eitaa logo
بیکران♾️(ﺣﺳﻳن‌اﺑﺭاﻫﻳﻣﻳاﻧـ)/سعیدیسم
48.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
12 فایل
#طلبه 😍با همه ی وجود سعی میکنم راه حق رو روشن کنم کپی با لینک و آرم خودتون= لامشکل ✨️تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/337642401C589b213d7b پی وی به شدت شلوغه نمیرسم همه رو جواب بدم فقط سین میکنم @bikaraaanpv
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✨❤️تو راه خدا با معرفت باشیم +اگه نرفتی معجزه رو به چشم نشونت میده... |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ .
🔴دلنوشته های شماره یک قدم زدن در کربلا با بقیه ی جاها فرق میکند هم میفهمی کجایی هم نمیفهمی کجایی و بد تر از اون این که نفهمیدنت رو درک میکنی و هرچی بیشتر تلاش میکنی عظمت جایی که توش راه میری رو بفهمی بیشتر به عجز میرسی اینجا لابه لای سلم لمن سالمکم گفتن های زیارت عاشورا باید تسلیم شد و اعتراف به کوچیکی کرد بنظرم بزرگترین اتفاقی که برای پابرهنه ای مثل من در اینجا میتونه بیوفته رسیدن و درک‌عمیق همین پابرهنگی و تسلیم شدنش است اینجا صدای کسی رو نمیشونی ولی از در و دیوار تا زمین و آسمون باهات حرف میزنند و بهت میفهمونند کجای کار هستی چقدر اینجا جای خوبیه برای فهمیدن پیچیدگی های آدمیزاد وقتی با یه تلگنر بهت میفمونند کجا مسیرت رو با اطمینان کامل از درست بودن داشتی غلط میرفتی هر بار که میایم بیشتر از قبل تلاش میکنم عظمت کربلا و اباعبدالله رو حس کنم اما انگاری کسی بهم میفهماند ظرفی که آوردی سر سوزنی هم معرفت عاشورا درش جا نمیشود اما نترس دست خالی هم ردت نمیکنیم بیا چند قطره اشک بریز و چند گره زندگیت را باز شده ببین تا وقتی برگشتی پیش خودت و بقیه سربلند باشی و بعد از پر‌شدن دستانم من میمانم و خجالت و حسرت ........ خجالت از این که هرچقدر‌هم بیمقدار باشم باز هم عطایا و هدایای این خاندان کریم دستم را لمس میکند و یک نگاه با حسرت به این هدایا که ای کاش ظرفم بزرگتر بود ای کاش لیاقت آنچه میخواهم را داشتم نمیدانم چگونه ام.... در عین آرامش و اطمینان سرگردان و حیرانم مثل کودکی که هرچه تلاش میکند و دستش را میکشد و بلند میکند به مطلوبش نمیرسد شاید آینده طور دیگری رقم خورد،شاید بویی از آن معرفت بزرگ و حقیقت عالم به مشامم رسید شاید روزی در همین احوالی از اعماق خاک وجودم طلا استخراج شد حس عجیبی دارم آنقدر عجیب که در متن نمیگنجد و حتی زیاد هم نباید به آن فکر کنم که دیوانه میشوم، صرفا باید در کل بدانم که از حسینی که من دارم تا حسین واقعی یک امام حسین فاصله است «اندر طلبش بیخبرانیم»
🔴دلنوشته های شماره ۲ این‌بار رو به روی گنبد نشستم و دارم به گنبد نگاه میکنم به پرچمی به که بر قله ی دل های عالم کوبیده شده یه نگاهم به سمت گنبد میره و یه نگاهم به حال و روز دل خودم دلم پر میزد برای این لحظات که پرچم رو نگاه کنم و آرامش بگیرم یکی دو روزه اینجام اما هنوز دلم اونقدری که میخوام دلم آروم نشده انگار هر بار میام کربلا مثل خونه تکونی اول باید بهم بریزم تا بعد به آرامش برسم اینجا باید قلبت درگیر بشه و وصل بشی تا اجازه ی پر‌واز بدهند اینجا خبر‌ از دُر گرانی به نام معرفت دارد که به هرکس ندهندش سمت ضریح که رفتم انگار دونه دونه آدم ها رو یکی برام کنار میزد که برم و بچسبم به پایین پای ارباب به ضریح که رسیدم انگار روح از بند بند پجودم در حال جداشدن بود داشتم پرواز میکردم نمیدونستم به اشک ها و دلتنگی های قبلا فکر کنم که دیگه تموم شده بود یا به حاجت هام و‌ دعای مستجاب تحت قبه ی امام حسین اون لحظه که به ضریح میرسی اطراف پر‌ از سر و صداس ولی صدایی نمیشنوی انگار دو تا دست از دل ضریح بیرون اومده و بغلت کرده تویی و امام حسینی که لذت وصالش به تمام دنیای پست و زرق و برقش طعنه زده نمیدونم دیگه چی باید گفت احساس عجز میکنم از بیان احوال کربلا حیف که این کلمات پست و حقیر هرچی هم سعی کنم بازم حس و حالم رو نمیتونند بیان کنند |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ .
