🌷تیر ماه سال ۶۲ با عده ای از دوستان تصمیم گرفتیم هدیه به روح مقدس شهدای خیبر روزه بگیریم .
تیر ماه و جنوب و گرمای بالای پنجاه درجه..
حقیقتا تصمیم سختی بود ولی مصمم بودیم. عده ای گفتند ممکن نیست ولی عشق به دوستان شهیدمان ما را مصمم کرده بود.
سحری حال و هوای خاصی داشت، سفره رنگین که املت بود و پیاز و سبزی...
چون روز جمعه بود بعد از سحری و نماز صبح دعای ندبه و اشک دوستان در فراق یاران بسیار دلچسب بود.
🎍تا نماز ظهر حال عمومی دوستان پر بدک نبود، بعد از نماز جماعت ظهر کم کم تشنگی و گرامای آتشین دشت جنوب روی همه مون اثر گذاشته بود.
🌲همدیگر را به صبر و استقامت دعوت میکردیم حقیقتا عطش امانمان را بریده بود ولی خللی در تصمیم وارد نشده بود ...
🎍در اوج تشنگی که کم کم ضعف و بی حالی در همه هویدا شده بود شهید عارف گمنام اسماعیل نادری دستور برپا داد
کجا ان شاءالله؟!
دوستش داشتیم باصفا بود...
از چادر خارج شدیم و دنبالش راه افتادیم...
ما را برد به گوشه ای از اردوگاه و زیر آفتاب سوزان...
فرمود دایره وار بنشینیم.
سپس با دعای فرج شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا...
خدایا چه کرد اسماعیل با ما؟! اشک امان دوستان را بریده بود، دیگر از عطش خبری نبود...
وسط زیارت عاشورا جمله ای فرمود و آتش به دل دوستان زد, هنوز هم که هنوزه جگرم آتش میگیرد از آن جمله...
یه ریز که اشک میریخت فرمود:
😭 دوستان با اشک چشماتون، لب های خشکیده علی اصغر را خیس کنید .
✍بازمانده
https://eitaa.com/joinchat/2192376065C861569abc7
#لایومکیومکیااباعبدالله
https://eitaa.com/bisimchi10