eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
292 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️همه به ادّعا می‌گویند امام زمان آمد، ما یاریش می‌کنیم. نه! این‌طور نیست. امتحان می‌شوید، غربال می‌شوید. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: غربال می‌شوید تا به جز اندکی بیشتر نمی‌مانند. ⚠️همّت خود را بالا ببرید، می‌خواهند طیّب ها را جدا کنند. «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» روز عاشورا ، امام حسین علیه‌السلام چراغ‌ها را خاموش کرد فرمود: من بیعتم را برداشتم، بروید. فوج فوج مردم رفتند، جز ٧٢ نفر، که فهمیده بودند سعادت و خوشبختی با بودن در کنار امام حسین است. ⚠️الآن هم همین‌طور است، امام زمان هم همین کار را انجام می دهند. زمان تاریکی غیبت، آقا چراغ‌ها را خاموش کرده، هر کس می‌خواهد برود برود، لذا غربال می‌شوید. و الا به ادعا همه می گویند ما هستیم!!! ⚜استاد ..🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅اندوهگین شدن امام زمان(عج) بخاطر شیعیان ✍امام مهدی علیه السلام فرمود: از تردید گروهی از شما (شیعیان) در دین،و شک و سرگردانی درمساله والیان امرشان آگاه شدم،پس این غم ما بخاطر شما است نه بخاطر خود ما،و برای شما‌ متاثر شدیم نه برای خودمان.» در این روایت و امثال آن ها حضرت مهدی علیه السلام نسبت به شیعیان ابراز محبت و علاقه نموده و اعلام کرده است که از گمراه شدن آن ها شدیدا ناراحت و متاثر می شود. 📚بحار الانوار، ج 53، ص 178
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌چراغی که حسین(ع) روشن کرد ‎‎‌‌‎
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 حقیقت حق 💫 علی خیرآبادی 💫قرارگاه سایبری حضرت بی بی رقیه مرکزالهیه
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝🏝قسمت‌ ۱۴ ⚘با راویان و پژوهشگران حدیث غدیر بیشترآشنا شویم⚘ 🌸
🔴 خانه خریدن امام زمان برای مستاجر تهرانی 🔵 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند 🔹 مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... 🔹یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم 🔹 پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... 🔺 اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 جایگاه امام عصر (عج) در زندگی ما 🔵 هرشب قبل ازخواب این عکس را نصب العین و کلاهمان را قاضی کنیم آیا امروز امام زمانمان جایی در زندگی روزانه ما داشت؟! 🌕 نکند جزء آن زیان دیدگانی باشیم که بازی های دنیا ما را از امام زمانمان غافل کرده باشد: 🔅يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹ منافقون﴾ 🔴 طبق روایاتی معتبر امام ذکرالله و بزرگترین آیت الهی است...
علیه السلام غریب شهره... اسیر و زخمیه پرش شهید زهره هنوز به یاد کربلا و داغ نحره با حرمله و شمر و زجرو خولی قهره ... دلش گرفته.. هنوز تو خاطراتشه قحطیه آبه میبینه صحنه هارو هر موقع میخوابه به یاد هق هق سکینه و ربابه بَده تو سن کم ببینی.... جلو چشت عدو میاد یه جوری حمله میکنه که راه فرار نمیشه پیدا ... بَده تو سن کم ببینی... می اُفته خواهر از نفس کتک زدن برا هوس جلو چشت می افته بابا.... حالا دلش پُره ولی نداره چاره فقط داره شبیه آسمون میباره یه ذره تربت از کوچیکی هاش باهاشه تا بی قرار میشه سرش رو روش میزاره غریب آقام آقام آقام امام باقر3 یه روضه خونه... که داره روضه های کربلا میخونه به یاد بچه های زارو نیمه جونه که مشک آب ساقیشون اُمیدشونه یه نوحه خونه... یه آسمون به یُمن گریه هاش میباره به یاد اون لبای زخم و چشم تاره پدر سَرو روسینه ی پسر میزاره خودش دیده از دم خیمه... یه همهمه شده ولی نمیبینه کسی علی ه اکبرو چیشد تو دشمن خودش با چشماش دیده وقتی... غروب شدو عدو اومد تموم بچه هارو زد دعوا میشد سر یه پیرْهن داره غروب کربلا تداعی میشه آتیشِ این خزون رسیده تا به ریشه همه میگن که سَم شده قاتل جونش ولی شهیدیه آقا تو کودکیشه غریب آقام آقام آقام امام باقر3 ولی شدیدتر... یه چیزایی دیده که اربابم ندیده می‌دیده دخترایی که نفس بریده تو کوچیکی شدن همه قامت خمیده غماش مُدامه... بزرگترین غمش ورودیه تو شامه از سنگ زنای حرفه ایه پشت بامه دیگه نمیشه روضه رو بِدم ادامه فقط یه جمله تو کنایه... یه سنگ زنا یه جوری زد که سربالا بود و اومد افتاد تو دومن رقیه یه کم دیگه برم جلوتر... بلایی اومده سرش دید چشماشو تا دخترش به لب رسید جون رقیه دیده آقا محله ی یهودیارو دیده خرابه و دیده بُرو بیارو شبا خرابه سرده و روزا چه گرمه دیده آقام تموم اون کبودیارو غریب آقام آقام آقام امام باقر3 محمدرضا طالبی