eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
129 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا والصدیقین سلام بر شهدا و یادگاران شهدا بنده به عنوان عضو کوچکی,سخنگوی خانواده های شهدای دفاع مقدس و مدافع وطن و به نیابت از آنها خطابم به مسوولین و مسوولین فرهنگی و کسانی که حتی قدری کوچک در کارهای فرهنگی و شهدایی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نقش دارند میگویم که در زمان هشت سال دفاع مقدس زمانی که سپاه پاسداران تشکیل شد نگفتند سپاه پاسداران ایران گفتند سپاه پاسداران .. یعنی آن ما مقدس نبود بلکه آن ما بود که مقدس بود.. ما بود چون رزمندگان اسلام برای نجنگیدند..به قول امام ره جنگ ما برای خاک نبود هرکجا صدای مظلوم شنیده شد رزمندگان ما لبیک گفتند شهدای دفاع مقدس آنطور..شهدای مدافع وطن و امنیت آنطور و شهدای مدافع حرم هم اینطور مدافع یا مدافع مختص به یک اسم نیست اینها مدافعان و های اسلامی هستند یعنی آن کسی که در سوریه شهید شد فقط مدافع نبوده و آن کسی که در ایران شهید شد برای جان نداده است هر کدام در برهه زمان خودشان دفاع کردند و لبیک گفتند همه شهدا هدف شان مشترک بود به قول حاج : هر نقطه از جهان که گوینده «لا اله الا الله» است، همان‌جا نیز ماست حالا نمیدانیم چرا مسوولین ما خصوصا مسوولین فرهنگی و حتی کسانی که حداقل مسوولیتی در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دارند و کارهای فرهنگی و شهدایی نقش دارند,بین شهدا و خانواده هایشان دیوار کشیدند,حتی این دیوار کشی باعث دلشکستگی خیلی از خانواده های شهدا شده است,چرا با این کارشان تبعیض قائل میشوند بین شهدا و خانواده هایشان.. میگویند نه ما تبعیض قائل نمیشویم و همه شهدا و خانواده هایشان برای ما یکسان و محترمند!در صورتی که عملشان خلاف حرفشان را ثابت کرده است! همه خانواده های شهدا عزیزانشان را فدای دین و اسلام کرده اند..همه خانواده ها خون به دل شدند..همه خانواده ها عزیزانشان را از دست داده اند,حالا مگر خون یک سری از شهدا از شهدای دیگر است که بینشان دیوار کشیده اید!؟نکنید این کارها را!بس کنید این تبعیض ها را!بردارید این دیوارها را که تا همین الان هم دل خیلی از خانواده های شهدا را به درد آوردید!تا همین الان هم آن دنیا به خیلی ها خصوصا شهدا باید جواب پس بدهید!! بنده با کمال ادب و احترام به رزمندگان و خانواده های شهدای مدافع حرم به عنوان یک همسرشهید که عزیزش را در مرزهای کشورش از دست داده است و فدای این انقلاب کرده است خطاب به مسوولین میگویم که:ما اول باید قدردان خانواده های شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس باشیم چرا که اگر آن زمان خاکمان را از بعثی ها پس نمیگرفتند,و اگر برای امنیت ما و حفظ ارزش های اسلامی مان نمیجنگیدند و جانشان را در این راه فدا نمیکردند و شرایط را برای ما محیا نمیکردند شهدای ما اینطور پرورش پیدا نمیکردن ای مسوولین بی درد به اندازه کافی با این رفتارهای ناپسند و تبعیض ها دل خانواده های شهدای دفاع مقدس و مدافع وطن را به درد آوردید! دیگر بس است مرحم نمی شوید, لااقل با این رفتارهایتان نمک به زخممان نپاشید (برسد به دست مسوولین بی درد) دلگویه مدافع وطن (حریم ولایت) پاسدار از زبان خانواده های شهدای مدافع وطن و دفاع مقدس بیسیم چی https://eitaa.com/bicimchi1
‍ نوجوانی که نذر امام رضا(ع) بود: «وضعیت وحید هر روز داشت بدتر می شد. حتی آزمایشات و مداوا روی او تاثیری نداشت و تمام دکترها از او قطع امید کرده بودند. تمام اقوام و آشنایان به ما دلداری می‌دادند که خواست خداست و کاری نمی‌توان کرد. دیگر کاملا ناامید شده بودیم، تا این که یک روز به علی آقا (پدر وحید) گفتم: بیا دو نفری دست وحید رو بگیریم و به پابوس امام رضا(ع) بریم، پدر وحید آهی از ته دل کشید و گفت: من حرفی ندارم اما با این وضعیت پسرمون؛ این همه راه نکنه حالش از اینی که هست…! . پریدم وسط حرفش و گفتم: هر چی خدا بخواد، امروز ماشین رو آماده کن، فردا حرکت کنیم. فردا!؟ چند روز صبر کن از دکترش سوال کنم ببینم چی میگه؟ امروز هم می‌تونی سوال کنی، پس تا دیر نشده تو رو خدا برو. فردای اون روز، صبح زود حرکت کردیم و دم دمای ظهر روز بعد بود که به مشهد رسیدیم. از همون دور دست که گنبد طلای (ع) رو دیدم، بغضم ترکید و با هر چه غم و غصه که در دلم داشتم از امامم خواستم که شفای وحیدم رو از خدا بگیره. وحید هم با چهره ای مبهوت به من نگاه می کرد. بالاخره به نزدیکی های حرم رسیدیم، اما صحنه‌ای رو دیدیم که تمام امیدهای ما رو ناامید کرد. اون روز راهپیمایی شده بود و رژیم ظالم شاهنشاهی با تانک هاش دور تا دور حرم رو بسته بود، آهی از ته دل کشیدم، اما همین طور بی هوا در حالی که دست وحید رو گرفته بودم به سمت جمعیت رفتم. علی آقا سریع از ماشین پیاده شد و دست منو گرفت و گفت: کجا؟ مگه نمی‌بینی نامردها رو بسته‌اند؟ تو رو به خدا بذار برم، من این همه راه رو به امید امام رضا(ع) اومدم، باید برم... در میان گفت وگوی من و علی آقا ناگهان خانمی با چهره ای که غم از اون می بارید- اومد کنارم و گفت: چی شده خواهر؟ مگه نمی‌بینی؟ از شمال این همه راه رو کوبوندیم اومدیم شفای پسرم رو از طرف آقا امام رضا(ع) از خدا بخوایم اما…! اما چی خواهر! این همه نگران نباش، همین که تا این جا اومدی خدا بچه‌ات رو شفا می‌ده. مهم نیست که حتما رو بغل بگیری؛ از هر کجا که امام رضا(ع) رو صدا بزنی صدات رو می شنوه، حالا هم امیدت به خدا باشه، ان شاءالله که این آقا پسر گل هر چه زودتر خوب بشه، خلاصه از آن سفر برگشتیم. چند روزی گذشت، اما چیزی که همه را متعجب کرده بود این بود که وحید دیگر مثل سابق درد نداشت. . سریع وحید رو نزد «دکتر وارما» بردیم. او هم تعجب کرد و هر آزمایشی نیاز بود انجام داد، روزی که رفتیم جواب آزمایش رو بگیریم، آقای «وارما» دستی بر سر وحید کشید و گفت: …!» راوی: مادر شهید @bisimchi10 @bicimchi1
🥀 دلمـ از فرط گناه تنگـ و پراز تاریڪےْ ستـ دلمـ از↓ سمتـ شما اذنِ میخواهد.. -اے‌حرمٺ ملجادرماندگآن... @bicimchi1
آتش گرفتہ دل،ز هوای تو داردبهانہ ے باصفای تو دوای زخم دلم یڪ اسٺ جان مےدهم بہ خاطر ‌وبلای تو @bicimchi1
بیماری ما، با درمان‌پذیر است در صحن خود، ما را قرنطینه کن آقا! @bicimchi1
🌹 سلام به تو با دستانی پر از خون 🌹 🔰 این عکس یک دنیا حرف دارد ... حتی اگر تمام بدنش غرق در خون هم شود، دست از اعتقاداتش بر نمی دارد. جان می دهد، دست از دست می دهد، اما اعتقاداتش را هرگز... 👌 با دست خونی هم خودش را به می رساند. @bicimchi1
مگر من الف‌با بَلَد بودم... که نامِ تو را یاد گرفتم؟! مگر از چیزی می‌دانستم... که یک دل نه، صددل، وابسته‌ات شدم؟! مگر می‌دانستم کیست... که به من یاد دادند... تو داری؟! مگر من خبر داشتم که... زاده، فقط تو را دوست دارد؟! خودت دلداه‌ی‌مان کردی... نانِ حلال و شیرِ پاک نصیب‌مان کردی... و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم! حضرت صاحب‌دلم؛ این کودکِ دیروز... این دوستدارِ امروز... چیزی نمی‌خواهد؛ جز... یک جرعه ! تا مَست شود با خوشه‌های انگورِ ضریحَ‌ت... تا با دیدنِ گلدسته‌هایت... سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود... تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَ‌ش از غدیر است و... خانه‌ی پدری‌اش؛ ! تو که سائل را به کرشمه‌ی نگاه‌ت... می‌کنی! تو که با نان و ... عام را می‌کنی... تو که با دست‌هایت... افتاده را، دستگیری می‌کنی... عاقبت ما... با تو بخیر می‌شود! عاقبت بخیرمان کن؛ با نگاهِ کریمانه‌ات! اوقات خود را هـدر ندهيم روزانه زماني را به كسب معارف ديني اختصاص دهيم ، با نهج البلاغه مولايمان اميرالمومنين (عليه السلام) انس بگيريم ادعيه ي صحيفه ي سجاديه را با تامل مطالعه کنیم اينها مملوء از معارف عميق است. حيف است كه يك شيعه با معارف اهل بيت (عليهم السلام) مانوس نباشد ؛ خسران محض است شیخ رجبعلی نکوگویان همه کارها باید برای خدا باشد حتی خوردن و خوابیدن... اگر یک استکان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور می شود... ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان می شود که خواسته بودی... هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم. @bicimchi1