#توبه
#درسهای_مکتب_عاشورا
⚠️ توبه باید واقعی باشد!
یک توبهی واقعی انسان را نزد امامش عزیز میکند.
👈 اگر دین دارید، دین واقعی داشته باشید.
👈توبه میکنید، توبهی واقعی باشد.
🚫 نه اینکه ما هر روز یک توبه و استغفاری میکنیم، یک ساعت بعد یادمان میرود! به همان برنامهی قبلی برمیگردیم!
حُر توبه کرد. یک مرتبه هم توبه کرد.
وقتی توبه کرد، امام، خودش از خیمه بیرون آمد. به استقبال حر آمد. او را از زمین بلند کرد، سرش را در بغل گرفت، خاکها را از سر و رویش پاک کرد، حر را به سینه
چسباند، فرمود: حالا تو آزادهای.
👌اگر توبه میخواهد باشد اینطور باشد.
محبّت به اهلبیت علیهمالسّلام باید اینطور باشد.
✴️استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary11
#تشرفات (قسمت اول)
💥آخرین روز اقامت ما در مشهد بود، من آن شب بیقرار چیزی بودم، بی آنکه بدانم چه؟ دلم به التهاب یک دیدار می تپید اما نمی دانستم به جستجوی کدام گمشده بیقرارم! فردا عازم تهران بودیم و من دوست داشتم فقط یکبار دیگر، حرم مطهر امام رضا علیه السلام را زیارت کنم.
✨💫✨
به پسرم گفتم: من می خواهم بروم زیارت، اگر تو هم نمی آیی خودم می روم، گفت: الان دیر وقت است، ما باید استراحت کنیم تا فردا صبح آماده حرکت شویم، وقتی همه خوابیدند من خوابم نبرد، بی قرار بودم، آرام برخاستم و به تنهایی از خانه خارج شدم، آن شب زیارت مفهوم دیگری داشت و زادراهی که حضرت همراه راهم کرد، فراموش نشدنی بود، خداحافظی کردم و از صحن بیرون آمدم، من که تا آن لحظه به هیچ چیز جز بوسیدن پنجره های حرم نمی اندیشیدم ، تازه متوجه شدم راه را گم کرده ام، درب ورودی بازار که نشان راهم بود، بسته بود و من گمشده بودم!
✨💫✨
چشمم با هیچ کجا آشنا نبود، خیابان خلوت و سوت و کور بود. هیچ رهگذری نبود. آدرسم را نمی دانستم. سواد هم نداشتم. خدایا چه کنم! به کجا پناه ببرم؟! مضطر و درمانده بودم. به هر سو نگاه می کردم، اما هیچ نشانی نمی دیدم.
ناگاه سیدی را دیدم که بی هیچ گفتگویی راهنمای راهم شد و بعد از مسافتی...
🔻ادامه دارد.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary11
کانال_علوم_و_معارف_اهلبیت_علیهم(1).mp3
964.8K
#راهکارهای_تقویت_ایمان (۴۵)
کسی که #ایمان دارد، از هیچ چیز جز خدا نمی ترسد.
#استقامت
🎤: حضرت استاد آیتالله ابطحی رحمة الله علیه
زمان: ۴ دقیقه
#سخنرانی
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
☘سید ابوالحسن اصفهانی(۷) دیگر نکات جالب توجّه در ماجرای شهادت فرزند سید ابوالحسن آن است که ایشان در
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۸)
یکی از علمای زیدیّه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر ارواحنافداه را انکار میکرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه میکرد و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت برهان میخواست، علمای بزرگوار از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل میکردند؛ ولی وی قانع نمیشد و می گفت: من هم این کتب را دیدهام تا اینکه برای آیتالله اصفهانی نامه نوشت و جواب قاطعی خواست.
⚡️⚡️⚡️
مرحوم آیتالله شیخ محمد شریف رازی در کتاب «گنجینه دانشمندان» درباره این ماجرا چنین مینویسد:
روزی یک پستچی آمد و یک پاکت نامه به دست سید ابوالحسن داد، ایشان نامه را باز کردند و در داخل آن دو ورقه بود یک ورقه اشعار شخصی سنی در ردّ اعتقاد به وجود حضرت مهدی(عج) بود که برای صاحب نامه فرستاده بود و ورقه دیگر نامهای بود که نویسنده آن درباره اعتقاد شیعه به حضرت مهدی(عج) از مرحوم سید دلیل و استدلال خواسته بود. مرحوم سید نامه را خواندند و خندیدند. سپس آن نامه را به صدای بلند خواندند.
