سلام رفقا✋
🌹حرکتمون به سمت کربلا شروع شد🌹
✏️یکم از حال الانم بهتون بگم!؟✏️
💔مثل بچه ای که مادرش رو گم کرده و داره پیداش میکنه
💔مثل تشنه ای که از دور آب دیده
💔مثل گرما زده ای که نسیم خنک بهش بخوره
💔مثل مرده ای که جون تازه بهش دادن
💔مثل آلوده ای که زیر بارون بخواد بره
😭دارم میام بغلت ارباب جااااان😭
🤔بازم براتون از کربلا سفرنامه بدم؟
#سفرنامه
#شخصی_طور
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2478244061C85cea2e081
تو راه کربلام سفر شروع شد...
دل تو دلم نیست تا برسم،مثل ماهی که از آب بیرون افتاده و الان داره به دریا سفر میکنه
قلب قحطی زدم امید به حیات پیدا کرده😭
حرف ها کنار گذاشتم برای خلوت شب جمعه ی حرم💔
برق شوق از چشمام یه لحظه هم نمیره
لیاقت نداشتم اما انگار یه خبرایی هست انگاری یکی باهام کار داره
میرم که بوی آغوش باز شدش داره به مشامم میرسه و دیوانم میکنه
وسط نوشتنم چشمام و هوا باهمدیگه بارونی شدند،همین قدر کافیه فعلا✋
ادامه دارد......
#سفرنامه
#حال_دلتنگی
✅ #حسین_ابراهیمیان |بیـکـران👇
♾️ @bikarran ♾️
.
🔴دفعه های قبل که کربلا میرفتم هر روز یه #سفرنامه مفصل براتون مینوشتم
موافقید امسالم این کار رو تکرار کنم تا حال و هواتون اربعینی بشه!؟
اگر موافقی برام یه لبیک یا حسین بفرست👇
@bikaraaanpv
.
🔴#سفرنامه اربعین ۱۴۰۳«۱»
باید خودم رو نگه دارم،نمیشه بی دلیل و جلوی همه از الان که فقط تو جاده ایم و به جایی نرسیدیم بزنم زیر گریه
بالاخره هر کاری جایی داره،اما دلم گریه میخواد اونم گریه های عمیق و شدید
گریه هایی که بشه باهاش کل درد و دل ها و گلایه ها و دلتنگی ها و خستگی ها رو به امام فهموند
هرچی به چپ و راست جاده نگاه میکنم که حواسم پرت بشه انگار نه انگار....
به موکب ها و خادم ها خیره میشوم به این فکر میکنم این ها کار و زندگی ندارند وسط بیابون خودشون رو وقف یک عده غریبه کردند؟
به خودم پاسخ میدهم که مگر خودت کم از حسین بن علی معجزه دیدی این ها هم روش و بعد باز سر به گریبان میبرم
قلب و جانم به جسمم فریاد میزنند که ما در کربلا منتظرت هستیم زودتر خودت را برسان
دلم دارد به محبوبش نزدیک میشود و با خبر شده که وصال نزدیک است
وعده ی وصل چون شود نزدیک،آتش عشق شعله ور گردد
مثل مغناطیس حرم های اهل بیت داره من رو به سمت خودشون میکشونه و من امسال بیشتر از هر بار دیگه ای منتظر یک پیغام یا یک ماموریت از امام حسین برای پس از بازگشت هستم
شاید خندتون بگیره شاید بگید دارم قلم فرسایی میکنم ولی من منتظر یک اتفاق برای خودم هستم...
یک دیدار خاص،یک جلسه ی کاری با فرمانده ی عالم حسین بن علی که ماموریتم را دریافت کنم...
بیشتر از قبل درگیر او هستم سبک بال تر از گذشته درحرکتم و اندکی نگران سفر هم هستم که به مبادا به خانواده ام بد بگذرد...
اما هرچه بادا باد،هرچه سختی بیشتر عاشقی هم بیشتر....
خلاصه ی کلام من با تمام وجود به سمت سرزمین حسین بن علی در حرکتم
ادامه دارد....
✅ #حسین_ابراهیمیان |بیـکـران👇
♾️ @bikarran ♾️
🔴#سفرنامه اربعین ۱۴۰۳«۲»
یه موقع هایی اهل بیت بهت میخوان بفهمونند که به برنامه ریزی های ما نیست و هیچکاره ای
قصد نداشتم امسال سامرا بیام ولی یهویی برنامه سفرم تغییر کرد و اولین جا به سامرا اومدیم و عجیب لذت بردم
یه گوشه نشستم و آروم شروع کردم زیارت نامه خوندن یه پیر مرد کنار بود آرامش و معنویتش منو گرفت ناخودآگاه دست رو زانو هاش گذاشتم تا نگاهم کرد گفتم منو هم دعا کنید خندید و دست روی دستم گذاشت
نمی دونم تو دلش چی خواست برام ولی یهو قفل دلم شکست و بارون اشکام جاری شد
تا موقع وداع و بوسیدن آجر های خراب حرم این حس و حال قشنگ باهام بود
در و دیوار زخمی حرم میگفت این زخم ها برای الان نیست هزار سال میگذره و همیشه این امامان برای مداوای مردم زخم خورده اند
آجر های شکسته ی حرم رو به نیت زخم های پدران امام زمان بوسیدم
مثل بچه ای که برای اولین بار قدر پدر و مادرش رو میفهمه فقط اشک میریختم و به این حرم نگاه میکردم
تو اون گرمای شدید عجیب مهمان نوازی و سفره ی همیشه پهن امام عسکری و امام هادی جانم رو خنک کرد
اشک با تلفیق حس ذوق و شرمندگی دیگه نمیزاره به پاهای ناتوان خسته ات فکرکنی
شروع به قدم زدن میکنم که راه طولانی و مقصد بسیار بزرگ و مقدس است
به سمت کاظمین حرکت میکنیم و غیر از حرم امام جواد و امام کاظم دو ملاقات خاص روزی ام میشود...
