دلی صاف و زلال مثل آب زمزم داشت،
پاکی و صداقت و یکدلی مجید مثال زدنی بود.
شبی قبل از عملیات کربلای چهار حدود ساعت سه بامداد بیدار شدم و دیدم مجید سر جایش نیست.
تعجب کردم مجید هر شب سه ربع، نیم ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد برای مستحبات، ولی ساعت سه بامداد !!!!!
از چادر رفتم بیرون، دور و بر گردان را گشتم ببینم مجید چه میکنه، یه ربعی گشتم تا اینکه مجید را داخل #نخلستان پیدا کردم
وصف شدنی نیست، منظره ی خاصی بود, چنان از دیدن این صحنه از خود بیخود شده بودم که انگار پاهایم از زمین کنده شده بود.
یه ضبط صوت درب و داغون کوچک باطری خور که نمیدانم از کجا پیدا کرده بود، نوار کاست #دعای_سحر، با صدای آرام باز کرده بود, سفره کوچکی انداخته بود و داشت غذای شام شب اش را که نخورده بود، میل میکرد: چای و خرما و نان خشک .....
خودمو نتونستم نگه دارم، آرام آرام خودمو بهش رسوندم، تا منو دید نگاهی کرد و فرمودظ: بسم الله ....
هیچ یادم نمیره، گفتم مجید جمادی الاول است چه میکنی؟!
نگاهی کرد اشک در چشمانش حلقه زد و زد زیر گریه ....
کمی آرام شد و فرمود، کار به ماه قمری ندارم، دلم رمضانی است هوس دعای سحر و سحری و افطار کرده است
چه میدانی؟ شاید روزی حسرت خواهیم خورد که ...
#مجید_طایفه_یونسی با این پاکی دل در عملیات بیت المقدس ۲ به دیدار محبوب شتافت ...
✍بازمانده
https://eitaa.com/joinchat/1460404504C51a920d9b8
https://eitaa.com/bisimchi10