eitaa logo
🪖بیسیمچی🪖
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
39 فایل
بیسیمچی سربازان جبهه سایبری پایگاه معراج https://eitaa.com/bisimchi00 با دعوت دوستان خود به بیسیمچی مطالب سیاسی روز را در اختیارشان قرار میدهید دراین یارگیری سیاسی -شهدایی سهیم باشیم اجرتون با شهدا ارتباط با خادم کانال: @Be_donbal_aseman0315
مشاهده در ایتا
دانلود
"عجیب ترین تجربه نزدیک به مرگ" تجربه مرگ یک نیروی امنیتی! تجریه گر به دلیل اینکه یک نیروی امنیتی بوده امکان حضور در برنامه را نداشت. پس از انتشار کتاب ( پیرامون همین تجربه)  و به دلیل سانسورهای صورت گرفته در کتاب، تجربه گر تصمیم می‌گیرد در قالب یک گفتگوی صوتی تجربه مرگ خود را بگوید
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
🔈 📣 جلسه اول * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. *  پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه https://eitaa.com/bisimchi00
02 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.23M
🔈 📣 جلسه دوم * ادامه داستان.... * عنایتی که در کودکی شامل حالم شد * نذر مادرم * نیاتی که داشتم را می دیدم. * ارزش هر عمل را نشانم می دادند * احساس بر شکستگی به من دست می داد * صفر هایی  که در کارنامه عمل ردیف می شد * اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند. * نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم. * عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند * جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد‌. * ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد * هیچ عمل خالصی نداشتم * مثالی جالب برای عمل خالصانه * شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود. * دغدغه ای که خدا از من خرید. * اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی  یاران حضرتی. * چه شد که برگشتم. https://eitaa.com/bisimchi00
4_5827891795966561293.MP3
14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... * واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * درد را با تمام وجود حس کردم * جان هایی که قبض می شد را می دیدم *چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. * دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم * نحوه متفاوت قبض روح افراد * به حالت خلسه رفتم * به هرچه توجه می کردم، کنه آن را می دیدم * معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم * احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا * احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم * حمدی که راننده برایم می خواند،را برایم ذخیره کردند. * تصرف در عالم ماده،از مقامات شهدا * حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. * واقعه سوم... * اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. * قهقهه ی شیطان را شنیدم * در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. * راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات. https://eitaa.com/bisimchi00