eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 💐پدر بزرگوار شهید همه ساله،شب نیمه ماه رجب،مصادف باشهادت حضرت زینب (س)برای عزاداران عمه سادات،سفره طعام پهن می کند.ایشان می گوید:در شب بیست و پنجم ماه رجب،مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب (س)،بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: # امانتی روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی!!!از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم.یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد.چند روزی گذشت.سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل حرکت کن. 🌷با خود گفتم:این بهانه ای بیش نیست وخبری دیگر مطرح است.وقتی به منزل رسیدم،فهمیدم که امانتم را تحویل دادم. در همان شبی که این خواب را دیدم،روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود.آنهم در جوار حرم حضرت زینب(س).😭 ✍راوی:پدر شهید_سیدعلی اصغر_شنایی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قطعه ای از زندگی شخصی امام خمینی رحمت الله علیه . "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چرا همه دنیا از امام می ترسید؟ سخنان بیاد ماندنی حاج قاسم درباره امام خمینی رحمه‌الله "شهــ گمنام ــیـد"
ڪاش... خنثے ڪردنِ نفس را هم یادمـــــان مےدادیـد... مےگوینــــــد : آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد مےشویم عاشق کہ شدے، میشوے... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🍃🍃🍃 قرار نبود به عملیات برود! نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی! انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 11ساله! کسی اسمش را نمیدانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند. 🌷🌷🌷 شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند! آنشب قرعه به نام حضرت قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه میکردند و زار زار گریه می کردند! روضه از این مجسم تر نمیشد! 🌷🌷🌷 شب، عملیات شروع شد! بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود. تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست! 🌷🌷🌷 وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود! 🌷🌷🌷 وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند،دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: نام:قاسم! می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر است! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی استاد ازغدی از سنگر غصبی اخراج شد و توفیق شهادت رو از دست داد.....😁😂 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
شلمچه بودیم! شیخ‌اڪبر‌گفت:«امشب‌نمی‌شه‌ڪارڪرد. می‌ترسم ‌بچه‌ها‌شهید‌بشن».😕 تو تاریڪی‌دور‌هم ایستاده‌بودیم‌وفڪر‌می‌ڪردیم🤔 ‌ڪه‌صالح‌گفت‌:یه فڪری! همه‌سرامونو‌بردیم‌توی‌هم.😎 حرف‌صالح‌ڪه‌تموم‌شد،‌زدیم‌زیرخنده‌و راه‌افتادیم.😉 حدود‌یه‌ڪیلومتر‌از‌بلدوز ها‌دور‌شدیم. رفتیم‌جایی‌ڪه‌پرازآب‌و‌باتلاق‌بود.🌊 موشی‌هم‌پیدا‌نمی‌شد.🐀 انگاربیابون‌ارواح‌بود.👻 فاصله‌مون‌با‌ عراقیا‌خیلی ‌ڪم‌بود؛اما‌هیچ‌سر‌وصدایی‌🗣نمی‌اومد.🤨 دورهم‌جمع‌شدیم‌.شیخ‌اڪبر‌ڪه‌فرماندمون‌ بود، گفت:‌یڪ،‌دو،سه.😝 هنوز‌حرفش‌تموم‌نشده ‌بودڪه‌صدای‌دوازده‌نفرمون ‌زلزله‌ای‌بپا‌ڪرد.😄 هرڪسی‌صدایی‌از‌خودش‌در‌آورد. صدای‌خروس🐔،سگ🐶،بز🐐،الاغ 🐴و...🤣 چیزی‌نگذشته‌بود‌ڪه‌تیربارا ‌وتفنگای‌🔫عراقیا‌به‌ڪار‌افتاد.😄 جیغ‌ودادمون‌ڪه‌تموم‌شد؛پوتینارو‌گذاشتیم‌ زیر‌بغلمون‌ودویدیم‌طرف‌بلدوزرا.😜 ما‌می‌دویدیم‌وعراقیا‌آتیش‌💥می ریختند. تا‌ڪناربلدوزرا‌یه‌نفس‌دویدیم.🥵 عراقیا‌اونشب‌انگار‌ بلدوزرا‌ رو نمی‌دیدند. تا‌صبح‌گلوله‌ها‌شونو‌ تو باتلاق‌حروم‌ڪردندوما‌به‌ڪیف‌وحال‌و خیال‌آسوده‌تا‌صبح‌خاڪریز‌ زدیم.😝😂😂 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🥀🕊 💐من برای اولین باری که قبل از نامزدی مون آمدم تهران با مادرم رفتیم سر مزار شهیدسید احمد پلارک و خیلی زیارت عالی بود.و بعدها با خود آقا رضا همیشه می رفتیم مزار شهدا مخصوصا شهدای گمنام، یه روز رفته بودیم سر مزار شهدای گمنام دختر کوچیکم ریحانه خانم داشت گلاب روی سنگ‌مزار شهدا میریخت. 🌷آقا رضا داشت نگاهش می کرد گفت: ریحانه جان اگر منم شهید بشم برام گلاب میریزی گفت:بله،آقارضا ادامه داد پس خرما هم حتما خیرات برام بده چون من خرما خیلی دوست دارم.حالا هر وقت میریم کنار مزارشهید در امامزاده سید اسماعیل ریحانه بین زائرای حرم و مزار پدرش خرما پخش می کند. ✍به نقل از:همسر شهید ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
👏به افتخار چنین دانش آموزانی که شهامت شون کم نظیر بوده☝️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
⭐️بخشی از وصیت نامه تخریبچی شهید «کاظم مهدی زاده» 🌷🌷🌷 می خواستم بزرگ بشم درس بخونم مهندس بشم خاکمو آباد کنم زن بگیرم مادر و پدرمو ببرم کربلا دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم... خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم خب نشد ...! باید می رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم و … دفاع کنم. رفتم که دروغ نباشه احترام کم نشه همدیگر رو درک کنیم ریا از بین بره دیگه توهین نباشه محتاج کسی نباشیم!🌷🌷🌷 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم. برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.🙂 از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.😎 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ🐴 بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد!😨 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.☹️😩 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.🤩😆 🔺الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.✌️🤣 😂 ✍ پ.ن: بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن سواری میدهند! و قصد برگشتن هم ندارند.😏 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🤕اسرای سودانی🤕 🍇عملیات تمام شده بود.🔚 🍒 و از قرارگاه به قصد ترک منطقه سوار اتوبوس شدیم، هوای خیلی گرمی بود به همین خاطر یونیفرمم را بیرون آوردم و فقط زیرپوش سفیدی تنم بود.👕 🍇بعداز ساعتی اتوبوس به ایستگاه صلواتی رسید و همگی با دیدن لیوانهای شربت آبلیمو🧃خیلی خوشحال شدیم بخصوص من که در ردیف اول صندلی اتوبوس نشسته بودم. 🤩 🍓لحظاتی بعد یکی از افراد ایستگاه صلواتی وارد اتوبوس شد.🙃 🍇و با دیدن بچه ها که اغلب سیه چُرده یا سبزه بودند، فریاد زد: 🍓چرا این اسیرها محافظ ندارند !! به نظرم سودانی باشید، بعد هم رو به همکارانش کرد و فریاد زد؛ اسیران سودانی هستند، شربت نه! آب بیاورید، از سرتان هم زیاد است..😠🙁 🍇این را که بچه ها شنیدند، اتوبوس از خنده بچه ها منفجر شد....😂😂😅😅 📚راوی: رزمنده باقر نوری زاده 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"