eitaa logo
♥️"وحید رهبانی"♥️
257 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
69 فایل
﴾﷽﴿ بزرگترین کانال 👈وحید رهبانی👉 در ایتا😍 اولین کانال رسمی آقا وحید 😎😍 اگه واقعا طرفدار آقا وحید و بچه های گاندو هستی از کانالشون حمایت کن❤ 💗بنشین جانا که حاله خوشی آمدی یارا💗 🌹☁عاشق کشی.. 🌹☁دیوانه کردن.. کانال ما باشما جون میگیره👊❣👊
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 🍂رمان :🍂 🍂پارت :🍂 دنیا : مامان بابا چی شد 😭😭 عطیه : بابا خوبه مامان😭چیزی نیست دخترم 😭 عزیز: حالم بد بود آخه محمد چی شد😭😭 عطیه: قلبم درد میکرد به دیوار تکیه دادم که دکتر بیرون اومد دکتر: همراه آقای حسنی ؟ عطیه : بله 😢 دکتر: شما چه نسبتی باهاش دارید عطیه : من همسرش هستم و ایشون مادرش دکتر: یک لحظه بیاید عطیه : به عزیز اشاره کردم و رفتم دنبال دکتر بفرمایید دکتر: متاسفانه آقای حسنی گلیوبلاستوما دارن عطیه : چی هست این که گفتید 🤔 دکتر: از تومورهای بدخیم و سطح ۴ هست که به صورت مداوم در حال تکثیر و تقسیم است. تومورهای گلیوبلاستوما انتشار پیدا میکنن و به نواحی نزدیک به مغز حمله می‌کنه عطیه : یاخدا😭😭😭 م....محمد تومور داره دکتر : متاسفانه بله عطیه : 😭😭😭😭😭😭نههههههههه دکتر: خواهش میکنم آروم باشید 😔 عطیه : 😭😭😭😭💔 دکتررررر بگو که خوب میشه دکتر: خوب میشه ولی........ عطیه : ولی چی😱😭 __________ عبدی: ساعت ۹ صبح بود ولی محمد نیومد نگرانش بودم خواستم بهش زنگ بزنم که رسول اومد داخل رسول: آقا یک خبر از میشل دارم عبدی: چی 🤔 رسول: میشل خونه خالی کرد فکر کنم که تغییر مکان داد عبدی: اینو قبلا محمد گفته بود ردش دارید رسول: بله آقا داریم عبدی: خوبه از مامور ما چخبر ؟ سپند بود دیگه ؟ رسول: بله آقا.... اونم با ما ارتباط داره خداروشکر بهش شک نکردن فقط کمی پوریا کتک خرد😅😅 عبدی: مهم نیست😂راستی از محمد خبر نداری ؟ رسول:نه آقا شاید خواب هستن عبدی: محمد روز عادی 5صبح بیداره دیشب که دیگه به زور رفت خونه 😅 تو برو سر کارت رسول: چشم ☺️ ____________ عطیه : حالم بد بود این قدر بد که نمیدونستم کجایی این دنیا هستم انگار سنگینی سرم زیادیی میکرد 😭😭😭💔💔 دستم به دیوار گرفتم و روی صندلی نشستم نه دروغه 😭😭😭💔 محمدم هیچی نمیشه 😭😭💔 به دکتر گفتم ولی چی ؟ دکتر: عمل خطر ناک هست چون تومور مدام در حال تقسیم هست و به مغز نزدیک میشه 😔💔 عطیه : پس عمل نکنید با دارو خوب میشه ؟؟؟😭 دکتر: عمل نکنیم آقای حسنی میمیره 😔شما باید به ما اجازه بدید عمل بشه عطیه : محمدممم😭😭😭💔 ________ دنیا : پشت سر مامانم و دکتر رفتم از پشت در صداشون گوش میدادم صداشون نمیومد 😔😢اما یهو صدایی دکتر اومد که گفت آقای حسنی میمیره 😳باباییی من😳😢😭😭 نه .....نه دویدم برم پیش عزیز که به چیز سفت خوردم نگاش کردم یک آقایی خیلی قد بلند بود ........... پ‌ن: حرفی ندارم💔😭 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی 🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