eitaa logo
استاد دکتر غلامرضا مدبر عزیزی
204 دنبال‌کننده
27 عکس
20 ویدیو
9 فایل
در محضر #عارف_بالله #استاد_اخلاق #مفسّر_قرآن_کریم مرحوم استاد دکتر «غلامرضا مدبر عزیزی» رحمة الله علیه @m_r_ashrafzadeh ___________ لینک #تلگرام https://t.me/BinesheModabber صفحه اینستاگرام: modabberazizi_ir ___________
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸دو سه سال قبل از فوت‌شان یک روز بنده یک کتابی را به ایشان داده بودم و به ایشان گفتم مطالبش را تایید می‌فرمایید؟ این یک مدتی دست ایشان بود تا اینکه یک شب در مسجد میرزا بعد از نماز که تمام شد ایشان این کتاب را آورده بودند و از داخل ماشین‌شان که در کوچه کنار مسجد پارک بود آن را به من دادند؛ 🔸کتاب را که گرفتم به ایشان گفتم آقای دکتر شما واقعا چیزی هم دیدید بعینه، نه مثل خواب و ...، 🔸بعد ایشان گفتند مطلبی هست که به شما می‌گویم ولی پیش خودتان بماند؛ 🔸 گفتند عنایاتی بوده است. 🔸 گفتم اینکه نشد!، عنایاتی بوده، خب باید باشد، شما بگویید چه عنایاتی؟ 🔸 بعد ایشان دیگر اصرار کردند و قبول نمی‌کردند. 🔸گفتم آقای دکتر به حق چهل، پنجاه سال دوستی و رفاقتی که داریم و شما را به اسم جلاله قسم می‌دهم، اگر چیزی بوده که دستگیری از شما کرده به من بگویید. 🔸 بعد گفتند یکی را برایت می‌گویم. 🔸معلوم می‌شود وقتی می‌گویند یکی را می‌گویم یعنی فقط یکی نبوده بلکه بیشتر بوده. 🔸 ایشان گفتند این سالی که من مشرف شدم حج تمتع _ نمی‌دانم دکتر مدبر گفتند در عرفات یا جای دیگر _ که من بیرون بودم یک دفعه متوجه شدم که گم شده‌ام، اضطراب عجیبی به من دست داد، ناراحت بودم و می‌گفتم حالا چطور چادر را پیدا کنم، همینطور نگاه می‌کردم که دیدم دو تا عرب که چهره‌های خیلی نورانی و قد رشیدی داشتند، لباس سفیدی هم داشتند، به من نزدیک شدند، بعد که‌ نزدیک من ایستادند، به من نگاه می‌کردند و من به آنها گفتم که گم شدم، بعد یکی از آن دو دستش را روی شانه من گذاشت و گفت «شما گم نمی‌شوید»، بعد می‌خواستم تشکر کنم که دیدم خبری نیست، و در یک لحظه دیدم دم در چادرم هستم، آن وقت فهمیدم چه خبر بوده است. 🔸 گفتم آقای دکتر شما از این جمله که گفتند «شما گم نمی‌شوید» چه استنباطی دارید؟ 🔸گفتند من فکر می‌کنم این راهی که انتخاب کردم، این مسیری که ۳۰، ۴۰ سال دنبالش هستم منظور بوده است. __________ خاطره‌ی یکی از دوستان حضرت استاد @BinesheModabber لینک در ایتا و تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸یکی از نکاتی که خیلی ایشان را ممتاز می‌کرد این بود که من خاطرم هست یک وقتی خدمت ایشان رسیدیم و گفتم که یک جلسه‌ی خصوصی در رابطه با معارف اسلامی، در رابطه با اخلاق، در رابطه با عرفان، برای ما بگذارید. 🔸 ایشان فرمودند که خب جلسه باید کفی داشته باشد، حداقل یک پنج، شش، نفری باشند تا در حقیقت کلام را بشود منعقد کرد و بشود به آن یک جلسه گفت. 🔸 من هم رفتم تعدادی از دوستانی که واقعا می‌دانستم در این مسایل علاقمند هستند، با آنها صحبت کردم، و خدمت ایشان رفتیم. 🔸 در آنجا ایشان یک نکته‌ای را فرمودند که البته این را در هیچ جای دیگر نفرمودند، به جهت آن کتوم بودن و متواضع بودن شدیدی که داشتند، یک نکته‌ای فرمودند که آن خیلی عظمت ایشان را می‌رساند، چون من معتقدم و همه دوستان و همه کسانی که ایشان را می‌شناسنند، می‌دانند که ایشان به هیچ عنوان غلو نمی‌کردند، حرف نابجایی نمی‌گفتند، در آنجا گفتند که آقایان من حاضرم این جلسه را برای شما بگذارم فقط به شرط اینکه از این تعداد کمتر نشوید، حالا اگر عده‌ی زیادی هم شدند اشکالی ندارد، 🔶 و این نکته را بر زبان آوردند که «من تسلط کامل دارم بر همه‌ی معارف اسلامی، و دیگر چیزی، ابهامی، در معارف اسلامی برای من وجود ندارد، و هر سوالی که کسی بپرسد من جوابی منطقی و عقلانی و کامل برایش دارم.» 🔸این نکته‌ی ایشان بحق هم بود، واقعا ما هر وقت می‌رفتیم و سوالی از خدمتشان می‌کردیم، یک مطلبی را می‌گفتیم، بلافاصله یک جواب‌هایی بسیار عمیق عقلانی و منطقی و عرفانی بیان می‌فرمودند که انسان از هر نظر اشباع می‌شد. ________________ خاطره‌ی یکی از دوستان حضرت استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸ایشان خیلی علاقه‌ی بسیار زیاد و عمیقی به سفر کربلا و زیارت عتبات عالیات، بخصوص حضرت اباعبدالله الحسین داشتند و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، و خیلی هم در این سفر مقید بودند که باید تحمل سختی‌ها را بکنیم، اعتقاد داشتند که سفر کربلا یعنی سفر سختی‌ها، صبر، سفر تحمل؛ و هر وقت ما می‌رفتیم اول چیزی که می‌فرمودند این بود که هر‌چه سختی در این سفر بیشتر باشد بدانید که امام حسین برای شما میزبانی بیشتری را در نظر گرفته و علاقه‌ی بیشتری به شما دارد که بیایید به خدمت‌شان؛ و هر چه راحت‌تر باشید بدانید که خیلی مورد توجه نخواهید بود؛ لذا همیشه سعی می‌کردند و همیشه این سفرهایی که _ این پنج، شش سفری که _ خدمت ایشان بودیم سفر را با اتوبوس می‌رفتند، خب اتوبوس هم می‌دانید تقریبا دو روز در راه هستیم و آنجا سختی‌های فراوانی دارد؛ ولی با همه‌ی این وجود ایشان تحمل می‌کردند و نشاط عجیبی را در این سفرها ایجاد می‌شد در محضر ایشان؛ خصوصا در این سفرها مقید بودند که با افراد سالخورده، افرادی که توانی نداشتند خدمت بکنند و توجه ویژه‌ای به اینها داشتند و همیشه سفارش می‌کردند که هنر شما این است که در اینجا مواظب این زائرین پیر و سالخورده باشید. ___________ خاطره یکی از دوستان حضرت استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا