eitaa logo
🌴بی‌کران مهر🌴
2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
38 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃 🍂🍁 🌹عشق محبوب🌹 شیء توپی‌شکلی رو که توی دستش بود بالاآورد و نشون داد و به سمتم پرتاب کرد. فکر نمی‌کردم عرض باریک کوچه رو طی کنه اما ضرب دست خوبی داشت چرا که افتاد اینطرف دیوارهای خونه و پشت در. سرازیر پله‌ی تراس شدم و قدم‌زنان خودم رو به انتهای حیاط رسوندم و پر از پرسش و سوال، پیک پرتابی رو برداشتم. چندلایه روزنامه‌ی مچاله‌شده بود. چروکها رو یکی‌یکی باز کردم. لایه‌ی آخر کاغذ سفیدی بود که داخلش‌ شکلاتی توپی شکل با زرورق طلایی‌رنگ مخفی شده بود شکلات رو برداشتم و لبهام کش اومد. نوشته‌های روی کاغد توجهم رو جلب کرد. با خط زیباش نوشته بود: خسته نباشی آهوی من! این شکلات هم جایزه‌ت به خاطر اینکه به حرفم گوش کردی و تا این موقع بیدار موندی. حالا هم برو بخواب که فردا سر جلسه خوابت نبره. راستی، مسواک یادت نره. به تراس برگشتم و سر بلند کردم و شکلات رو بالا گرفتم و لب زدم: - ممنون. چشمهاش رو بست و کمی فشار داد و با غلظت لب زد: - نوش جان. دستی تکون دادم و سریع رو برگردوندم و داخل شدم. توی بسترم دراز کشیدم اما هیهات از خوابی که دقایقی پیش حمله‌ور چشمهام شده بود و دیگه نبود. دوست داشتنی نبود؟ آیا عاشق چنین موجودی شدن جرم بود؟ اگر با تموم رگ و پی بدنت حس کنی چنین مردی رو عاشقی، گناهه؟ کسی که هیچ وقت به خاطر مطلب دلش پا رو از حدود فراتر نگذاشته آیا لیاقت دوست داشته شدن رو نداشت؟ محبتهاش اونقدر ظریف و هنرمندانه بود که ذره ذره، درون دلم جا باز می‌کرد. رفتارهاش روی اصول بود و هیچ وقت حرکتی نابجا ازش سر نمیزد. بارها شعله‌ی سوزان عشق رو توی چشمهاش دیدم ولی هیچ وقت به خودش اجازه‌ی ابراز نداد. می‌فهمیدمش و روحم که تمام‌قد در برابر احساس فوق‌تصورش سر تعظیم فرود آورده بود. حس ایثار و از خودگذشتگیش عجیب بالا بود. این مرد ته رویاهای دخترونه‌‌ی من بود. غلتی زدم و کاغذ رو از روی کتاب ریاضیم برداشتم و دوباره و چندباره خط زیباش رو نگاه کردم و بوییدم و شاید که بوسیدم! روبروی قفسه‌ی کتابها ایستادم و پیاپی روی کاغذ دست کشیدم و صافش کردم و گذاشتمش لای دیوان حافظ. نـــــویـــسنـــده: مژگان.گ ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ قسمت اول https://eitaa.com/bikaranemehr/22 🍁 🍁🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