ادامه دارد....
✅ #حسین_ابراهیمیان |بیـکـران👇
♾️ @bikarran ♾️
🔴#سفرنامه اربعین ۱۴۰۳«۳»
خورشید بالا اومده بود و تیزی آفتاب رو صورتم بود مثل همیشه کاظمین هست و بوی امام رضا یه لحظه دلم میره مشهد دوباره برمیگرده اینجا دوباره
با این که این روزا نصف ایام عادی دارم میخوابم ولی از جایی نا معلوم انرژی دریافت میکنم
باز هم مثل همیشه میگم ای کاش این حال و هوا دائمی بشه
بعد میگم شاید امسال این حال و هوا ی قشنگ روزی همیشگی بشه
بعد میگم نه شاید یکم روزی بشه ولی نه کامل
خلاصه که همش کلی فکر میاد تو ذهنم و میره
تا این که یک آن به خودم میام و میبینم رو به کریم ترین خلق های خدا آورده ام
رو به روی ضریح که رسیدم باز بیشتر از همیشه دستم را خالی دادم مانند یک کودکی که پدر گم کرده باشد زیر گریه زدم
انگار بهم گغتند بخواه تا برایت اجابت کنیم و وسط اشک هایم ذوق زده دونه دونه حاجاتم را میگفتم و همان حاجت توفیق سربازی امام زمان که سال هاست آرزوی لیاقتش را دارم
گرمای دست امام کاظم بر شانه راست و دست امام جواد بر شانه ی دیگرم را هنوز احساس میکنم
گویی گفتند تو حرکت کن تا ما موانع مسیر را برایت برداریم
یکی از بهترین صبح های سالم بود و هنوز مزه ی زیارت امروز را احساس میکنم
هوا گرم و خستگی زیاد و راه طولانی اما معجزه ی خداست که اینجا کسی در قید و بند هیچکدام نیست
اینجا همه دست بالای دست های خدا رو از نزدیک تماشا میکنند
نمیدانم چطور شکر این همه نعمت را بجا بیاورم....
ادامه دارد....
✅ #حسین_ابراهیمیان |بیـکـران👇
♾️ @bikarran ♾️
🔴#سفرنامه اربعین ۱۴۰۳«۴»
مسیر پیاده روی را شروع میکنم..یا بهتر بگویم وارد اصل ماجرا میشوم
این ماجرا نباید برایم عادی شود
چون خیلی عجیب است...چرا در دل بیابان و در دل شرایط سخت این قدر حال دل ها رو به راه است چرا نفس کشیدن در این فضا اینقدر دلنشین است
در شب اول بیشتر از همه به بچه های در مسیر نگاه میکردم این ها نمیدانند چقدر خاطرات کودکی زیبایی برایشان در حال رقم خوردن است
کدام کلاس و کدام تراپی میتواند اثرات مثبت این حجم از ایثار و مهربانی را داشته باشد؟
برایشان کادو آورده بودم تا من هم در خاطرات خوبشان سهیم باشم
سربازان کوچک حسین ابن علی به علت پایین بودن سن و سالشان اثر گذاری پایین نخواهند داشت
شاهدش هم قاسم ابن الحسن و علی اصغر
تمام این کودک هایی که لبیک یا حسین میگفتند،دستمال و عطر پخش میکردند
در حال انجام کار بزرگی بودند که از عهده دیگران خارج است آن ها در حال تعمیر قلب های زنگ زده ی ما بودند گویی به ما میگفتند حساب و کتاب حسین ابن علی اینگونه است که صد ها کودک را در نیمه های شب میتواند با عشق به کار گیری کند و ماموریت بدهد تاحال مردم را خوب کند با آنان....
و این کار جز از دستان حسین ابن علی بر نمی آید
من در کجای این ماجرا هستم؟
ماموریتی که به من در این دریای عشق داده اند کجای ماجراست
باید در طوفان باید باشم یا باید موج ایجاد کنم
انتهای مسیر لب ساحل قرار بگیرم یا به آسمان روم و به دریا جذر و مد بدهم؟
این همان سوالی است که بیشتر از قبل مرا درگیر خودش کرده است
موکب به موکب عمود به عمود به دنبال ماموریتم میگردم تا دستوری حسین ابن علی به دستم برسد
امیددارم ماموریتم هرچه که باشد در انتهای آن نوشته شود
و پس از انجام ماموریت با فدا کردن جانت برای حسین ابن علی کارت را خاتمه می دهی💔
ادامه دارد....
✅ #حسین_ابراهیمیان |بیـکـران👇
♾️ @bikarran ♾️