⚡️⚡️⚡️
نامه از طرف بحرالعلوم یمنی بود و دلیلی برای وجود امام زمان درخواست کرده بود. مرحوم سید ابوالحسن همان وقت جواب نامه او را نوشتند و در ضمن نوشتند: «شما به نجف مشرف شوید تا من امام زمان(عج) را به شما نشان بدهم»! نامه را مهر کردند و به دامادشان سید جواد اشکوری دادند و فرمودند: ببر در پست بینداز. دو ماه از این قضیه گذشت، شبی بعد از این که...
ادامه دارد
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت اول) 💥آخرین روز اقامت ما در مشهد بود، من آن شب بیقرار چیزی بودم، بی آنکه بدانم چه؟ دل
#تشرفات (قسمت دوم)
💥بعد از مسافتی به کوچه رسیدیم، در کوچه تاریکی مطلق بود، چشم چشم را نمی دید، ایشان کبریتی زدند و به پشت سر گرفتند تا من جلوی راهم را ببینم، کبریت که خاموش میشد باز کبریتی دیگر روشن می کردند و من به راحتی مسیرم را ادامه می دادم، در آن لحظات اصلا متوجه این نکات نبودم که ایشان آدرس مرا از کجا می دانند، یا کبریت را که پشت سر میگیرند چگونه می بینند، اصلا از کجا می دانند که من گمشده ام؟ و ناگهان این فکر از سرم گذشت که راستی این مرد غریب کیست؟
✨💫✨
چگونه من به او اعتماد کردم؟ نکند فکر سویی داشته باشد؟ در همان لحظه آقا برگشتند و خطاب به من فرمودند: این فکری که کردی درست نیست، حرکت کن تا تو را به خانواده ات برسانم. به همان ترتیب راه را ادامه دادیم تا به درب منزل رسیدم، در زدیم، هنوز ایشان حضور داشتند، پسرم که در راگشود من به او اعتراض کردم اگر تو می آمدی این اتفاق نمی افتاد و من گم نمیشدم، او پرسید: پس چگونه آمدی؟ گفتم: این آقای محترم مرا رساند و بااشاره برگشتم که دیدم هیچ کس نیست، او رفته بود، او رفت و من هنوز هم در حسرت گم شدنی چنین بسر می برم.
📗مجله منتظران
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary11
💯نصيحتى براى #بيدارى_از_خواب_غفلت
یکوقتى خيلى دنبال يكى از بزرگان مى رفتم و از ايشان تقاضا مى كردم كه چيزى به من بگويند، ايشان يك جمله فرمود كه "درد پيدا كن تا دوايت كنند"
انسان درد پيدا كند و در مقابل #صفات_رذيله اى كه در وجودش هست بى تفاوت نباشد.
💢حضرت آيت الله سيد حسن ابطحی رحمة الله عليه
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۸) یکی از علمای زیدیّه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر ارواحنافد
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۹)
دو ماه از این قضیه گذشت، شبی بعد از این که سید ابوالحسن در صحن امیرالمؤمنین علیه السلام نماز مغرب و عشاء را خواندند، یکی از شیوخ عرب به نام شیخ عبدالصّاحب آمد و به ایشان گفت: «بحر العلوم یمنی به نجف آمده است و در محله فلان جا منزل کرده است»، سید ابوالحسن فرمودند: «باید همین حالا به دیدنش برویم»
⚡️⚡️⚡️
ایشان همراه با عدهای از علما برای دیدن بحرالعلوم حرکت کردند. دامادهایشان و پسرشان سید علی هم همراهشان بودند، وقتی رسیدند و تعارف به عمل آمد، بحرالعلوم یمنی شروع به صحبت در آن زمینه کرد، سید ابوالحسن فرمود: الآن وقت صحبت کردن نیست، چون من عجله دارم، فردا شب برای شام به منزل ما بیایید تا آنجا با هم صحبت کنیم. سپس مرحوم سید برخاست و همه با هم به منزل بازگشتند.
⚡️⚡️⚡️
فردا شب، بحرالعلوم با پسرش سید ابراهیم به منزل سید ابوالحسن آمدند، پس از صرف شام، سید خادمشان را صدا زدند و فرمودند: مشهدی حسین! چراغ را روشن کن، میخواهیم بیرون برویم. مشهدی حسین چراغ را روشن کرد و آورد، در این هنگام سید ابوالحسن و بحرالعلوم یمنی و فرزندش سید ابراهیم و مشهدی حسین آماده بیرون رفتن شدند.
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary11