خاطرهای زمستانی و زیبا از شهید محمدابراهیم همّت
متن خاطره
منطقهی قلاجه در اسلامآبادِ غرب بودیم، با آن سرمایِ استخوان سوزش. اورکتها رو آوردیم و بیـنِ بچه ها تقسیم کردیم. امـا حـاج همّت اورکت نگرفت و گفت: « همه بپوشن، اگر موند من هم میپوشم» یادمه تا زمانیکه اونجا بودیم، حاجی داشت از سرما میلرزید...
📌خاطرهای از زندگی سردار #شهیدمحمد_ابراهیم_همّت
📚منبع: یادگاران۲ «کتاب شهید همت» ، صفحه ۶۴
@bicimchi1
صدای اذان راکه میشنید،
سرگرم هر کاری که بود،
رهایش میکرد و آرام و بیصدا
میرفت و مشغول نماز میشد
#شهیدمحمد_ابراهیم_همت
#نماز_اول_وقت
#نماز_عاشقانه_و_عارفانه_شهدا🌸
https://eitaa.com/bisimchi10