eitaa logo
بېسېم چې
854 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
289 فایل
[بسم الله المھدې...] [سلام‌بر‌ېگانه‌مُنجې‌عـٰالم‌بشرېت..!🕊] {عشق یعنی استخوان و یک پلاک سال‌ها تنهای تنها زیر خاک..🥀} خرده‌ریزها⇦ https://eitaa.com/bisimt
مشاهده در ایتا
دانلود
😂🤣 📞 یہ جا هست: شہید ابراهیم هادے پست نگہبانے رو زودتر ترڪ میڪنه👀 بعد فرمانده میگهـ🤨 300صلوات جریمتہ📿 یڪم فڪر میڪنہ و میگہ؛😌 برادرا بلند صلوات... همہ صلوات میفرستن😁 برمیگرده و میگہ بفرما از 300تا هم بیشتر شد...😂 🌙🌸 خادم _ الزهرا...🤍♥️🌈
اداب و رسوم مهمونی .🇬🇷👼🏻. ♡...................♡📞 وقتی میرید مهمونی همش سرتون توی گوشی نباشه بلند شید کمک کنید با کسی صحبت کنید همش نگید حال ندارم و فلان .👩🏻‍🌾🧡 . سرسنگین باشید تا یه پسری بهتون محل میده مث خر ذوق نکنید اصلا به پسرای فامیل نزدیک نشید به هیچ عنوان .🤦🏼‍♀🍒. سر سفره شام اگر موندید اول اینکه حتما کمک بدید و اینکه وقتی نشستید پای سفره مث کسایی که غذا نخوردن حمله ور نشید سمت غذا .🧚🏽‍♀🍓. لباس مناسب بپوشید نرید شاخ بازی در بیارید سرتا پا سیاه بپوشید یا خیلی جلف بازی در بیارید سر تا پا رنگی بپوشید یه تم خیلی قشنگ و ملایم بپوشید .🦋🍉. نرید ارایش کنید اونم خیلی غلیظ مگه میخواید برید خواستگاری؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•○🌱📞 | | رب‌شهررمضان دلم‌میگھ‌حسین‌جان...♥️ 🖐🏼🍃 «"🧡حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا💚"»        📞🌹@bi3imchi🌹📞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.صبحـتــــــــــون.بخـــــیر
😆 😁 📞 اسیر شده بود! مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟! - عباس اهل کجایی؟! - بندر عباس اسم پدرت چیه؟! - بهش میگن حاج عباس! کجا اسیر شدی؟! - دشت عباس! افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی! او که خود را به مظلومیت زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !!😐😆😂 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😆 😄😁 📞 کرمانشاه بودیم طلبه‌های جوان اومده بودند برای بازدید از جبهه ۲۰_۳۰ نفری بودند شب که خوابیده بودیم، دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی مثلا می‌گفتند: «آبی چه رنگیه؟» و... عصبی شده بودم گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم» دیدم بد هم نمیگن! خلاصه همینطوری ۳۰ نفرو بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده بودیم و هممون دنبال شلوغ کاری بودیم قرار شد یه نفر خودشو به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و ازش قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه داشته باشه و نخنده... گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم گریه و زاری... یکی می‌گفت: «ممد رضاااااا ، نامرد ، چرا تنها رفتییییییییی؟» یکی می‌گفت: «توکه قرار نبود شهید بشیییییی» یکی دیگه داد می‌زد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟» یکی عربده می‌کشید... یکی غش می‌کرد... تو مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا،راستی راستی گریه و شیون راه می‌انداختند! گفتیم بریم سمت اتاق طلبه ها... جنازه رو بردیم داخل... این بندگان خداهم که فکر می‌کردند قضیه جدیه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خوندن بالای سر میت و... !!! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودتو بنداز روی محمدرضا و یک نیشگون محکم بگیرش» رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت:«محمدرضاااااااااا ، این قرارمون نبووووود ، منم می‌خوام باهات بیااااااام!» بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جاش پرید و چنان جیغی کشید که هفت،هشت نفر از این طلبه‌ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه ، تا حد مرگ خندیدیم خلاصه اون شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم.😂😂 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😅 😆 📞 بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید». آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده!