eitaa logo
بینش سیاسی عسلویه
112 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
23.5هزار ویدیو
1.9هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به رُفقایش گفته بود ، من اهمیت نمیدهم درباره ما چه میگویند !! من می‌خواهم دلِ ولایت رو راضی کنم ! این بصیرت چگونه حاصل می‌شود؟! بر اثر گذشتن از خود... 🌹 شهید حسین خرازی 🌹 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:
یه روز اومد و گفت ، باید خونه مون رو عوض کنیم. میخوام خونه مون رو بدیم به یکی از پرسنل های نیروی هوایی ، با هشت تا بچه توی یه خونه دو اتاقه زندگی میکنن ، این خونه برای ما بزرگه ، میدیم به اونا خودمون میریم اونجا !! بنده خدا وقتی فهمید فرمانده اش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد ، اما با اصرار عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم... سرلشکر خلبان 🌹 شهید عباس بابایی 🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:
نمازهایش را طولانی و با آرامش می خواند . هر وقت با هم شروع به نماز خواندن می کردیم او مدتی بعد از من نمازش را تمام می کرد و می گفت ، در نماز آرامشی احساس می کنم که در هیچ امر دیگری آن را به دست نمی آورم.... 🌹 شهید علی دهدشتی 🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:
نماز رو شمرده شمرده و با دقت می خوند ، بهمون می‌گفت ، اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میزاریم ، جز برای خدا !! نماز مون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم ، زرنگی کردیم ، اما یادمون میره ، اونی که به وقت ها برکت میده ، فقط خود خداست..... 🌹 شهید علیرضا کریمی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن، عکس روی کمپوت ها رو نکنن!! گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت: اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...!! 🌹 شهید رضا قنبری 🌹 ( یاد دلاور مردان ۸ سال جنگ تحمیلی و گرامی باد 🌹) eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔸️ آقا مهدی بعد از شناسایی از منطقه برگشت. در عملیاتی که شب قبل صورت گرفت، وارد قرارگاه عراقی‌ها شد و آن فرمانده را اسیر کرد. بعد به نیروهایش گفت: فردا که هوا روشن شد، او را پیش من بیاورید. 🔹️ ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. عقب آیفا آن افسر عراقی نشسته بود. پیاده‌اش کردند. ترسیده بود. از ترس سرش را با دستانش می‌گرفت. آقا مهدی دست او را گرفت و رها نکرد. پنج متر آن طرف‌تر او را بُرد و گفت: برای این افسر عراقی کمپوت بیاورید. مدتی را چهارزانو روی زمین نشسته بودند و عربی صحبت می‌کردند. آن فرمانده عراقی باورش نمی‌شد که آقا مهدی، فرمانده لشکر باشد. او تا آیفا از مقر بیرون برود، یک‌سره به مهدی نگاه می‌کرد.... سردار 🌹 شهید مهدی زین‌الدین 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بعد از شهادتش فهمیدیم که همسرم سرپرستی پنج شش خانواده را بر عهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه ، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران می‌خورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب می کرد. البته هیچ وقت به من نمی‌گفت. یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تاکید کرد: می خواهم شما هم راضی باشید ، گفتم: آنچه سرهنگ فکوری می کند مورد قبول و رضایت من است. به‌ دنبال اولین انتخابات ریاست‌ جمهوری و پس از تشکیل کابینه محمدعلی رجایی او با حفظ سمت به‌ عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و به عضویت دولت درآمد..... سرلشکر خلبان 🌹 شهید جواد فکوری 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پدر شهید نظری درباره فرزندش می‌گوید، تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدیم در چند موسسه خیریه برای سالمندان و نیازمندان کار می‌کند و شب‌ها برای رسیدگی به آنها به موسسه می‌رفت برایشان لباس می‌شست و آنان را به حمام می‌برد.. خواهر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان می‌کند: به‌خاطر روحیاتش خیلی در مدرسه اذیت می‌شد و احساس می‌کرد که در این مسیر آینده‌ای ندارد اما در این میان معلم دینی دوران دبیرستانش تاثیر عمیقی بر او گذاشت، طوری که او نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. خواهرش شهادت میثم را ثمره تاثیر عمیقی می‌داند که معلم دینی میثم بر او گذاشت. او گفت غیرت میثم زبانزد خاص و عام بود طوری که در محل نمی‌گذاشت به کسی بی احترامی شود اما این غیرت باعث نشده بود که او با بی احترامی و خشونت با دیگران برخورد کند..... مدافع حرم 🌹 شهید میثم نظری 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که فرمانده بود ، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بدِ شما را می گویند. خیلی تو هم رفت!! ، از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم. رو به او کرده و گفتم: محمد جان! زیاد به این قضیه فکر نکن! گفت ، من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم! ، من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدم های به این خوبی ، غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو می کنن ؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم؟! سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم ، خدایا این کجاست و من کجا... !!! 🌹 سردار شهید محمد بروجردی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از روشنا
حاج یونس اولین فردی بود که وارد منطقه عملیاتی می شد و آخرین فردی که از منطقه بیرون می رفت. عقیده داشت که چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم برایمان فرقی نمی کند ما باید وظیفه مان را انجام دهیم. یکی از همرزمان شهید زنگی‌آبادی می‌گوید: من و حاج یونس و چند نفر دیگر از رزمنده ها برای زیارت مکه معظمه به حج مشرف شدیم در آن جا هیچ کس را ندیدیم که به کتابخانه ای برای خرید برود حاج یونس گفت: بیایید همگی با هم به کتابفروشی برویم که نگویند ایرانی ها اصلا کتاب نمی خوانند...‌‌ سردار 🌷 شهید یونس زنگی آبادی 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃 اشلو معروف‌ترین لقب مرتضی بود و دلیل گذاشتن این لقب برای او این است که با لباس عراقی‌ها پیش خودشان می‌رفت و با آنان هم غذا می‌شد. 🔸 او به سنگرهای عراقی‌ها می‌رفت و با آنها صحبت می‌کرد، بعدها عراقی‌ها پی می‌بردند که او ایرانی است و برای جاسوسی به سنگر آنها آمده‌است و برای سر مرتضی جایزه می‌گذاشتند. 🔹پس از پیروزی در عملیات والفجر ۲ اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع عملیات را با حضرت امام در میان می‌گذارد و امام این شهید را در بغل می‌گیرد و بر پیشانی‌اش بوسه می‌زند... 👈 شهید صیاد شیرازی می‌گوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می‌رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده‌ای را در آغوش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید و آن کسی نبود جز... سردار 🌹 شهید مرتضی جاویدی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از روشنا
وقتی از دوستش شنید که دو تا دختر ، پشت سر او از قیافه و تیپ و هیکل ورزشکاریش تعریف کرده بودند ، از فرداش با شلوار گشاد و پیراهن روی شلوار می‌گشت! و به جای ساک لباسش را توی پلاستیک می گذاشت!! وقتی دوستان ازش پرسیده بودند چرا اینجوری میگردی در جواب می‌گفت ، اگر ورزش برای خدا باشد ، عبادته ، در غیر اینصورت ضرره !!..... 🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿فاطمیه🌿•✾•••┈┈•