چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم حاج آقا خونه نبود از بچه ها هم که خبری نداشتم یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، اومد تو...
تا دید رخت خواب پهن هست و خوابیدهام، یک راست رفت توی آشپزخونه؛ صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می اومد برام آش بار گذاشت ظرف های مونده رو شست، سینی غذا رو آورد، گذاشت کنارم گفتم: «مادر چرا بی خبر؟» گفت: «به دلم افتاد که باید بیام »
#شهید_مهدی_زینالدین
منبع: کتاب زینالدین؛ انتشارات روایت فتح
@bicimchi1
#سردار_خیبر
توی یکی از پاتک های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش های درشتی که هر کسی را زمین گیر می کند، ولی مهدی که وضع روحیه ی بچه ها را می بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند
راوی: اصغر ابراهیمی
#شهید_مهدی_زینالدین
#خیبر
#جزیره_مجنون
@bicimchi1
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود
من هم یک شلوار خریدم تا وقتی از منطقه اومد، با هم بپوشه...
لباس ها رو که دید، گفت: "تو این شرایط جنگی وابستهم می کنین به دنیا!!!"
گفتم: "آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟!" بالاخره پوشید...
وقتی اومد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم.
خودش گفت: «یکی از بچه های سپاه عقدش بود، لباس درست و حسابی نداشت.»
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
@bicimchi1
نزدیك عملیات بود؛
میدونستم تازه دختردار شده.
یك روز دیدم سرپاكت نامه از جیبش زده بیرون...
گفتم: این چیه؟
گفت: عكس دخترمه
گفتم: بده ببینمش
گفت: خودم هنوز ندیدمش!!
گفتم: چرا؟
گفت: الآن موقع عملیاته. میترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده، باشه بعد...
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
🌹سالروز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد.
@bicimchi1
خداوند
امروز از ما
همت و اراده و
شهادت طلبی می خواهد ....
#فرمانده_لشکر۱۷علیبنابیطالب
#شهید_مهدی_زینالدین
#سالروز_شهادت
@bicimchi1
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪــلامشهـــید
🔹 همیــن یه حــــرف برای ما ڪافـیه...
◇ ما انجام تکلیف الهی را میخواهیم
هیچ چیز دیگر نمیخواهیم..
#شهــید_مهــدی_زیــنالدیــن
https://eitaa.com/bisimchi10
تازه بچهدار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم: هان، آقا مهدی خبری رسیده؟
چشمهایش برق زد و گفت: «خبر که... راستش عکسش رو فرستادن.»
خیلی دوست داشتم عکس بچهاش را ببینم.
با عجله گفتم: خب بده، ببینم.
گفت: خودم هنوز ندیدمش.
خورد توی ذوقم. قیافهام را که دید، گفت:
راستش میترسم؛ میترسم توی این بحبوحه عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش....
#شهید_مهدی_زینالدین
https://eitaa.com/bisimchi10
🥀 چند وقتی بود مرخصی نیومده بود، خیلی دلمون براش تنگ شده بود. وقتی اومد یه گوسفند گرفتیم براش قربونی کردیم.
🥀 دیدم خیلی ناراحت شده. به مادرش گفته بود: من اینقدر از خدا خواستم شهید بشم، نشد، حالا میبینم تقصیر شماست، شما نذر میکنید که من سالم برگردم.
🥀 بهش گفتم: عزیزم ما بارها تو را تقدیم خدا کردهایم. وقتی خداحافظی میکنی برای بدرقه هم دنبالت نمیآییم، چون میدانیم تو امانت پیش ما هستی، تو برای خدا هستی.
🥀 الان این گوسفند را به شکرانه دیدنت قربونی کردهام و نذر نکردهام که سالم باشی. خوشحال شد، خندید......
#شهید_مهدی_زینالدین
@bisimchi10
💢 جشن متفاوت ۶۴ امین سالگرد تولد #شهید_مهدی_زینالدین در زندان قم /
۵ زندانی به نام شهید زین الدین آزاد شدند
🌹در این جشن که به مناسب ۶۴ امین سالگرد تولد شهید مهدی زین الدین در زندان مرکزی قم برگزار شد، برنامه های متنوعی از جمله خاطره گویی سردار هاشمی و حاج حسین کاجی از راویان هشت سال دفاع مقدس برگزار گردید و مادر شهید مهدی زین الدین نیز بصورت تلفنی با زندانیان گفتگوی کوتاهی کرد و از آنها بابت برگزاری این جشن تشکر کرد
🌹در این مراسم، ۵ نفر از زندانیان که شرایط قضایی را داشتند با همکاری سازمان زندان ها و مسئولین مربوطه به نام مبارک شهید مهدی زین الدین از زندان قم آزاد و به آغوش خانواده خود بازگشتند.
#قهرمانان_وطن
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/bisimchi10
خوابش را دیدم، گفتم:
_چگونه توفیق
شهادت پیدا کردی؟!🤔
گفت: از آنچه
دلم میخواست، گذشتم!
نگذارید حب دنیا شما را فریب دهد..
#شهید_مهدی_زینالدین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🖤❤️🌱
https://eitaa.com/bisimchi10
یڪیازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب
زمزمہ میڪرد این بود:
[اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً]
خدایآحتےبہاندازهۍچشمبرهم
زدنےمرابہ حآلخودم وامگذار!
#شهید_مهدی_زینالدین
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/bisimchi10
#تو_هیچی_نیستی
چشمشان که به #مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده»
هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید، امان نمیداد؛ شروع میکرد به بوسیدن...
مخمصهای بود برای خودش؛ خلاصه به هر سختی ای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: «مهدی خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجیهایی».
امــام صـادق علـــيه الســلام: "در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند."
#شهید_مهدی_زینالدین
#افلاکی_خاکی
#فرمانده_دلها
https://eitaa.com/bisimchi10