eitaa logo
بیسیم‌چی
6.4هزار دنبال‌کننده
36.6هزار عکس
23.6هزار ویدیو
156 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
بیسیم‌چی
🎥 ببینید| روایتِ شهادت علی‌اکبری از لشکر۳۱عاشورا در مقابل چشمان پدر ... پ.ن: هی دست می‌ رود به کمره
توضیحات جناب آقای محمد نیک نفس از غواصان و رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا و از راویان دفاع مقدس درباره کلیپ روایت شهادت علی اکبری👆👇 سلام خسته نباشید از محتوای زیبای بیسم چی تشکر می‌کنم جهاد تبیین همین است خداوند اجرتان دهد در مورد خاطره دوست عزیزمان در برنامه سمت خدا که اینجا نیز آورده اید اصل خاطره همین است که در ذیل خدمتتان عرضه می‌دارم: خاطره ای از فرمانده گردان شهید قاضی در عملیات مسلم ابن عقیل شنیدم که بی سبب ندیدم اینجا آنرا بیان کنم: نزدیکی‌های عملیات مسلم ابن عقیل بچه های گردان از کمبود پوتین گله داشتند اکثرا بدلیل کمبود پوتین و کوه پیمائیها و تمرینات متعدد، زیره کفش بچه ها از رویه جدا شده بود و خلاصه اوضاع چندان مناسب نبود رفتم پیش آقا ، جریان را توضیح دادم و گفتم که ایام عملیات نیاز شدید به پوتین داریم آقا مهدی پیش من با تدارکات لشکر صحبت کرد و آمار موجودی پوتین را از تدارکات جویا شد اندکی بعد خبر دادند که حتی یک جفت پوتین هم در انبار تدارکات نمانده است. آقا مهدی رو کرد به من و فرمود: شاهد بودی که هیچ پوتینی در لشکر نداریم بروید بچه ها را جمع کنید همینطور که آمدید پیش من اوضاع را رو راست به بچه ها شرح دهید و بگید که پوتین نداریم. آمدم بچه ها را جمع کردم و عین قضایا را همینطور که اتفاق افتاده بود طبق فرمایش آقا مهدی به بچه ها رساندم عکس العمل بچه ها خیلی زیبا بود آنجا یک بیعتی با ما بستند و گفتند که تا جان در بدن داریم در رکابتان هستیم و این مسائل سر سوزنی اراده ما را سست نخواهد کرد. بعدا در اجتماعات گردان مشاهده میکردم که بچه ها دور پاهایشان را طناب پیچی کرده اند تا زیره کفشهایشان جدا نشود،  عملیات مسلم ابن عقیل شد درگیری و آتش شدید دشمن به اوج خود رسید در اثناء عملیات ناگهان ترکشی سر از بدن یکی از بسیجیها جدا کرد و سرش چند متری از بدنش جدا افتاد زیر آتش سنگین و در آن گیر و دار، ناگهان یکی دیگر از بسیجیها برخاست وقت آن سر مبارک جدا افتاده را برداشت و به پیکر مطهر رساند و جملگی را درآغوش گرفت، هی نهیب زدم که در این کشمکش شدید و زیر باران گلوله ها این چه کاری است که میکنی الان هم خودت به هوا میری؛ گوش نداد خودم را بهش رساندم از پشت پیراهنش را گرفتم و کشیدم که پاشو برو ؛ برگشت و ملتمسانه گفت که آقا یعقوب پدر را از پسر جدا نکن...  آنجا بود که فهمیدم ای‌دل غافل! این پیکر مطهری که جلوی چشم این عزیز سر از تن اش جدا شده است فرزندش بوده است و از همه جانسوز تر حکایت آن طنابی بود که دیدم دور کف پاهای این بسیجی شهید پیچیده شده است  .... السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین 🌺چنانچه می بینید برادر عزیز خاطره گو در برنامه سمت خدا فرمانده عملیات را شهید همت معرفی می کند در حالی‌که فرمانده عملیات، آقا مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا بودند و فرمانده آن قسمت از عملیات هم بر عهده اوست 🌺دوم هم اینکه ایشان خاطره را به گردان شهید مدنی ربط می‌دهد در حالی‌که خاطره مربوط به گردان شهید قاضی هست این موارد بنظر شما عزیزان شاید جزئی باشد و تغییری در شنونده و تحولی که در آن ایجاد می‌کند نداشته باشد اما بهتر است دوستانی که در به تولید محتواهای زیبا و مستند می‌پردازند به این موارد توجه کنند و محتواهایشان از هر حیث مستند و متقن باشد؛ اگر مورد مشابهی هم بود حقیر می‌توانم کمکتان کنم. با سپاس از شما / نیک نفس https://eitaa.com/bisimchi10