eitaa logo
بی شوخی!
184 دنبال‌کننده
46 عکس
18 ویدیو
1 فایل
طنزی به ادب
مشاهده در ایتا
دانلود
«سفر به عُقبیٰ» یه شب تو خواب عازم عقبی شدم مُردم و یک هو متوفی شدم یه باره دیدم که کف جاده ام کفن به تن پوشیده آماده ام توی قطار ِمرده بَر پریدم دور و برم صد تا جنازه دیدم مثل خودم یکی کفن تنش بود لُنده می داد نمی دونم که چش بود بقیه خوشکل با تیریپ طوسی انگاری که می خوان بِرَن عروسی اون کفنی به تن فقط قِر می داد گلوی سگ مصَّبِشو جر می داد داد می زد و همش غرولند می کرد سادیسمی بود، شیطون و خیلی نامرد یه در میون دستور تک تیر می داد به مرده ها و زنده ها گیر می داد مابقی مرده ها خوش حال بودن بی دغدغه خیلی سبکبال بودن این یاروئه فقط قر و فر می ریخت مرتیکه ی زبون نفهم بی ریخت! یکدفه پارچه ی کفن ور افتاد شناختمش نگم کی بود که می داد.. اون همه فحشای بزرگ و کوچیک به اینوری به اونوری چه آنتیک! بگم کی بود؟ صدّام ِکلّه خر بود گور به گوری شده تو این سفر بود گفته بودن یه وقتی اعدام شده خیال می کردم تا حالا رام شده چشام به چشمای طرف خیره شد روزم نگو عین شب تیره شد بدجوری حالمو گرفتی خدا سفر با این؟ تا محشر کبریا خدا! نکن با بنده هات اینجوری؟ نخواستم اصلا نه بهشت و حوری ولَم بکن، سوار اسنپ می شم شرافتاً که با پراید چپ می شم وزن و اصول ِقافیه شناختم روی زمین با بیش و کم می ساختم دویست و هفت و لَنْکروز نداشتم به جای گندم که ماری! نکاشتم تو بچگی فقط خطا می کردم دست تویِ جیبای ِ بابا می کردم نباید این فُرمی با من تا کنی شیطونیامو دیگه رسوا کنی ندا اومد بچه بشین سر جات چی کار داریم به شِرّ و وِرّ و حرفات مشکل تو شعر و سخنوری نیست ! رفتنات و قیصری نیست سفر با مولایی که داشته ضرر دارم براش باید بیاد همین وَر! اگر که عیبی باشه اینها، کمه گناه تو قضیه ای در همه اسم تو پدرامه مگه نیست ؟ بله! تو وزن ِصدامه مگه نیست؟ بله! خب همینا برای دوزخ بسه باقیِ جُرمات همگی مرخصه! آروم و با دلهره گفتم خدا! تقصیر من نیست به خودت، ای بابا... یه راهی چاهی... تبصره بذار روش تا که از این مخمصه در بیام توش! نبوده این گناه من خدا جون یقهٔ بابا مو بگیر مهربون! تو ثبت اولیه سبحان میشه.. ِاسمو میگم! هَمِیْ چی جبران میشه یکدفه صَدّامو!! بلند شد صداش: «کیف َوقیحی و خفیفی داداش! بِعَیْنی لا اَریٰکَ یاٰ بی قرار ! به کُلِّ هٰذَا السَّفَرِ کالحمار!» نفهمیدم جنازه داشت چی می گفت گوشام فقط حمارو اونجا شِنُفت! یه جمله ای بلد بودم در این حد..! «و لم یکن لهو کفواً احد»! سه چار دفه گفتم و تکراری شد مایه ی لبخند و سَرِکاری شد بالاَخره داد زدم بی شعور! مثل خودم حرف بزن نه این جور! نمی دونم چیطو شد ایرونی شد لهجه نداشت و زد تهرونی شد! سیبیل قُلچـُماقِشو ناز کرد ادامه داد و سخن آغاز کرد: «خره! خدا نیست که صداش در بیاد یه کارِگَر هست روی ریلِ معاد خوابیده بودی خانمت پیام داد قول طلاهاشو به این کاکام داد! گفت: نذارین تا که بهشتی بشه با فرم جفتی تویِ کشتی بشه زبون چرب و نرمی داره پدرام عادتشه، میگه برید من میام! آخرشم گفت که عیالش بودم یه خبطی کردم و حلالش بودم اینارو گفت و فوری خط و رد داد نگفتمت یه مُشتی فحش بد داد دِلِش می خواس همین جاها پلاس شی اگر بشه شوفر آمبولانس شی دروغ نگم، دروغ می گفت اینجوری می خواست نری دنبال حوری موری!» هنوز نفهمیدم خدایی، شیطون چه فرقه هایی ریخته تویِ میدون جناب صدام که اینا را فرمود نمی دونین که حال بنده چی بود تو خلسه رفتم سرِحال و شنگول.. انگاری که جیبام شده پر از پول.. یکدفه نوری ته واگُن دیدم جیغی بلند از ته دل کشیدم شاد شدم از این که نوری اومد داد زدم: «یه دسته حوری اومد!!» چشام که وا شد و دیدم نه جونم تو رخت خوابم و میون خونه م! فرشته نه، هاله ای از نور اومد.. کی بود؟ زنم! با گوشی محشور اومد موبایلمو تو اون میون شناختم دو زاریم افتاد که بهشتو باختم... کانال طنز ادبی بی شوخی: ایتا https://eitaa.com/bishookhi بله https://ble.ir/bishookhi روبیکا https://rubika.ir/@bishookhii