بیسیمچی
امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس از #مادر پیرت پسر جان
دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟
شاید که یادت رفته قول زیر قرآن
تو همنشینی با جوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ما سالمندان
شرمنده ام مادر دلم خیلی گرفته
ناراحت از حرفم نشو رو برنگردان...
پیش سماور رو به رویایش نشسته
مادربزرگ پیر من با چشم گریان
چیزی نمی گوید ولی از چشمهایش
میشد بفهمی در اتاقش هست مهمان
دارد برایش چای میریزد ولی او
مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
#عطر عجیبی خانه را پر کرده شاید
عطر گلی باشد که مانده زیر باران...
#مادران_انتظار
#شهید_گمنام
#شب_بخیر
Http://eitaa.com/bisimchi1
حاضران به غائبان برسانند...
یعنی #غدیر در رگهای زمان جریان دارد،
و به تمام تاریخ خواهد رسید
حتی به امروز... به تو و تنهایی ات!
و زمین
عجیب #عطر تو را کم دارد...
کجایی میزبان غدیر؟!
#مبلغ_غدیر_باشیم
#رزمایش_سایبری_غدیر
@bicimchi1
🔴 #ابتکار_شیرین
سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲
@bicimchi1
حاضران به غائبان برسانند...
یعنی #غدیر در رگهای زمان جریان دارد،
و به تمام تاریخ خواهد رسید
حتی به امروز... به تو و تنهایی ات!
و زمین
عجیب #عطر تو را کم دارد...
کجایی میزبان غدیر؟!
@bicimchi1
سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه #عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲
@bicimchi1