🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃
🍂🍁
#قسمت_صدوهفتادوپنج
🌹عشق محبوب🌹
با وجود اینکه شب قبل بیدار مونده بودم اما احساس خواب آلودگی و خستگی نداشتم. انگار موج عظیمی از سرخوشی تموم وجودم رو در بر گرفته بود. به برنامهی امتحاناتم نگاهی کردم، به غیر از امتحان ادبیات تا شنبهی هفتهی بعد، که فیزیک داشتم امتحان دیگهیی نبود و میموند مراسم سالگرد آقابزرگ که جمعه برگزار میشد و کمی کارم رو سخت میکرد.
برگهی امتحان ادبیاتم رو تحویل دادم و از جلسه خارج شدم و یکراست به طرف سکویی رفتم که وسایلم رو اونجا گذاشته بودم.
پروین رو دیدم که به طرفم میاومد، کمی گرفته بود انگار.
- سلام امتحان چطور بود؟
- سلام بد نبود، یکی دوتاش رو اشتباه نوشتم من همیشه توی این آثار نویسندهها خنگم.
خندیدم و گفتم:
- چرا؟
- کتاب عبدالحسین زرینکوب رو برای غلامحسین یوسفی نوشتم و دانته رو به جای گوته.
باخنده نگاهش کردم.
- ای بابا اینها که خیلی با هم فرق دارن.
- چه میدونم والا، هوش و حواس درست و حسابی ندارم که.
- نکنه عاشق شدی؟
- دلت خوشه محبوبه جون.
نگاهش غمگین شد و ادامه داد:
- میخوای بری؟
- نه، منتظرم شهلا بیاد. هنوز سر جلسهی امتحانه.
- پس بیا یه کمی با هم حرف بزنیم تا شهلا بیاد.
به سمت سکو رفتیم و زیر سایهی چنار چندین سالهی حیاط مدرسه نشستیم.
- راستش... راستش من میخوام در مورد داداش باهات حرف بزنم محبوب.
بدون حرف نگاهش کردم و منتظر موندم تا ادامه بده.
- مهدی حال خوبی نداره، این چند روز خیلی به هم ریختهست. اصلا فکر نمیکرد بهش جواب رد بدی. از وقتی حرف تو رو توی خونه مطرح کرد و بابا هم از پیشنهادش استقبال کرد، مغازه رو تحویل گرفت و با عزم جزم مشغول کار شد اما بعد از جواب منفی تو خیلی عصبیه. دائم توی خونه و بیرون در حال دعوا و بحثه. از چند روز پیش هم پاش رو کرده توی یه کفش که میخوام از این شهر برم و دیگه اینجا نمیمونم. مامان کارش شده گریه کردن و غصه خوردن. ولی بیفایدهس اون تصمیم خودش رو گرفته. میدونم که از جواب تو سرخورده شده و میخواد از این محیط دور باشه. اون واقعا تو رو دوست داره.
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
- هر وقت تنها میشدیم از من میخواست که از تو براش بگم. اونقدر حالت چشمها و نگاهش پر از عشق و امید میشد که حس میکردم داره تو رو مجسم میکنه... داداش میتونست تو رو خوشبخت کنه، من مطمئنم.
میگم... میگم نمیشه یه فرصت بهش بدی نمیخوای در موردش فکر کنی؟
نـــــویـــسنـــده: مژگان.گ
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/bikaranemehr/22
🍁
🍁🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