🔴دلنوشته های شماره ۳ وقتی از بلندی داری میوفتی دست به هر چیزی که اطرافت باشه میندازی تا نجات پیدا کنی زمان حضورم تو کربلا به سراشیبی رسیده و منم تو سراشیبی باب القبله حیرون دارم دور و برم رو نگاه میکنم دعا بخونم!؟ نماز زیارت!؟ رفقا و خانواده رو یاد کنم!؟بشینم یه گوشه به غربت‌صاحب کربلا فکر کنم و بازم زار بزنم!؟برم بازم خودم رو به ضریح برسونم!؟ از آب خوری های حرم آب بخورم و سلام بر حسین بگم!؟ دقیقا چیکار باید کنم الان!؟ بعدا حسرت کدومش بیشتر به دلم میمونه!؟چرا همش میترسم،چرا دائم احساس میکنم فرصتم داره تموم میشه و کاری نکردم هنوز!؟ چرا با این که خودم رو بالای ابر ها میبینم حس میکنم هنوزم یه چیزی کمه آروم رو به ضریح عقب عقب بیرون میام و نگاهم به تل زینبیه ای که در حال تعمیر هست میوفته اصلا نگار کربلاست و همین حیرون شدنش زینب هم بین خیمه گاه و قتلگاه حیرون بود شاید یار برای منم اینطور پسندیده که دائم بدوم و این در و اون در بزنم شاید بجای کم کاری های زیاد گذشتم بجاش باید در به دری بکشم، چی بهتر از دربه دری کشیدن برای حسین و آوارگی تو کربلا اما قشنگیش همین که خیالم راحته هرچی هست رو یار برام پسندیده یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد فرصت داره میگذره و من هنوز در کنار یار احساس میکنم به وصال نرسیدم اما دلخوشم که کنار یار عزم کردم تا آخر عمر تو تمام کوچه پس کوچه های زندگی دنبالش بگردم و با آوارگی تو این مسیر دلخوش باشم عاشق حسین بن علی رو چه به زندگی عادی و معمولی داشتن عاشق کربلا کجا نفس راحت کشیدن کجا حسین جان دنبالت اونطور میدووم که یا به وصالت برسم یا تو راه رسیدن به تو جوون بدم که شاید همین تو راه بودن برای تو مردن کمی آرومم کرد پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ .
🔴دلنوشته های شماره ۴ روز اول هفته هست و عراقی ها با انرژی از صبح کارشون رو شروع کردند همه دارند پر‌انرژی و به سرعت تو کوچه خیابون ها کار میکنند اما من قدم هامو آروم آروم برمیدارم که دیر تر به حرم برسم منی که همیشه هول داشتم که زودتر برسم اینبار خیلی آروم میرم درسته که برای زیارت باید دووید ولی اینبار برای زیارت وداع دارم میرم بزار اینبار طول بکشه تا هنوز یه دلخوشی داشته باشم که قراره زیارت برم،هنوز یه زیارت دیگه فرصت دارم آخه اگه برسم فکر کردن به این که برای بار آخر دارم نگاهش میکنم بیچارم میکنه اما چاره ای نیست باید برای عرض ادب برسونم خودم رو این بغض لعنتی هم راه نفس کشیدن برام نذاشته هرچی بهش میگم جلوی ارباب یکم خودتو کنترل کن حرف سرش نمیشه بهش میگم بزار اول بابت مهمون نوازی و ذره پروری مفصل تشکر کنم بعدش سیل اشک هامو سرازیر کن بزار اول بهش بگم من لیاقت نداشتم بیام کربلا ولی آوردیم که بهم بفهمونی آقا تر از اونی هستی که من فکر میکنم بعدش به هق هق بنداز من رو اما دله دیگه این حرفا سرش نمیشه همین که گفتم السلام علیک یا اباعبدالله مثل دونه ی انار بغضم ترکید چقد حرف داشت این سلامم ظاهرا سلام میدادم ولی در اصل داشتم به ارباب میگفتم دیدی تموم شد!؟😭 دیدی دوباره دارم ازت جدا میشم!؟ دیدی بازم باید برگردم به تبعیدگاه خودم!؟دیدی بازم نتونستم برات بمیرم!؟ دیدی چقد زود گذشت!؟ مثل یخ فروشی شدم که یخ هاش آب شدند فقط میتونه بشینه و گریه کنه و به آب شدن فرصت هاش آتیشش بزنه من اونطوری نیستم که بگم الحمدلله کربلایی شدم و برگردم زندگیمو ادامه بدم من کل سال زندگی میکنم به عشق دیدن کربلات اصلا بهشت من کربلاست حالا با پای خودم از بهشت بیرون برم؟ بشکنه پاهام که دارند با اختیار خودم ازت دورم میکنند همینطور به این ها فکر میکنم و اشک میریزم و آروم آروم میسوزم اما از یه جایی به بعد دادم بلند میشه اونم وقتی با خودم میگم نکنه این‌ دفعه ی آخری باشه که دارم حرمش رو تماشا میکنم نکنه دیگه نتونم ببینمش صدای بلند گریه هام داره به حسین التماس میکنه آقای مهربونم اگه من نتونستم دوباره بیام حرمت،اگر قبل از دیدن دوباره ی ضریح قشنگت سنگ لحد روی صورتم گذاشتند میشه اون موقع شما بیای پیشم!؟ تو دنیا خیلی گشتم تا پیدات کنم میشه وقتی خبر فوتم پیش دوست و آشنا پیچید شما بگردی و پیدام کنی!؟ میشه عهده دار من بعد از مرگ شما باشی!؟ ای عهده دار مردم بی دست و پا حسین ای با غریبه های جهان آشنا حسین میشه از اون دوتا ملکی که بالای قبر میان بشنوم که این امام حسینیه ،رهاش کنید چقدر سخت میگذره ثانیه ها کل سال فقط این لحظاته که یه ذره حال حضرت زینب رو درک میکنم من با سه روز کنار حرمت بودن نمیتونم ازت دل بِکَنَم زینب حق داشت لحظه وداع بهت بگه «پنجاه سال خواهری ام را چه میکنی/احساس های مادری ام را چه میکنی» قلبم از جدا داره کنده میشه پاهایی که داشت عقب عقب برمیگشت دیگه رمق ندارند و زانوهام دیگه یاری نمیکنند زمین میوفتم و صورت به خاک میزارم شاید خاک کربلا آرومم کنه سر از خاک بلند میکنم که بازم نگاهت کنم اونقدر اشک تو چشمام هست که این بار آخری دارم گنبدت رو تار میبینم حرف آخر فقط و فقط و فقط یه چیز داره آرومم میکنه اونم این که با همه ی وجود احساس میکنم محکم در‌آغوشم گرفتی که داری بهم میگی هواتو دارم چه زندگی قشنگی دارم وقتی هوادارم تو باشی چه دنیای دوست داشتنی دارم وقتی توش حسین ابن علی به آغوش میگیره منو چه زیباست اون عمری که لحظات آخرش چشمام با صورت غرق به خون رو پاهای تو بسته میشند مثل یه مصیبت زده ی داغ دار به امید دیدار دوباره باهات خداخافظی میکنم در لحظه آخر نگاه آخرم گفت من میروم اما دلم را میگذارم |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ .
نماهنگ تویی محبوبم.mp3
3.42M
😔هر چی فکر میکنم بیشتر میفهمم،من مال اینجا نیستم یه روز برای همیشه میام پیشت حسین جان💔 چقد سختمه وقتی با خودم مرور میکنم شب جمعه ی قبلی تو‌ آغوشت بودم و الان ازت دور افتادم😞 +گریه میکنم برات گررررررریه زیاااااااد😭😭 |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️
یکی از خانوم ها پیام دادند گقتند برای این که همسرم رو‌ راضی کنم به آقای جلیلی رای بده مهریه ام رو بهش بخشیدم😭 +خوش به حال آقای جلیلی که طرفداراش رای پاک براش جمع میکنند |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️
. 🔴آقاجواد محرابی محافظ شهید رئیسی رو موقع رای دادن دیدم و باهاش یه صلوات جلیلی فرستادم +ایشون کسی اند که دائم با شهید رئیسی بودند..... |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ ‌.
. به امید موفقیت دولت آقای پزشکیان با همکاری آقای قالیباف و مجلسی هایی که یهو نظرشان عوض میشود 🤲 |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️ .
🔴سر سفره‌،پشت فرمون،پای گوشی، شب و صبح یهو خیره میشم و صدای انفجار و گریه ی بچه های لبنان و غزه میاد جلوی چشمم هی با خودم میگم میدونی الان چندتا مادر با اضطراب دارن بچه هاشون رو میخوابون!؟ میتونی بفهمی خانواده ی آبرو دار الان آواره شده باشه یعنی چی!؟ تحت فشارم رفقا چطور میشه از حال پدری که بعد انفجار به بچه ی کوچیکش نگاه میکنه که ببینه نفس میکشه یا نه خبر دار شد!؟ منی که یه عمر پای روضه ی بچه های امیر المومنین اشک‌ ریختم فقط میتونم بگم خاک بر سرم که چند صد کیلومتر اونطرف ترم بچه های مولی دارن آواره میشن و من اینجا آروم نشستم +خونه زندگیم و شهرم برام شده زندان ،دعا کنید بتونم برم....😭🤲 |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️