⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم؛ دفاع مقدس
🔸صفحه: 58
🔻قسمت چهل و پنجم :آخرین نفر
✍سال ۷۶ که کنگره سرداران و هشت هزار شهید استان های کرمان و سیستان و بلوچستان در کرمان برگزار می شد.
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، جشنواره ی شعری در این زمینه برگزار کرده بود.
به عنوان برگزیده به کرمان دعوت شدم.
برنامه در خانه شهر برگزار شده بود.
خانه شهر جای سوزن انداختن نداشت.
شاعران برگزیده ی سراسر استان حضور داشتند.
یکی از معنوی ترین بخش های این برنامه پخش کلیپ های سخنرانی سردار سلیمانی در مورد عملیات ها و شهدا بود.
همراه با گریه جانسوز حاج قاسم، سالن یکپارچه می گریست.
فضای معنوی خاصی به وجود آمده بود.
تک تک شاعران پشت تریبون می رفتند و شعرهایشان را می خواندند.
جلسه خیلی طول کشید. مردم خسته شده بودند و یکی یکی سالن را ترک می کردند.
فقط برنامه ی شعرخوانی من و یک شاعر زرندی باقی مانده بود.
به غیر از چند نفری که در ردیف جلو بودند، کس دیگری درسالن حضور نداشت.
فکر می کردم خیلی به ما توهین شده. دوبیت شعر اعتراضی نوشتم تا وقتی پشت تریبون می روم آنرا بخوانم واز خواندن شعر شهدا صرف نظر کنم.
......