eitaa logo
بینش مطهر سیرجان
387 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
151 فایل
شبکه ای با هدف تربیت مربیانی جهت ایجاد نظام فکری اسلام ناب محمدی(ص)
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴به میدان رفتن قاسم بن الحسن علیه السلام 🎤قاسم به میدان می رود. چون کودک است، اسلحه ای که با تن او مناسب باشد، نیست. ولی در عین حال شیر بچه است، شجاعت به خرج‌ می دهد، تا اینکه با یک ضربت که به فرقش وارد می آید، از روی اسب به روی زمین می افتد. حسین علیه السلام با نگرانی بر در خیمه ایستاده،اسبش آماده است، لجام اسب را در دست دارد، مثل اینکه انتظار می کشد. ناگهان فریاد "" د فضا پیچید، عمو جان من هم‌رفتم ، مرا دریاب! مورخین نوشته اند حسین علیه السلام مثل باز شکاری به سوی قاسم حرکت کرد. کسی نفهمید با چه سرعتی بر روی اسب پرید و با چه سرعتی به سوی قاسم‌حرکت کرد. عده زیادی از لشکریان دشمن بعد از اینکه جناب قاسم روی زمین افتاد، دور بدن این طفل را گرفتند برای اینکه یکی از آنها سرش را از بدن جدا کند، اما... دوست و دشمن از اطراف نگران هستند، " فَاِذَن جَلَسَ الغُبرَهُ" تا غبارها نشست، دیدند حسین علیه السلام بر بالین قاسم نشسته و سر او را به دامن گرفته است. فریاد مردانه حسین علیه السلام را شنیدند که گفت : " عَزیزُ عَلی عَمِّکَ ان تَدعُوَهُ فَلا یُجیبُکَ فَلا یَنفَعُکَ " فرزند برادر! چقدر بر عموی تو ناگوار است که فریاد کنی و عمو جان بگویی و نتوانم به حال تو فایده ای برسانم، نتوانم به بالین تو بیایم و یا وقتی که به بالین تو می آیم کاری از دستم بر نیاید. چقدر بر عموی تو این حال ناگوار است! ۱۱۳_۱۱۴ @binesh_motahar_sirjan
قربانی فرزند در راه نهضت حسینی 🔹ما بچه هایمان را دوست داریم. آیا حسین بن علی علیه السلام بچه های خود را دوست نداشت؟! حسین بن علی علیه السلام هم بیشتر از ما فرزندان خود را دوست می داشت، در مقابل خداوند و در راه خدا هیچ کس را به حساب نمی آورد. نوشته اند ایامی که اباعبدالله علیه السلام به طرف کربلا می آمد، همه خانواده اش همراهش بودند. واقعا برای ما قابل تصور نیست. وقتی انسان ‌مسافرتی می رود و بچه کوچکی همراه دارد، یک مسئولیت طبیعی در مقابل او احساس می کند و دائما نگران است که چطور می شود؟ نوشته اند همین طور که حرکت می‌کردند، اباعبدالله علیه السلام خوابشان ‌گرفت و همان‌طور سواره ، سر روی قاشه اسب یا قربوس زین‌ گذاشت. طولی نکشید که سر بلند کرد و فرمود: " انا لله و انا الیه راجعون" تا این‌جمله را گفت و به اصطلاح کلمه" استرجاع" را به زبان‌آورد، همه به یکدیگر گفتند این‌ جمله برای چه بود؟ آیا خبر تازه ای است؟ فرزند عزیزش ، همان کسی که اباعبدالله علیه السلام او را بسیار دوست می داشت و این را اظهار می کرد و علاوه بر همه مشخصاتی که فرزند را برای پدرش محبوب می کند، خصوصیتی باعث محبوبیت بیشتر او می شد و آن شباهت کاملی بود که به پیغمبر صلوات الله داشت ، حال چقدر انسان ناراحت می شود که‌ چنین فرزندی در معرض خطر قرار گیرد! یعنی علی اکبر جلو می آید و عرض می کند: " یا ابَتا لِمَ استَرجَعتَ؟" چرا " انا لله و انا الیه راجعون" گفتی؟ فرمود: در عالم خواب هاتفی به گوشم‌ رسید که گفت: " القَومُ یَسیرونُ وَ المَوتُ تَسیرُ بِهِم" این قافله دارد حرکت‌ می کند ولی مرگ‌ است که این قافله را حرکت می دهد.این طور از صدای هاتف شنیدم که سرنوشت ما مرگ است؛ ما داریم به سوی سرنوشت قطعی مرگ‌ می رویم. علی اکبر سخنی می گوید درست نظیر همان‌حرفی که اسماعیل علیه السلام به ابراهیم علیه السلام می گوید. گفت : پدر جان! " " مگر نه این است که ما بر حقّیم؟ چرا فرزند عزیزم. ⬅️وقتی مطلب از این قرار است ما به سوی هر سرنوشتی که می رویم برویم، به سوی سرنوشت مرگ یا حیات . اساس این است که ما روی جاده حق قدم می زنیم یا نمی زنیم. اباعبدالله علیه السلام به وجد آمد، مسرور شد و شکفت. ۶۲_۶۳ @binesh_motahar_sirjan