😁😄 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😅 😁 📞 تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت: «سریع بی سیم بزن عقب. بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! » شستی گوشی بی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی‌ها از خواسته‌مان سر در نیاورند پشت بی سیم باید با کد حرف می‌زدیم. گفتم: «حیدر حیدر رشید» چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد: - رشید به گوشم. - رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید! -هه‌هه دلبر قرمز دیگه چیه؟ -شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟ - رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم. -اخوی مگه برگه کد نداری؟ - برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟ دیدم عجب گرفتاری شده‌ام. از یک طرف باید با رمز حرف می‌زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم. - رشید جان از همان‌ها که چرخ دارند! - چه می‌گویی؟ درست حرف بزن ببینم چه می‌خواهی؟ - بابا از همان‌ها که سفیده. - هه‌هه نکنه ترب می خوای. - بی مزه! بابا از همان‌ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره. - د ِ لامصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای! 😐😂 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😁 😆 📞 یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود. برای خودش یه قبری کنده بود. شب ها می رفت تا صبح با خدا راز و نیاز می کرد. ما هم اهل شوخی بودیم. یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه. گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم. خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش. پشت خاکریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند دیگه عجیب رفته بود تو حال! ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه، بگو: اقراء. یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنی به شدت متحول شده بود و فکر می کرد برایش آیه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چی بخونم. رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت: بابا کرم بخون 😂🤣 📞🌹@bi3imchi🌹📞
😁 😅 📞 .... یک روز خبر آوردند ، کشتی برنج رادر دریا با موشک زده اند، همه یک صداگفتند: کاشکی کشتی پنیر را می زدند،مردیم از بس پنیر خوردیم! 📞🌹@bi3imchi🌹📞
می‌گفت: ظاهر شهیدانه داشتن هنر بزرگی نیست اگه مردی ؛ باطنت و مثل شهدا کن🌱' 📞
🌱 🌱 📞 "شماهـا‌ڪسۍرو‌دردنــیآسراغ‌دارید ڪہ‌قبل‌از‌این‌ڪہ‌شما‌بدنیآبیاید، خودشوبـراتون‌ڪشتہ‌باشہ؟ +ایــن‌شهـداخیلےشماهارودوسٺ‌دارن بیاییددستـتوݩ‌رو‌ازدســـت‌شـهیدآن جدانکنید..
〖 🌿'! 〗 .📞 • از‌حاج‌قاسم‌شنیده‌بود : دنبـال‌ِشھادت‌نرو،‌کهـ‌اگھ‌دنبالش‌بری؛ بھش‌نمیرسـے . . !♥️ رفیقِ‌مَن یہ‌کاری‌کن‌شھادت‌دنبال‌ِتو‌باشھ!!🖐🏼💔
{🕊←💔} 📞 هرڪی‌آرزو‌داشتہ‌باشہ خیلۍ‌خدمت‌ڪنہ ...! یہ‌گوشہ‌‌دلـت‌پا‌بـده، شھدا‌بغلـت‌میڪنن...(:💔🙃 ـ ما‌بہ‌چشم‌دیدیم‌اینارو...☝️🏻 ـ از‌این‌شھدا‌مدد‌بگیرید...✨ ـ مدد‌گرفتن‌از‌شھدا‌رسمہ...☺️ دست‌بذار‌رو‌خاڪ‌قبر‌شھید‌بگو... حُسین‌‌ع‌بہ‌حق‌این‌شھید، یہ‌نگاه‌بہ‌ما‌بڪن
🕊🖇 ___________📞_______ شهیدهمت از زبان سیدالشهداے مقاومت جز هواے عاشقے در سر نداشت نخل سبزے بود امّا « سَر » نداشت!
✨🌤 📞 اسیرزمان‌شدھ‌ایم !'🌱 مرکب‌شهادت‌ازافق‌مۍآید🌤 تاسوارخویش‌رابھ‌سفرابد؁ڪربلاببرد.. اماواماندگان‌وادۍحیرانۍ هنوزبین‌عقل‌وعشق! جاماندھ‌اند💔 اگراسیرزمان‌نشو؁ '! زمان شهادت‌ات‌میرسد ❄️💙
🕊🖇 ____________📞_____ خواب و استراحت نداشت میگفت یه حزب اللهی یعنی کسی که کار کنه و خسته نشه؛ کسی که نخوابه تا خود بخود خوابش ببره...
⟮.▹🌹◃.⟯ 📞 و‌شھادت پاداشِ‌ ڪسانيست‌ڪہ دراين‌روزگار گوششان‌ غبارِدنيانگرفتہ‌باشد وصداىِ‌آسمان‌را‌بشنوند..؛ وشهادٺ حياتِ‌عندرب‌است.. ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° ---------------------------------------------------
⟮.▹🌹◃.⟯ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📞 اونایے کھ حس شهادٺ داࢪن،•🕊☁• بےدݪیل نیستـا!•👀🌙• خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون•♥🌿• براتون شهادت رو ݩوشته، ولے..•✨• اون دیگه با ٺوعه که‍•👀• چجوری بھش برسۍ•😌🇮🇷• یٰا ڪِے بہش برسے..!ツ ♡🦋‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌[🕊🏳]•••• 📞 💡 آری؛ رَفتـ وُ رَفتـَند...🌿 تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری🪁 او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...♥️ حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...(": 🕊•°