eitaa logo
بغض قلم
651 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
326 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04.Nisa_.140.mp3
2.33M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۴۰ | وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا همانا خداوند در قرآن (اين حكم را) بر شما نازل كرده است كه هرگاه شنيديد آيات خدا مورد كفر يا تمسخر قرار مى‌گيرد با آنان، همنشينى نكنيد تا به سخن ديگرى مشغول شوند، وگرنه شما هم مانند آنان خواهيد بود. همانا خداوند همه‌ى منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى‌كند. 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۷min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
امروز با نویسنده رمان نوجوان، شب‌های بی ستاره، به گفتگو درباره‌ی شخصیت اصلی رمان پرداختیم. خانم نفری برای نوشتن این رمان بیش از ۲۰ کتاب روانشاسی نوجوان مطالعه کردند و شخصیت ستاره، دختری قمی پر جنب و جوش در دهه‌ی ۶۰ رو روایت می‌کنه. دختری که مثل هر نوجوانی درگیر مسائل بلوغه با این تفاوت که بلوغ‌ش همزمان شده با جنگ ایران و عراق. ستاره در این داستان درگیر کشمکش‌های عاشقانه، اجتماعی، خانوادگی و... است. کتاب ما رو به روزهای خاطره‌انگیز دهه‌ی شصت می‌بره، روزهایی که خانواده، رفت و آمد با همسایه، خانه ویلایی، پدرسالاری و... در آن نقش پررنگی داشت. خوندن کتاب رو علاوه بر نوجوان‌ها به مادرانی که دهه‌ی شصت رو تجربه کردند پیشنهاد می‌کنم. کتاب آنقدر خواندنی که من یک شبه خوندم‌ش. ‌ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این پویانمایی یه تیکه جذاب از کتاب شب‌های بی‌ستاره است، این تیکه رو در هیج کتاب دفاع مقدسی نخونده بودم که یه دختر نوجوان و نترس، در قربانی کردن گوسفند کمک کنه و این وسط عاشق قصاب هم بشه 😂 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04.Nisa_.141.mp3
3.92M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۴۱ | الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا (منافقان) كسانى‌اند كه پيوسته (از سر بدخواهى) مراقب شما هستند تا اگر از سوى خدا براى شما پيروزى باشد، گويند: آيا ما با شما نبوديم؟(پس بايد در افتخارات و غنائم شريك شويم) اگر براى كفّار بهره‌اى (از پيروزى) بود، (به كفّار) گويند: آيا ما مشوّق شما (براى جنگ با مسلمانان) و بازدارنده شما از گزند آنان و عدم تسليم در برابر) مؤمنان نبوديم؟ پس خداوند روز قيامت، ميان شما داورى خواهد كرد. و خداوند هرگز راهى براى سلطه‌ى كفّار بر مسلمانان قرار نداده است. 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۲min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
داستان نوجوان با یک داستان دینی ماجرای کتاب روز اول روز آخر، ریشه در یک داستان دینی دارد که البته نویسنده هیچ اصراری نداشته آن را به خواننده‌اش بگوید و هیچ‌جای کتاب اشاره‌ای به این موضوع نکرده است. ماجرای دینی هم در واقع قصه فدک و غصب حق حضرت فاطمه است ولی در داستان دنبال همانندسازی نباید گشت بلکه نویسنده از یک غصب حق و اینکه حق به حق‌دار می‌رسد ولو اگر دردسرهای زیادی به صاحب حق برسد. «روز اول، روز آخر» قصه‌ای پرضرب و کشش‌دار است که خواننده نوجوان را می‌تواند راضی کند. به عبارتی باید گفت خانم میرابوطالبی رگ خواب نوجوان را خوب می‌شناسد و تلاش کرده آن را در داستانش به خوبی به کار ببندد تا مخاطبش را با قصه‌اش و روند تحول شخصیتش همراه کند. داستان پر از فراز و فرود است. هر دو سه فصل یک‌مرتبه اتفاقی غیرمنتظره چالش تازه‌ای برای خواننده درست می‌کند تا سر از کار شخصیت‌های کتاب در بیاورد. رضا و مسعود دو شخصیت اصلی داستان‌اند که یکی (مسعود) برای رسیدن به حقیقت و دیگری (رضا) در مسیر وفاداری و رفاقت پابه‌پای رفیقش می‌رود تا او در این مسیر تنها نماند. اقلیم اردکان هم کتاب را خواندنی‌تر کرده و داستان یک داستان اقلیمی‌ست. پرداختن به موضوع فرار از خانه، مرگ، در بخش‌هایی داستان را وارد آسیب‌های اجتماعی می‌کند که به نظرم کتاب برای نوجوان‌های بالای ۱۵ سال قابل درک‌تر است. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
علف‌ها در یک چشم به هم زدن گُر گرفته بودند و زبانه‌های آتش تا بالای دیوار آمده بودند. همان موقع، رضا هوار کشان از او جدا شده و رفته بود بقیه را خبر کند. لابد تا آن موقع فکر کرده بود مسعود فقط لاف می‌زند، اما او فکر همه چیز را کرده بود. با خودش کبریت آورده بود و می‌دانست نصرت برای نماز می‌رود مسجد و آن موقع روز کسی توی کوچه‌باغ‌ها نمی‌آید. چه وقتی بهتر از آن موقع. دیده بود شعله‌ها رسیده‌اند به درخت توت و افتادن شاخه‌ی سوخته‌ی اولی را دیده بود. آن موقع تازه فهمیده بود چه کاری کرده… درخت جلوی چشم‌هایش داشت جان می‌داد. 📒روز اول روز آخر / معصومه‌میرابوطالبی/ نشر فرهنگ اسلامی/ ۱۹۶ صفحه 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای من انسان‌های دارای معلولیت حضورشون همون‌ قدر در جامعه لازمه، که حضور انسان‌های سالم شاید کاری که در رمان شب آبستن کردم سرچشمه از همین باورم گرفته... امروز به مناسبت روز این عزیزان می‌خوام بخش‌هایی از حضور آیت، در رمان شب آبستن رو براتون قرار بدم تا باهم بخونیم. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
آشیخ سنگینی نگاهم را فهمید. کتاب را بست؛(اسمم آیتِ، فامیلی‌ام؛ شیخی. بچه‌ها مخفف می‌گن؛ آشیخ. خوش اومدی! امیدجان.) دستم را جلو بردم و با آشیخ دست دادم. کتاب و وسایلم را مرتب کردم. کنج حجره نشستم. آشیخ استکان چای را طرفم گرفت. بوی هل و عطر چای حجره را برداشت. شیرینی قند را مزه مزه کردم. آشیخ کوچکتر از من بود، کرکی سیاه روی گونه‌اش جوانه زده بود. از ذهنم گذشت که با این فلج بودن، چطور توی گزینش حوزه قبول شده؟ آشیخ سوالم را بو کشید. _ حتما سوالت اینکه چرا با وجود فلج بودنم، می‌خوام آخوند بشم؟ قند توی گلویم پرید. آشیخ با خنده ویلچر برقی را به من رساند و چندبار پشتم زد. کتفم درد گرفت، دست قوی داشت. _ فاصله‌ی سالم بودن و فلج شدن مثل همین خوردن یه حبه قند. آشیخ دور شد. پشت به من ایستاد. آه بلندی کشید. لحظه‌ای سکوت کرد و بعد ادامه داد:(امید من نیومدم درس بخونم برا مردم برم منبر تا مردم رو درست کنم، اومدم درس بخونم، حال خودم رو خوب کنم.) 📒شب آبستن/ محدثه قاسم‌پور/ نشر صاد/ ۱۵۲ صفحه 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils