـــــــــــــــــــ |🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. 🌹 📞 توی‌ڪمدش‌در را با‌عڪس‌شهدا‌ پر کرده‌بودو‌بالایشان‌نوشته‌بود: "ای‌سروپا،من‌بی‌سروپا،خودم‌را کنارعکس‌شهیدان‌پیداکردم" . برادرش می گوید: کنارِعڪسھا اندازه‌یڪ‌ جاےعڪس درڪمدش‌خالے بود،گفتم: محمدعکس‌یکی‌از شهدارو اینجابزن، این‌جاےخالےقشنگ‌نیست.! . جواب داد: اونجا جاۍِ عڪس خودمہ :)♥️
😂🤣 📞 یہ جا هست: شہید ابراهیم هادے پست نگہبانے رو زودتر ترڪ میڪنه👀 بعد فرمانده میگهـ🤨 300صلوات جریمتہ📿 یڪم فڪر میڪنہ و میگہ؛😌 برادرا بلند صلوات... همہ صلوات میفرستن😁 برمیگرده و میگہ بفرما از 300تا هم بیشتر شد...😂 🌙🌸 خادم _ الزهرا...🤍♥️🌈
اداب و رسوم مهمونی .🇬🇷👼🏻. ♡...................♡📞 وقتی میرید مهمونی همش سرتون توی گوشی نباشه بلند شید کمک کنید با کسی صحبت کنید همش نگید حال ندارم و فلان .👩🏻‍🌾🧡 . سرسنگین باشید تا یه پسری بهتون محل میده مث خر ذوق نکنید اصلا به پسرای فامیل نزدیک نشید به هیچ عنوان .🤦🏼‍♀🍒. سر سفره شام اگر موندید اول اینکه حتما کمک بدید و اینکه وقتی نشستید پای سفره مث کسایی که غذا نخوردن حمله ور نشید سمت غذا .🧚🏽‍♀🍓. لباس مناسب بپوشید نرید شاخ بازی در بیارید سرتا پا سیاه بپوشید یا خیلی جلف بازی در بیارید سر تا پا رنگی بپوشید یه تم خیلی قشنگ و ملایم بپوشید .🦋🍉. نرید ارایش کنید اونم خیلی غلیظ مگه میخواید برید خواستگاری؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•○🌱📞 | | رب‌شهررمضان دلم‌میگھ‌حسین‌جان...♥️ 🖐🏼🍃 «"🧡حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا💚"»        📞🌹@bi3imchi🌹📞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.صبحـتــــــــــون.بخـــــیر
😆 😁 📞 اسیر شده بود! مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟! - عباس اهل کجایی؟! - بندر عباس اسم پدرت چیه؟! - بهش میگن حاج عباس! کجا اسیر شدی؟! - دشت عباس! افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی! او که خود را به مظلومیت زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !!😐😆😂 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😆 😄😁 📞 کرمانشاه بودیم طلبه‌های جوان اومده بودند برای بازدید از جبهه ۲۰_۳۰ نفری بودند شب که خوابیده بودیم، دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی مثلا می‌گفتند: «آبی چه رنگیه؟» و... عصبی شده بودم گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم» دیدم بد هم نمیگن! خلاصه همینطوری ۳۰ نفرو بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده بودیم و هممون دنبال شلوغ کاری بودیم قرار شد یه نفر خودشو به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و ازش قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه داشته باشه و نخنده... گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم گریه و زاری... یکی می‌گفت: «ممد رضاااااا ، نامرد ، چرا تنها رفتییییییییی؟» یکی می‌گفت: «توکه قرار نبود شهید بشیییییی» یکی دیگه داد می‌زد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟» یکی عربده می‌کشید... یکی غش می‌کرد... تو مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا،راستی راستی گریه و شیون راه می‌انداختند! گفتیم بریم سمت اتاق طلبه ها... جنازه رو بردیم داخل... این بندگان خداهم که فکر می‌کردند قضیه جدیه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خوندن بالای سر میت و... !!! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودتو بنداز روی محمدرضا و یک نیشگون محکم بگیرش» رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت:«محمدرضاااااااااا ، این قرارمون نبووووود ، منم می‌خوام باهات بیااااااام!» بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جاش پرید و چنان جیغی کشید که هفت،هشت نفر از این طلبه‌ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه ، تا حد مرگ خندیدیم خلاصه اون شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم.😂😂 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😅 😆 📞 بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید». آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده!😁😄 📞🌹@bi3imchi🌹📞