eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
129 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
"ما الان تنها با آن هایی کار داریم که رهرو عشقند نه رهرو تکلیف، رهرو عشق یک گام بالاتر از تکلیف است. " عجیب این جمله رو دوست داشت، امام خمینی(ره) در خواب این جمله رو بهش گفته بود اما طوری با این جمله حال میکرد که انگار امام(ره) اون رو مستقیم توی گوشش زمزمه کرده... وقت هایی که از کم لطفی ها دلش میگرفت همین جمله رو تکرار میکرد…… این جمله روی سنگ مزارش نوشته شده است... @bicimchi1
در گوشه گوشه #فکه، همرزمان شهیدش را می‌دید... آقا مجید «فکه» رو خیلی دوست داشت. یک مرتبه به همسرم گفتم: «واقعا اینجا چی داره؟ من که چیزی نمی‌بینم.» چون بچه‌سال هم بودم خیلی متوجه این مسائل نبودم که همسرم گفت: «من اینجا که راه می‌روم، صدای همت، صدای رزمندگان، صدای گریه‌هایشان، صدای نماز شب خواندن‌هایشان و صدای یا حسین گفتن‌هایشان را می‌شنوم. ما در گوشه گوشه و لحظه به لحظه اینجا، رفقایمان را می‌بینیم.» برای همین مناطق عملیاتی برای همسرم و رفقایش، خاص بود. راوی: همسر شهید #شهید_مجید_پازوکی #جستجوگرنور @bicimchi1
روز مادر اومد دیدنم، دستم را بوسید و گفت: مادر خیلی مخلصیم... کار همیشه اش بود، برایم هدیه آورده بود... هنوز پاکت پولش رو دست نخورده توی کیفم دارم، دلم نمیاد خرجش کنم... بعد از آن رفت و دیگر ندیدمش…. #شهید_مجید_پازوکی #جستجوگر_نور @bi‌cimchi1
امام رضا(ع) او را عاشق بود یا او امام را عاشق!؟ پسرش مجتبی گم شد، توی حرم امام رضا(ع)... شب تا صبح تمام حرم رو گشت، صحن ها رو یکی یکی دید، از همه خادم ها پرس وجو کرد، همه کلانتری های اطراف حرم رو سر زد اما پیدا نشد که نشد دم صبح، خسته و ناامید رفت ایستاد جلوی ضریح، اشکش سرازیر شد زیر لب گفت: آقــا دیگــه نمےآیم… این رو گفت و سرش رو انداخت پایین و اومد بیرون، پاش رو هنوز از درب اصلی صحن بیرون نذاشته بود که چشمش افتاد به مجتبی، دست در دست مادرش، می اومد سمت او…. #شهید_مجید_پازوکی #جستجوگر_نور @bicimchi1
این جمله را بارها ازش شنیده بودم: «معنی ندارد کسی بگوید من گرفتارم تا وقتی امام رضا(ع) هست» @bicimchi1
‌دانشجويان عجيب شيفته‌اش مي‌شدند چهره شادابی داشت و خوش‌رو و خوش‌برخورد بود.. بعدها كه آقا مجيد در ميان جوانان خصوصاً دانشجويان ميرفت، عجيب اين دانشجويان را شيفته خود مي‌كرد. با چهره شاداب و خندان خود و برخورد اخلاقی كه داشت بسيار محبت جوانان را جلب ميكرد. @bisimchi10 @bicimchi1
دست خط مبارک شهید مجید پازوکی: یا مهدی ادرکنی! نماز شب کلید همه روزی های الهی و شهادت ان‌شاءالله.... @bicimchi1
: مقر تفحص لشکر محمد رسول‌الله(ص)؛ یکی از بچه های گروه تفحص، موهای را اصلاح می‌کند، پازوکی یک ماه بعد در هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰، حین جستجوی پیکر شهدا در منطقه عملیاتی به شهادت رسید.... پ‌.ن: فکه، شهریور ۱۳۸۰ عکاس:محمدعلی بهمنی @bicimchi1
مجید ماه رجب را خیلی دوست داشت. می گفت” هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید به برکت ماه رجب است.” سال ها بود ماه رجب را توی منطقه بود. همیشه شب اول رجب منتظرش بودم. می دانستم هر طور شده تلفن پیدا می کند. زنگ می زند به خانه و می گوید:” این الرجبیون”. آخرش هم توی همین ماه شهید شد، درست [۴ روز مانده به] روز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام. 📖مجموعه یادگاران، جلد ۲۹ @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| گرفتاری؟! خسته ای؟! رمقی برات نمونده؟! این جمله از میتونه التیام بخش ِ زخم هات باشه: معنی ندارد کسی بگوید من گرفتارم تا وقتی امام رضا(؏) هست. https://eitaa.com/bisimchi10
شب‌های جمعه جلوی دَرِ مقر رو آب و جارو می‌کرد می‌گفت: شهدا حتما می‌آیند دیدنِ دوستان قدیمی‌شان. یه جوری می گفت انگار خودش دیده بودشان! همین جور که جارو می‌زد زیر لب زمزمه می‌کرد: " شب های جمعه فاطمه آید به دشت علقمه گوید حسین من چه شد..." https://eitaa.com/bisimchi10
می‌خواهم امام‌حسین(ع) شفیع من باشد ... فرزند آقا حسینعلی و ربابه‌‌ خانم ۲۹ تیر ماه ۱۳۴۸ در شهرستان ری به دنیا آمد. او تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. مدتی کارگر و فروشنده دوره‌گرد بود. سپس تعمیرکار خودرو شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در ۱۱ مردادماه ۱۳۶۷ با سِمتِ تک تیرانداز در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت گلوله توپ و سوختگی به درجه رفیع شهادت رسید. ✍ فرازی از وصیت‌نامه: یا الله خودت می‌دانی که از بچگی عاشق حسین بودم و زندگی‌ام را وقف حسین کردم و هر موقع که از حسین نامی به میان می‌آید بی‌اختیار به گریه می‌افتم و الان هم که در جبهه هستم صبح را به یادِ اباعبدالله شروع می‌کنم و شب‌ها را در اینجا به یاد اباعبدالله به صبح می‌رسانم. خدایا! از همین‌جا آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) شفاعت‌ام را بکند و چون بدون شفاعت او نمی‌توانم پیش دوستان شهیدم بروم... https://eitaa.com/bisimchi10