• در مقابلش حسابی کم میآوردیم؛
°خیلی کم غذا می خورد. آن قدر کم که یک روز به او اعتراض کردم و گفتم: چرا این قدر کم غذا می خوری؟ اگر همین طور ادامه دهی ضعف میکنی و نمی توانی کار کنی!»
° خندید و گفت: «حسین جان، من اگر غذا بخورم، باید وقتم را برای قضای حاجت بگذارم و کلی از وقتم تلف می شود!» از این همه دقتش خنده ام گرفت.
° چیزی نگفتم و رفتم پشتیبانی و از مسئول آماد خواستم به صورت اختصاصی مقداری تنقلات خشک و انرژی زا برای محمود تهیه کند و در جیبش بگذارد تا همین طور که مشغول است از تنقلات استفاده کند و به لحاظ جسمی کم نیاورد.
° بعد از آن میدیدم هروقت محمود در میان جمع قرار می گیرد، تنقلات جیبش را می گذارد وسط جمع و یا بین بچه ها تقسیم می کند. از این کارهایش حرصم در می آمد. تنقلات را برای او می آوردند که کم غذایی اش جبران شود؛ ولی او
اهل تکخوری نبود!
° در مرام محمود هر چه بود یا برای همه بود و یا برای هیچ کس نبود. گاهی در مقابلش حسابی کم می آوردیم که این فرد حساب کجاهای زندگی اش را می کرد؟!
❞منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
♥️ #شهید_محمود_رادمهر
@bineshan_raz
🌱🕊
💌#کلام_شهید🌹
اگه...
میخوای بدونی کارت خالصانه هست
یا نه یک راه حل داره؛
اونم اینه که از هیچکس انتظار
تشکر نداشته باشی🌷
#شهید_محمود_رادمهر🕊
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
به تو ای صاحبِ لبخند ؛
به تکرار و با عشق ،
سلام ....
♥ #شهید_محمود_رادمهر
تولـد ؛
زیباتـریـن
اتفاق زندگیست
امّـا زیباتـر از آن ،
این است کہ زندگـی
با تولـد آغـاز و با شهادت تمام شود
♥ #شهید_محمود_رادمهر
🇵🇸