eitaa logo
علی زکریائی | بیناشو!
29.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
45 فایل
آدرس ما توی تمام نرم افزارهای داخلی و خارجی اینه: @binaasho ادمین ما ایشونه: @MohsenPayrovi همه حقوق مادی ومعنوی بیناشو! متعلق به علی زکریائی است. ولی انتشار مطالب، آزاده! حتی بدون ذکر منبع! تواضع تا کجا😎 ممنون که بقیه رو هم به کانال دعوت میکنین😊🌻
مشاهده در ایتا
دانلود
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه محل های امام رضا روایت روز دوم... روز دوم نمایشگاه کتاب امسال ناخواسته شده بود روز مشهدی ها. سید کاظم روح بخش و علی زکریایی و البته بچه های کتابرسان مشهد همه روز پنجشنبه مهمون امروز به اتفاق رسانه ما بودند. سید بدون سانسور هم که پای ثابت گفتگوهای تخصصی‌مون بود‌. همچنان با محتوای جذاب و شنیدنی و البته خواندنی از نمایشگاه امسال به اتفاق رسانه با شماییم... کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
مادرم شفا گرفتن. آسمونی شدن. هم سفره حضرت زهرا باشن ان شاءالله إنا لله و إنا إلیه راجعون 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
برادر ارجمند جناب آقاي علي زكريايي درگذشت والده مكرمه موجب تاسف و تاثرگرديد . ضمن عرض تسليت به جناب عالي خانواده گرامي و ساير بستگان براي آن مادر محترمه و سعيده رحمت واسعه ، مغفرت الهي و براي باز ماندگان صبر و اجر و سلامتي از خداوند منان مسئلت مي نمايم محمد باقر قاليباف رئيس مجلس شوراي اسلامي
داغ مادر... داغی که سرد نمیشه... امروز روز عجیبی بود! آخرین دریچه ارتباط ما و مامان... سنگ لحد آخر و یک خروار خاک... و یک دنیا دلتنگی... و کلی خاطره و عکس و وویس و فیلم و ...
باورم نمیشه توی مسجدی باشم که توش من صاحب عزای مامانم هستم
برای مادرم توی مسجد قرآن خوندم. همیشه هر مراسم ختمی میرفتیم، میگفت علی جان برو یه چیزی بخون صدات رو از بلندگو بشنوم. صداتو دوست دارم... شادی روحش یه فاتحه هدیه کنین... ممنونتون میشم...
توی مسجد تا دیدم آسانسور داره گوشی رو درآوردم زنگ بزنم به خواهرم بگم مامانو بیار این طرف آسانسور داره. بعد تازه یادم اومد اصلا این مسجد رو برای فوت مامان گرفتیم. حق بدین. "مرحومه مغفوره" هنوز برامون جا نیوفتاده. ما بهش میگفتیم مامان‌جون. اونم میگفت جانم... دیوونه نیستم. میخوام یکم حرف بزنم خالی شم. برای مامانم فاتحه میخونین؟ ممنونتون میشم...
مادر، دریچه مستقیمیه به خود خدا. این رو الان که مامانم نیست با سلول سلول بدنم درک میکنم. قدر لحظه لحظه بودنش رو بدونین. دورش مثل پروانه بگردین. تنهاش نذارین. فداش بشین. قربون صدقه ش برین. نازش کنین. نازش رو بخرین. لوسش کنین. اصلا اینقدر بهش محبت و توجه بکنین تا کلافه شه. بوش کنین. بوی مادر هیچ جا پیدا نمیشه. عمیق بو کنین. خیلی عمیق. بوی بهشت میدن مامانا. بغلش کنین. خیلی زیاد بغلش کنین. خیلی خیلی زیاد بغلش کنین. وقتی بره توی خاک دیگه نمیتونین بغلش کنین. بعد فقط حسرت میخورین. مادرتون رو روی سرتون بذارین. به حرمت یه شب بیدار خوابیش تو دوران نوزادیتون. مادر بره، خیلی حسرت میخورین... پای مادرتون رو زیاد ببوسین. کف پاش رو بذارین رو چشماتون. بعدا حسرت میخورین. مادر هدیه خداست. وقتی دفن میشه، دیگه ندارینش... برای مامانم یه فاتحه هدیه کنین. ممنونتونم
همه توی آشپزخونه خونه مامانم بودن. مثل همیشه. خانومای فامیل. گفتن فردا باید هفت صبح بهشت رضا باشیم مامان رو کاراشو بکنیم تا تغسیل بکنن. برید خونه تون بخوابید. طبق عادتم، با بابا خداحافظی کردم و اومدم سمت آشپزخونه. گفتم خداحافظ مامان‌جون. همه یهویی همو نگاه کردیم. تازه یادم افتاد مامان توی سردخونه بهشت رضای مشهده... یه فاتحه میخونین براش؟
مامانم سرمایی بود. همیشه میگفت سردمه. اولین چیزی که براش غصه خوردم، وضعیت سرمایی بودن مامان بود توی سرمای سردخونه بهشت رضا. یه بارم واسه تنهاییش توی سردخونه بیمارستان امام رضا مفصل گریه کردم. دست خودم نیست. این آخریا که مامان توی خونه ما بستری بود، نصف شب پا میشدیم روی مامان رو میپوشوندیم سرما نخوره. مامان سرمایی بود. فرداش که کفن رو باز کردم و صورتش رو بوسیدم، لبام یخ زد. طفلی مامان خیلی سرد بود. سرد سرد سرد سرد... ولی آروم... حس عجیبیه. بذارید از این حسم حرف بزنم اینجا. شاید یکی از شما قدر مادرش رو بیشتر از قبل دونست. اینجوری یه ثوابی هم به مامان میرسه. یه فاتحه مهمونش میکنین؟