بیسیمچی
دست لرزان است از نگارشِ شوقی که در نگاه کودکانست رو به سمت مادری که بغضش را فرو می خورد تا نشکند شوق دیدار پدر را....
تکمله: نازدانه های شهید پورهنگ نازنین!
فرشته ها چه می گویید؟
خطابتان به مادرست؟
لابد می گویید مادر غصه نخور
ما سیلی نخوردیم
مو پریشان نشدیم
خار در پا و ریسمان در گردن نداریم... #شهید_پورهنگ
#شب_بخیر
@bicimchi1
وصیت شهید مدافع حرم ابراهیم رشیدی:
در هر کاری مشغول هستید با دقت به آن بپردازید/هیچ وقت امام زمانتان و نائبش را تنها نگذارید.
#صبحتان_شهدایی
@bicimchi1
بیسیمچی
پایش را گچ گرفته بودند و در بیمارستان مریوان بستری بود. بچهها لباسهایش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لباسهای آنها را بشوید.
گفتم: برادر احمد! پاتون رو تازه گچ گرفتهاند؛ اگر گچ خیس بشه، پاتون عفونت میکنه.
گفت: هیچی نمیشه.
رفت توی حمام و لباس همه بچهها را شست. نصف روز طول کشید. گفتیم الآن تمام گچ نم برداشته و باید عوضش کرد. اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود.
میگفت: مال بیت المال بود،مواظب بودم خیس نشه.
#حاج_احمد_متوسلیان
@bicimchi1
بیسیمچی
تعهد تنها استاندار شهید
در انجام امور کاری و زندگی خود بسیار متدین و متعهد و فقاهتی بود و بسیار نگران این بود که نکند در دوران مسئولیتش حقی بر گردنش باشد.
«علی» واقعا به مردم گیلان عشق میورزید و همواره معتقد بود تا فردی گرسنه در گیلان باشد، سیر خوابیدن حرام است.
در بعضی از نیمه شبها با صدای گریه او مواجه میشدم. وقتی علت گریهاش را میپرسیدم، میگفت: میترسم در قیامت مولا علی (ع) از من سوال کند که تو استاندار و والی استان بودی، در حالی که فقیر و مظلومی گرسنه سر به بالین گذاشته است؛ آن روز چه جوابی باید بدهم؟!»
راوی: همسر استاندار شهید علی اخوینانصاری
@bicimchi1