همان چای بسش بود!
قرار بود مقام معظم رهبری برای بازدید و دیدار تشریف بیاورند.
پدر، چهار پنج روزی درگیر تدارکات دیدار بود. صبح میرفت و شب میآمد. من هم با بسیجیها رفته بودم برای کمک....
ظهر که شد، رفتم همان قسمتی که پدر مشغول بود. برایم چای آوردند. میخواستم بروم که دفتردار پدر گفت: دارند ناهار میآورند، کجا میروی؟ پدر صدایش را شنید و گفت: بگذار برود؛ ناهار برای کارکنان است. فرجالله بسیجی است و همان چای بسش بود!
شهید #نورعلی_شوشتری
📚 از کتاب نورعلی | نیمنگاهی به زندگی و اوج بندگی سردار
https://eitaa.com/bisimchi10