#طنز_جبهه
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم.
برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.🙂
از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.😎
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ🐴 بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد!😨
💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.☹️😩
💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.🤩😆
🔺الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.✌️🤣
#باهم_بخندیم 😂
✍ پ.ن:
بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن سواری میدهند! و قصد برگشتن هم ندارند.😏
#سلبریتی_دوزاری
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
🤕اسرای سودانی🤕
🍇عملیات تمام شده بود.🔚
🍒 و از قرارگاه به قصد ترک منطقه سوار اتوبوس شدیم، هوای خیلی گرمی بود به همین خاطر یونیفرمم را بیرون آوردم و فقط زیرپوش سفیدی تنم بود.👕
🍇بعداز ساعتی اتوبوس به ایستگاه صلواتی رسید و همگی با دیدن لیوانهای شربت آبلیمو🧃خیلی خوشحال شدیم بخصوص من که در ردیف اول صندلی اتوبوس نشسته بودم. 🤩
🍓لحظاتی بعد یکی از افراد ایستگاه صلواتی وارد اتوبوس شد.🙃
🍇و با دیدن بچه ها که اغلب سیه چُرده یا سبزه بودند، فریاد زد:
🍓چرا این اسیرها محافظ ندارند !! به نظرم سودانی باشید، بعد هم رو به همکارانش کرد و فریاد زد؛ اسیران سودانی هستند، شربت نه! آب بیاورید، از سرتان هم زیاد است..😠🙁
🍇این را که بچه ها شنیدند، اتوبوس از خنده بچه ها منفجر شد....😂😂😅😅
📚راوی:
رزمنده باقر نوری زاده
#باهم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
😎دیگ شجاع😎
یک روز هنگام عصر و پخش مستقیم غذا، خمپاره زدند.😐
همه فرار کردیم...🤯
هر کدوممون یه ور...😶
بعد برخاستیم دیدیم خمپاره درست خورده کنار دیگ غذا ولی عمل نکرده...🤩
با تعجب و خنده به همدیگر نگاه کردیم...😜
دوست رزمندهای گفت:
ایوالله،
باز هم به غیرت و شجاعت دیگ!👍
با همه سیاهی از ما رو سفیدتر است...😌
از جایش تکان نخورده.😉
آفرین.👏
برادرا خوبه یاد بگیرند و به محض اینکه خمپاره میاد،دنبال سوراخ موش نگردند.😁😅😝
#باهم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
😜تشریف میبرم موقعیت ننه😜
🎈خاطرهای از احمد شیروانی جانباز 70 درصد 🎈
🖍سال 1361 حدود 2 ماه قبل از شروع عملیات محرم، من، حمید یزدی، سعید شوردزی و چند نفر از دیگر دوستانم به شهرک دارخوین آمدیم. 🚶♂🚶♂
🖌فرصت نشده بود به مرخصی برویم. هر چه به دفتر کارگزینی تیپ امام حسین(ع) میرفتیم تا مرخصی بگیریم، میگفتند:
فعلاً تمام مرخصیها لغو شده است.☹️
🖍از بس سماجت کردیم، مسؤول کارگزینی با مرخصی 48 ساعته ما موافقت کرد و گفت:
مواظب باشید بقیه نیروها نفهمند شما دارید به مرخصی میروید. تا جایی که امکانش هست برگههای مرخصی را نشان کسی ندهید.🤫
🖌برگههای مرخصی را در جیبمان گذاشتیم و پیاده به سمت دژبانی حرکت کردیم.🚶♂🤩
🖍وانت تویوتایی به ما نزدیک میشد.
2 نفر جلو و چندنفر هم در کابین عقب آن نشسته بودند.🛻
🖌 وقتی ماشین به ما نزدیک شد، از رانندهاش پرسیدم:
اخوی! این ماشین اهواز نمیرود؟🤨
🖍سرعتش را کم کرد و گفت:
چرا بپرید بالا.😉
🖌سوار شدیم.
دم در، دژبان که یک بسیجی کمسن و سال بود، جلوی ماشین را گرفت و پرسید: اخویها کجا تشریف میبرند؟🧐
🖍یکی از سرنشینان جلو گفت:
داریم میرویم موقعیت مهدی.🙂
🖌گویا دژبان از قبل او و دوستانش را میشناخت، ولی متوجه شد که ما پنج نفر با آنها نیستیم.🤭
🖍 با لهجه شیرین اصفهانی از راننده پرسید:
دادا، این برادرا هم با شوما هستن؟🤨
🖌ـ از خودشان بپرسید.😕
🖍از ما پرسید:
شوما چندنفر کوجا تشریف میبرین؟🤔
🖌همان لحظه شیطنتم گل کرد.
