لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
____ ﷽
🔉🔉
|| #عظیمترین_نعمت_هستی ||
|| #نعمت_عظیم « #پیامبر_اعظم » ||
« استاد دکتر غلامرضا #مدبرعزیزی »
_____
#بینش_مدبر
_ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇
@BinesheModabber
بسم الله الرحمن الرحیم
|| #استاد_در_بیان_دیگران ||
|| #راه_امام_زمان ||
🔸یک روز استاد به مغازه ما آمده بودند و در حال خرید بودند که والد بنده ایشان را صدا زدند و به استاد مدبر گفتند: این پسر ما امسال حوزه رفته و والدهی ایشان خیلی دلتنگ ایشان میشود.
🔸استاد فرمودند: «راه خیلی خوبی را انتخاب کردند، به مقامات عالی خواهند رسید».
🔸و ایشان را توصیهی به صبر کردند، و فرمودند: «اصلا دلتنگ نباشید؛ راه، راه امام زمان است و دعا کنید که ایشان به درجه اجتهاد برسند.»
و دقائق زیادی مشغول صحبت در این مورد شدند.
_______________________
#خاطره ی یکی از شاگردان طلبه از حضرت استاد
5d26d53ba319c8653fef874d_-2267391842837706078.mp3
2.26M
____ ﷽
🔉🔉
|| #بالاترین_عبادت ||
|| #بندگی به #انگیزه #رضایت_خدا، نه وصال خدا ||
|| #عاشق ||
« استاد دکتر غلامرضا #مدبرعزیزی »
_____________
#بینش_مدبر
_ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇
@BinesheModabber
بسم الله الرحمن الرحیم
|| #استاد_در_بیان_دیگران ||
|| #خیال_کن_بر_تو_نازل_شده ||
🔶من بازنشسته هستم و یک باغی هست که بعضا آنجا میرویم و این روزهای آخر [استاد] آمدند زنگ زدند و من داخل باغ بودم، درب را برایشان بازکردم، ایشان میخواستند زود بروند، به ایشان گفتم حالا که میخواهی زود بروی قبلش یک چیزی به ما بگو، ما را یاد بده.
🔸[استاد مدبر] فرمودند: «وقتی داخل باغ میآیی، این رادیوی تو یک ضبطی هم دارد، ضبطش را بیاور و از این نوارهای قرآن داخل آن بگذار و خیال کن الآن بر تو نازل شده است.»
این را آخر عمرشان فرمودند.
_________
خاطره ی یکی از نزدیکان حضرت استاد مدبر عزیزی
5d26d53ba319c8653fef874d_-7560958684198237850.mp3
2.23M
____ ﷽
🔉🔉
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• #مهمترین_رمز_موفقیت_در_سیروسلوک
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
« استاد دکتر غلامرضا #مدبرعزیزی »
_________________
#بینش_مدبر
_ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇
@BinesheModabber
بسم الله الرحمن الرحیم
|| #استاد_در_بیان_دیگران ||
|| #شیطان_در_جِلدَت_رفته ||
🔸 من چند سال است که دنبال انتقالی از فردوس به مشهد بودم و پیگیر شدم، حتی از طرف مشهد موافقت حاصل شده بود، تا اینکه این خبر به نحوی به گوش آقای دکتر مدبر رسیده بود که بنده دنبال انتقالی هستم.
🔸 در یک جلسه آقای دکتر مدبر در میان صحبتهای دیگری که داشتند یک نکتهای را آقای دکتر به بنده بصورت جدی بیان کردند؛
🔸 ایشان گفتند: «آقای ... شما اینجا بالاخره به کمک دوستان باعث پیشرفت کار قرآنی شهرستان شدید و این موج قرآنی را ایجاد کردید، شما یقین بدان که شیطان در جِلدَت رفته است، این توفیق را از خودت سلب نکن، که این را خدا خواسته شما را در این مسیر قرار بدهد، و برو توبه کن از اینکه دنبال انتقالی هستی و از این شهر خارج بشوی و کار قرآنی را رها بکنی».
🔸 و این تلنگر عجیبی بود، و دیگر اینجا پای ما شُل شد.
___________
خاطره ی یکی از مرتبطین با حضرت استاد