🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃
🍂🍁
#قسمت_دویستوهجده
🌹عشق محبوب🌹
شکستگی پای بابا خونهنشینش کرد و کارهاش حتی خرید مایحتاج دو خونه رو به علیرضا سپرد و خدا میدونه که منیر چقدر حرص میخورد از این بابت و من نمیدونم میخواست توی زندگی بابا چیکار کنه و چه خاطرهی بدی از حساب کتاب دقیق علیرضا داشت که اینقدر از بودنش ناخوشاحوال میشد.
شب بود و خانجون تازه از ییلاق برگشته و مهمون خونهمون بود و علیرضا کنار بابا نشسته و کارهای روزانهی بنگاه رو براش توضیح میداد.
خانجون با عمهفرح و منیر مشغول صحبت بود و مامان چای میریخت و من و شهلا هم کنار هم نشسته بودیم و شهلا از کلاس خیاطیش میگفت.
- راستی گفتم که بهناز هم هست؟
- بهناز صفائیان؟ که خونهشون اون سمت کوچهست؟
- اوهوم، دختر خوبیه.
- آره، خواهرش رو چند باری دیدم توی مدرسه.
مهناز چایهای آخر رو هم به ما تعارف کرد و کنار شهلا نشست و گفت:
- پاشو شهلاجون، برو به زنعمو بگو در کیسهی آردش رو باز کنه.
متعجب نگاهش کردیم و شهلا گفت:
- آرد میخوای چیکار مهناز؟
- داره میمیره از حرص، گفتم بساط حلواش رو علم کنیم.
با ابروهای بالارفته پرسیدم.
- کی؟
با بیحوصلگی جواب داد:
- کی دیگه؟ منیر.
شهلا بلند زد زیر خنده و نگاه پر عتاب عمه فرح و منیر چنان به سمتش گرفته شد که من و مهناز لبهامون رو زیر دندون گرفتیم تا خندهمون نگیره و توبیخ نشیم.
منیر اونروزها خیلی عصبانی بود و من میدونستم که آخر زهرش رو به علیرضا میریزه.
مثل همون روزهایی که بابا به سفر حج رفته بود و منیر همون روز اولی که بابا برگشت، باعث شد تا با علیرضا برخورد کنه و بهش تدکر بده تا احترام منیر رو نگه داره.
روزهای آخر شهریور بود و علیرضا به خونهی منیر رفته بود تا حسابها رو به بابا تحویل بده و انگار که با منیر بحث کرده بود و با قهر اونجا رو ترک کرده و یکراست به اصفهان رفته بود و اونجا شد اول تغییر رفتار بابا با علیرضا.
منیر از دقیق بودن بابا توی حساب و کتابهاش و عدالت عحیبش توی خرید هر دو خونه، عصبی بود و عصبیتر شد وقتی که دید علیرضا هم دقیقا مثل باباست
و گفته بود که من پای علیرضا رو از وسط زندگی و حساب و کتاب علی میبُرم و اونقدر وقیح بود که بگه بعد مرگ علی با وجود علیرضا من ولمعطلم!
من هنوز موندم که منیر چطور و با چه نقشهیی تونست بین این برادرزاده و عمو قرار بگیره و اصلا این شکاف عمیق بین بابا و علیرضا کار منیر بود یا نه!
نـــــویـــسنـــده: مژگان.گ
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/bikaranemehr/22
🍁
🍁🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