ج.ا:
ج.ا:
حسین قاهری. انبیاء:
توی عملیات قادر مجروح شده بود و بچه ها دورش سنگچین کرده بودند. با چند نفر از امدادگران با نشونه ای که شهید والامقام عبدالله دیّانی به ما داد رفتیم بیاریمش ولی افتادیم توی کمین عراقی ها. 8 نفر بودیم که یه عراقی با آر پی جی بطرف ما شلیک کرد. گلوله آر پی جی از جلوی گردن قاطر رد شد و خورد به برفهایی که از سال قبل روی هم تلمبار شده بود ، قاطر هم رم کرد و از دست من فرار کرد و رفت بالای کوه ، هر کدام از نیروها به هر طرف فرار کردند و فقط من موندم با شهید والامقام یدالله خدادادی و یک قاطر که افسارش دست یدالله بود. یک نفرکُرد کوموله هم کنار عراقیه بود از پشت یه تخته سنگ اومد بیرون ، 50 متری من نشست روی زانوش و با رگبار بطرف ما شلیک کرد البته قصد داشت ما رو اسیر کنه، هی داد میزد و با همون لهجه کُردی عربی میگفت : ایرانی وایسا، ایست ..... ولی ما فرار کردیم پیش خودم گفتم شهید بشم بهتر از اینه که اسیر بشوم. تیرها از لابلای پاهامون رد میشد و میخورد به بوته ها و سنگها ، ولی از حکمت خدا یکیش به ما دو نفر نخورد. نهایتا من و یدالله خدادادی با همون یه دونه قاطر که دست یدالله بود فرار کردیم و به طرف درّه فرار کردیم و خودمون را پشت سنگها مخفی کردیم، اونها هم ترسیدند ما رو تعقیب کنند و جلوتر نیومدند. کمی بعد به قول معروف، آبها از آسیاب افتاد، برگشتیم به سمت بالای قلّه و توی راه یک مجروح کاشانی که پای یک چشمه گذاشته بودیم سوار قاطر کردیم و به طرف خط خودمون حرکت کردیم و.......
هنوز بعد از چندین سال وقتی به یاد این شهید والامقام (غلامی) می افتم از اینکه نتونستم بروم بیارمش، در خودم احساس شرم میکنم ، روزی که تفحص شد و پیکر مطهرش رو آوردند، رفتم کلوپ دانش ، کنار تابوتش نشستم و باهاش درد و دل کردم و ازش حلالیّت طلبیدم.
انشاءالله که در آخرت دستمون رو بگیرند و شفاعت مون کنند.
نثار روح مطهرش الفاتحه مع الصلوات 😭🌹🤲
🌷
میگفت:
من یک چیزی فهمیده ام خدا شهادت را همیشه به آدم هایی داده که در کار سختکوش بوده اند.
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سربندیازهرا
"میدونید فاطمیه رو کیا تو کشور رونق دادن⁉️
"۲۰۰هزار شهید، شهید شده در ایام فاطمیه جنگ
"حالا می فهمم چرا دعوا سر سربند یا فاطمه بود
شادی روح شهدا صلوات 🌷🌹🌷
اللهم صلی علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم
🥀🥀🥀
رسم خوبی داشتیم....
ماه رمضون ها بعضی شب ها چند تا از مربی ها جمع می شدیم افطاری می رفتیم خونه ی دانش آموزا...
یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیر کردیم اذان گفتند.
علی گفت:
وحید بریم نماز بخونیم؟
وقت نمازه...
من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان بزار بریم اونجا می خونیم.
نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا...!
از ماشین که پیاده شدیم زد رو شونم و گفت:
کاری که موقع نماز اول وقت انجام بشه ابتر میمونه!!!
🌹شهید علی خلیلی
#رفیقِ_آسمانی_بابک
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهِ پــاٰس هَروَجَب خــاٰکــي از این مُلک
چهِ بسیاٰر اَست، آن سَرهاٰ کهِ رَفتهِ!
زِ مَستــی بَر سَــر هَر قِطعهِ زین خـاٰک
خُداٰ دانَد چهِ اَفسَرهـاٰ کهِ رَفتهِ!
#برای_برادرم_بابک