eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
شما اگر می‌خواهيد به من خدمتی كنيد گهگاهی به يادم بياوريد كه من همان محمدعلی رجائی فرزند عبدالصمد، اهل قزوينم كه قبلاً دوره گردی می‌كردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و باديه‌فروش بودم و هرگاه ديديد كه در من تغييراتی به وجود آمده و ممكن است خودم را فراموش كرده باشم، همان مشخصات را در كنار گوشم زمزمه كنيد. اين تذكر و يادآوری برای من از خيلی چيزها ارزنده‌تر است. @bicimchi1
آلمان، هامبورگ، ایستگاه راه آهن. موقع ظهر رسیده بود. نگاهی به قبله‌نما انداخت و همان جا ایستاد به نماز. پلیس را خبر کردند که یکی آمده حرکات غیرطبیعی دارد. بردندش اداره پلیس. گفت: من مسلمانم، نماز هم واجب دینی ماست. محکم گفته بود، آزادش کردند... ❇️مجموعه پوستری (بهای بهشت) روایاتی از سیره شهید دکتر محمدحسین بهشتی 10 پوستر طراح: علیرضا باقری مدیر تولید: امین زاده تقی به سفارش سازمان فضای مجازی سراج کرمان و مجتمع فرهنگی سرچشمه @bicimchi1
گذاشته بودشان توی دبیرخانه ی شورای انقلاب. اوایل کارها نقص داشت، دیر می شد.اعتراض ها که زیاد شد، گفت:جوانند، باید یاد بگیرند، برای آینده ی انقلاب. باید نسل جوان با ایمان را بیاوریم در میدان، با خامی هایشان بسازیم و از خود سازی هایشان لذت ببریم. خیلی ها ساخته شدند برای آینده. ❇️مجموعه پوستری (بهای بهشت) روایاتی از سیره شهید دکتر محمدحسین بهشتی 10 پوستر طراح: علیرضا باقری مدیر تولید: امین زاده تقی به سفارش سازمان فضای مجازی سراج کرمان و مجتمع فرهنگی سرچشمه @bicimchi1
بیسیم‌چی
🌷 خرما گرفته بود دستش به تک تک بچه‌ها تعارف میکرد. گفتم: مرسی گفت: چی گفتی؟ گفتم: مرسی ایستاد و گفت
‍ پاوه که بودیم صبح‌ها بعد از نماز ما رو به ارتفاعات شهر می‌برد و توی اون برف و یخبندان، باید از کوه بالا می‌رفتیم وقتی برمی‌گشتیم حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می‌ایستاد و به بچه‌ها خسته نباشید می‌گفت و از اونها پذیرایی می‌کرد... یکبار که در حال برداشتن خرما بودم، گفتم: مرسی برادر گفت: چی گفتی؟ فهمیدم چه اشتباهی کردم گفتم: هیچی گفتم: دست شما درد نکنه گفت:گفتم چی گفتی؟ گفتم: برادر گفتم خیلی ممنون دوباره گفت: نه اون اول چی گفتی؟ من که دیگه راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم خرما رو که تعارف کردین، گفتم مرسی... گفت:بخیز! سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت ۸ صبح، واقعاً کار دشواری بود اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم بیست متری که رفتم، دیگه نتونستم ادامه بدم انرژی‌ام تحلیل رفته بود روی زمین ولو شدم و گفتم دیگه نمی‌تونم حاج احمد گفت: باید بری گفتم:نمی‌تونم نمی‌تونم بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم ظهر که همدیگر رو دوباره دیدیم، گفتم:حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت: ما یک رژیم رو با فرهنگش بیرون کردیم ما خودمون داریم، زبان داریم شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه.... از سردار مجتبی عسگری ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد... https://eitaa.com/bisimchi10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 در سالروز رحلت بانوی انقلابی مجاهد، (دباغ)، بخشی از سخنان ایشان را که در ابتدای دیدار جمع کثیری از بانوان، به مناسبت "سلام‌الله علیها" و ،در تاریخ ۱۳۶۸/۱۰/۲۶ در محضر امام بیان شده است مرور نموده، با درخواست علو درجات از بارگاه ربوبی، به روح بلند ایشان صلوات و فاتحه نثار می کنیم.مملو رضوان واسعه ی الهی بوده و با اشراف آسمان محشور باشند. 📌بلا شک، کوتاهی ما در شناساندن چنین اسوه های ارزشمند و جلیل القدری، به نسوان سرزمینمان و نسل امروز ،که محصول رخوت، سستی، انفعال ، نفوذ و تحریف ،در عرصه اسلامیست ،در پیشگاه الهی عذری نخواهد داشت. 📌از و که به سرائر همه آگاهند، برای جبران قصور و کوتاهیها، توان، تدبیر، غیرت و همت مضاعف، مسئلت می نماییم و هم آغوشی با کمالات علمی و عملی را توامان ،تمنا داریم. نسال الله و ✍ مقدم https://eitaa.com/bisimchi10