🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃
🍂🍁
#قسمت_صدوپنجاهوهفت
🌹عشق محبوب🌹
لحنش دوباره خانجون شده بود و ادامه داد:
- بذار که خواهر برادریتون سرجاش بمونه مادر.
شهلا خندید و گفت:
- والا پیش خدا که پنهون نیست پیش بندهش چه پنهون گاهی وقتها فکر میکنم این جادوگری چیزیه، داداش بختبرگشته و فلک زدهی من رو طلسم کرده انگار. آب میفته از دهنش، محبوب نمیفته، نون میفته...
دوتایی با خنده ادامه دادند:
- محبوب نمیفته.
حالت نگاه مهناز با مزه شده بود.
- اتفاقا الان با این موهای افشون و این چشمهای گرد و گشاد، درست عین جادوگراست.
به شوخی و با حالت قهر نیم خیز شدم.
- صد رحمت به خروپفهای خانجون، من میرم سر جام.
شهلا با خنده بازوم رو گرفته بود و رها نمیکرد.
- بمون، جانِ محبوب قهر نکن، اصلا تو آهو من و مهناز شاخ گوزن. بیا عزیزم بیا عشق داداشم.
- نخواستم، آدم شما دوتا رو داشته باشه دشمن نمیخواد.
- واه واه دیدی شهلا جون؟ چه جوری حقمون رو گذاشت کف دستمون؟ از دست این پسرهی گندهدماغِ تحفه نجاتش دادیم به ما میگه دشمن.
دِ اگه این دشمنی که تو میگی نبود که تو الان تو کابوس عقد و عروسی با مهدی بودی.
- دست اونی درد نکنه که این راه رو اومد و بابا رو متقاعد کرد، شما کجای این ماجرا بودید؟
- اوهوع، نمیدونی بدون همونی رو که میگی ما خبر کردیم،خواهرجان.
- آهان، اونوقت شما کبوتر نامهبری یا کلاغزاغی؟
چشمهاش رو گرد کرد و به شهلا نگاهی انداخت.
- بیا اینهم عاقبت محبت بیجا. هی میگم این بی چشم و رو ظرفیت ندارهها. دیدی شهلا دیدی چی گفت؟ این کلاغ قار قارو اگه دهن باز نکرده بود الان با این خیال راحت، اینجا نبودی.
خندهم گرفته بود دستهام رو از طرفین، دور شونههاشون حلقه کردم و گونهی هردوشون رو بوسیدم.
- شما که نور چشمای منید اصلا من چاکر هر دوتون هستم.
شهلا گوشم رو پیچوند و گفت:
- تو ما رو با خاک یکسان نکن، چاکری و نوکری پیشکش.
- راست میگه والا، حالا من خواهرت تو با خواهر شوهر بعد ازاینت اینجوری حرف میزنی؟
حالت نگاهش بامزه شده بود انگشتش رو گاز زد و ادامه داد:
- موندم از دخترای امروزی، ورپریدهها مراعات نمیکنن که هیچ، کم مونده قوم شوهر رو بکنن توی گونی ببرند بندازن تو مادی(نهر) آب.
از صدای خنده هامون خانجون توی بسترش غلتی خورد و زیر لب لااله الااللهی گفت.
- هزار بار توبه کردم که شما سه تا آتیش پاره رو با هم اینجا نگه ندارم باز توبهم رو شکستم، بگیرید بخوابید، نماز خواب میمونید.
نـــــویـــسنـــده: مژگان.گ
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/bikaranemehr/22
🍁
🍁🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