990530-Panahian-MaktabeSardarSoleymani-01-18k.mp3
9.8M
🔉 #مکتب_سردار سلیمانی(۱)
📅 جلسه اول | ۹۹/۰۵/۳۰
🕌 هیئت ام ابیها
تمام داستان ، از یک نگاه شروع شد!
درست همان نگاه اول...
در انتهای خیابانی که ابتدا و انتهایش بهشت است✨،
رسیدم به تو...
مردمک چشمانم، ازپس پرده های اشک گنبد طلایت را که نه
چشمانت را دید، نفهمیدم که چگونه
عاشقت شدم...به قلبم نشستی❣
راهنمایم شدی..
حضرت عشق، جاذبه ی نگاهت ، هیچ کجای دیگری نیست و تو تمام وجودم را از خودت پر میکنی،
درست همان وقتی که ازخودم فرار کرده و به اغوشت پناه اورده ام💔
صادق بود انکه گفت👇
..ان الحسین "مصباح الهدی و سفینه النجاه🥀
@ghasedak40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاج که ۱۷۰ میلیارد تومن به بیتالمال ضرر زده معتقده بیکفایت نیست و میثاقی بیکفایته که از ایشون سئوال کرده!
چهقدر راحت هم میگه اشتباه شد دیگه پیش میاد 😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت رقیه جاااااان
▪️➖➖➖➖▪️➖➖➖➖▪️
▪️تا ابد سیاہ پوش حسینم ...
براے چادرم فلسفہ اے زیباتراز این ؟؟
ڪہ ماتم حسین و خاندانش
سالهاست مرا سیاہ پوش ڪردہ است ...
#لباس_عزا
#چادرمشڪے ...
#التماس_دعا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
ای سفر کـرده که صد قافلـه دل پیش تو بود
از چه بر موی سرَت لخته یِ خون مانده و دود
چـه کسـی با تو چنیـن کـرد و مـرا کـرد یتیم
که بُریـده سر تـو؟!... بریـده ای از مـن زود
دیـده ای از سـرِ نیـزه چـه سَـرم آوردنــد
چـه بگـویم که خـبر داری از این روی کـبود
خـوب شد کـرب و بلا جان نـَسـِپـُردم بابا....
پای روضـه کـه بمیـرم به خـدا کـردم سـود
قـدِّ من فاطـمی و مـویِ سـرم زینـبی است
شِبـه این دو شـده ام تا که تو باشی خشنود
حـرف بازار و کـنیـزی رقـیـّه شـده اسـت
دخـترت را بـِبَـر از شامْ دو چشمـم شـد رود
پای سـرْ سه ساله یِ تو الـعـجـل می گـوید
مـی رود شـام غـم و مـی رسد آخـر مـوعود
حسین ایمانی
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد
فهمیدهام در این شهر معنایِ سیری ام را
از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را
نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت
وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباسِ پاره
او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخُنی شکسته
او با گُلِسر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی
او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم انگشتِ کوچکم را
او رفت و بینِ دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم یکبار بی عمویم
زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری
رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری
ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی
از خنده های کوفی از خیزرانِ شامی
ای کاش پای حلقت میمُرد دخترِ تو
آری هنوز گرم است رگهای حنجر تو
حسن لطفی
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن چیزی که امام حسین (ع) و دیگر شهدا برای آن شهید شدند؛
از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
📎ما ملت امام حسینیم