با قیافه کاملاً جدی گفتم:
من تشریف میبرم موقعیت ننه، بقیه را از خودشان بپرس.😌😆
🖍بغل دستیام از حرف من خندهاش گرفت.😅
🖌 همان طور که میخندید، گفت:
من هم میروم موقعیت ننه.😂
🖍حمید یزدی که متأهل بود، گفت:
من نمیروم موقعیت ننه، میخوام بروم موقعیت زنه!😉🤣🤣
🖌راننده گاز داد تا حرکت کند. 🚘
🖍دژبان با کف دست روی کاپوت ماشین کوبید. 🙌
اسلحهاش را مسلح کرد و گفت:
وایسا ببینم. این مسخره بازیا چی چیهس؟ موقعیت ننه دیگه کوجاس؟ پیاده بشین ببینم. من نمیذارم شما چند نفر از این در برین بیرون!😡
🖌ـ اخوی چی چی رو نمیذاری؟ ما باید بریم وَرِ دل ننههامون.😜
🖍ـ مگه الکیه، هر کی دلش خواست سرش رو بندازه پایین و از این در بره بیرون؟ فکر کردین من اینجا بوقم؟😠😤
🖌ـ برادر! ما حکم مأموریت داریم، باید بریم موقعیت ننه.😊
🖍ـ ببینم حکمتون رو.😕
🖌برگههای مرخصی را که نشانش دادیم، گفت:
خدا بگم شما بسیجیا رو چی کارتون نکنه که هر کدومتون یه جوری آدم رو میذارین سرکار! برین خدا پشت و پناهتون.😩😄
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
🍂یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
فرمانده دستہ بود🙁
🍁شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند.🤩
🍂من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!☹️😖😄
🍁سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح،اذان گفت...😄😆😉
🍂همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😅😅
🍁بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند؛ چرا خوابیدید!؟😐
🍂گفتند:
ما نماز خواندیم..!😊
🍁گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳🤨
🍂گفتند:
سعید شاهدی اذان گفت!😕
🍁سعید هم گفت:
من برایِ نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح😝🤪😂😂
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
↪️قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم 🎙به هم رزمامون خبر بدیم..
که تکفیریا نفهمن...🤔
💡یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت:
آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده...🥴😁😂
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
🍂یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
فرمانده دستہ بود🙁
🍁شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند.🤩
🍂من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!☹️😖😄
🍁سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح،اذان گفت...😄😆😉
🍂همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😅😅
🍁بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند؛ چرا خوابیدید!؟😐
🍂گفتند:
ما نماز خواندیم..!😊
🍁گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳🤨
🍂گفتند:
سعید شاهدی اذان گفت!😕
🍁سعید هم گفت:
من برایِ نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح😝🤪😂😂
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_همینطورے
🔹واکنش استاد ازغدی
به صدای یک خروس🐔 وسط جلسه..😝😄
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
⚜درعملیات بیتالمقدس، دو « احمد» داشتیم ڪه فرمانده بودند و صدای آنها از شبڪههای بیسیم مرتب شنیده میشد.😯😄
💠«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسولالله(ص) و«احمد ڪاظمی» فرمانده لشڪر نجف اشرف. 🙃
⚜در تماسهای بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شڪستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجههای آنها متوجه می شدند ڪه این «احمد» ڪدام «احمد» است.🧐😎
💠 اما جالبتر زمانی بود ڪه دو «احمد» با هم ڪار داشتند. 😉😁
⚜در مرحلهی دوم عملیات ڪه بچههای لشگرمحمد رسول الله(ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشگر10 زرهی عراق درگیری سختی داشتند وڪارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم ڪشیده شده بود.😣
💠 احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میڪرد.😖
⚜احمد ڪاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت:
💠احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد.😕
⚜او سه احمد اول را ڪه یعنی متوسلیان، با لهجهی تهرانی میگفت اما اسم خودش را با لهجهی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظتر بیان میڪرد.😅😆
💠به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایهی خنده را برای فرماندهان زیادی ڪه صدای او را از بیسیم میشنیدند فراهم میڪرد. 😁
⚜یادشان بخیر:
احمَد احمَد، احمَد احمِد، احمَد احمِد😅
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود.😜
👇👇👇👇👇👇
1⃣ لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!😊☺️
2⃣لطفا سرزده وارد نشوید🙂
(همسنگران بی سنگر) 🥲
🤌(سنگر نوشته است و خطابش موشها 🐀و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بی وقت در سنگر تردد می کردند.)😁
3⃣ مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.😃
4⃣مسافر بغداد😎
(خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)😆
5⃣معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل😅
(کلاه و سربند نوشته)😉
6⃣ ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز 😇
🤌(در اوایل میادین مین می نوشتند)😄
7⃣ ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع🙌
8⃣ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع😂
(پشت کلاه کاسک نوشته بود)😁
9⃣ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.😅
🔟مرگ بر صدام موجی🤣
📚کتاب فرهنگ جبهه جلد دوم (تابلو نوشته ها) نوشته سید مهدی فهیمی
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_همینطورے
💠وقتی حاج آقا قرائتی میخواست با نماز شب خوندن ، خدا رو در کره شمالی از غربت دربیاره..😅👌
#باهم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
#LiveLikeAli❣
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود.😜
👇👇👇👇👇👇
1⃣ لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!😊☺️
2⃣لطفا سرزده وارد نشوید🙂
(همسنگران بی سنگر) 🥲
🤌(سنگر نوشته است و خطابش موشها 🐀و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بی وقت در سنگر تردد می کردند.)😁
3⃣ مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.😃
4⃣مسافر بغداد😎
(خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)😆
5⃣معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل😅
(کلاه و سربند نوشته)😉
6⃣ ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز 😇
🤌(در اوایل میادین مین می نوشتند)😄
7⃣ ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع🙌
8⃣ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع😂
(پشت کلاه کاسک نوشته بود)😁
9⃣ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.😅
🔟مرگ بر صدام موجی🤣
📚کتاب فرهنگ جبهه جلد دوم (تابلو نوشته ها) نوشته سید مهدی فهیمی
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"