eitaa logo
رسانه مذهبی بقعه 🇮🇷🚩
4.7هزار دنبال‌کننده
67.8هزار عکس
32.9هزار ویدیو
3.4هزار فایل
📌بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔸 اطلاع رسانی اخبار جلسات 🔸 دانلود قطعات صوتی و تصویری 🔸نشر حدیث 🔸و... 🔹کانال در پیامرسان ها👇 📲 @boghe_ir 🔄ادمین @boghe_admin 🎬طراحی تیزر و پوستر"رایگان" @feraghadmin 🔽درباره ما👇 📘 zil.ink/boghe_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🖥 | محمدحسین، کوچکِ بزرگِ مقاومت 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝 به محض نشستن دست کوچکی چادرم را از پشت سرم کشید. برگشتم و پسربچه‌ای را دیدم که سربند قرمز رنگ تمام پیشانی‌اش را پوشانده بود، رویش نوشته بود «فلسطین.» یک بيسکوئيت توی دستش بود که می‌خواست با اصرار بهم بدهد. 📝 محمدحسین دیروز تولد یک سالگی‌اش بود. مادرش، خانم رحیمی، از آشپزخانه مقاومت شهرکشان می‌گفت که یک سال است هر هفته، پنجشنبه‌ها، خانم‌های شهرک از دغدغه‌ها و کارهای شخصی‌شان می‌زنند و کنار هم جمع می‌شوند تا با فروش محصولات آشپزخانه کمکی برای فلسطین و لبنان جمع کنند و برای ایران همدل واریز کنند. 📝 خانم رحیمی مسئول کیک آشپزخانه بود و گاهی به همراه پنج فرزندش کیک‌ها را می‌پخت. حالا فهمیدم که محمدحسین چرا اصرار داشت بيسکوئيتش را بهم بدهد. او رسم شیرین کردن دهان‌ها و گرم کردن دل‌ها را از مادر و خواهر، برادرهایش یاد گرفته بود. 📝 راضیه سعادتی 🗓شماره ١٢ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir
🖥 | درسی مهم‌تر از درس‌های دانشگاه 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝 دختر یاسوجی، دانشجو بود. درآمدِ خانواده کفاف شهریه‌ی دانشگاه را نمی‌داد. برای ترم آینده هیچ پولی نداشتند. به فکرش رسید گوشواره‌هایش را بفروشد و شهریه‌ی ترم بعد را جور کند. 📝 مردم روستا برای ایران همدل در تکاپو بودند. او هم می‌خواست سهمی داشته باشد. چیزی که بیشتر از همه به آن نیاز داشت، گوشواره‌هایش بود. برای ادامه‌ی درسش. همان‌ها را اهدا کرد. از بخشیدن گوشواره‌ها درس گرفته بود. درسی مهم‌تر از درس‌های دانشگاه. 📝 هدی اسکندی 🗓شماره ١۶ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir
🖥 | نیامدم که رسید بگیرم! 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝 ترکش به گونه‌ی همسرش خورد و صورت را شکافت. دوستانش که با این وضع دیدنش فکر کردند شهید شده اما زنده بود. دکترها می‌گفتند نابینایی‌اش حتمی است اما به محض اینکه پانسمان را از چشم‌هایش باز کردند می‌دید. دکتر فریاد می‌زد که «مگه می‌شه؟ معجزه شده؟» هنوز هم بینایی‌اش از باقی اعضای خانواده خیلی بهتر است. 📝 همان اوایل به همسرش اصرار کرده که برود دنبال سهمیه‌ی جانبازی‌اش. برگشت به زنش نگاه کرد و گفت: «من واسه این چیزا نرفتم! آدم چیزی باید واسه اون طرف هم داشته باشه!» یاد زنی می‌افتم که با چفیه صورتش را پوشانده و گردنبند سنگین و بزرگی را برای طرح ایران همدل هدیه داده بود. وقتی اسمش را برای دادن رسید پرسیدند، گفت: «نیومدم که رسید بگیرم!» و رفت! بی‌هیچ نام و شماره‌ای. در جمهوری اسلامی زن باشی یا مرد فرقی ندارد. جنگ باشد یا نباشد. جهاد جان باشد یا مال! کافیست که ولی فرمان دهد! 📝 مبارکه اکبرنیا 🗓شماره ۵ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir
🖥 | وقتی تاریخ در خانه‌ی پیرزنی ورق خورد 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝 می‌گفت وقتی کسی برای اهداء پول یا طلا تماس می‌گرفت، من با هماهنگی قبلی می‌رفتم. یک‌بار با خانم مسنی قرار گذاشتم اما وقتی مقابل درب منزلش رسیدم صدای اذان مغرب بلند شد. برای همین کمی صبر کردم. زنگ را که زدم یک پیرزن نورانی با چادر گلدار آمد جلوی در، با لبخند و حرکت سر سلام داد چون نمی‌خواست از ذکری که بعد از نماز سرانداخته بود، دست بکشد. 📝 خیلی عادی انگشترش را درآورد و گذاشت کف دست من! بدون هیچ مناسک خاصی... بعد هم سری به علامت خداحافظی تکان داد و در را بست! من همان‌جور میخکوب شده بودم. انگار برای دقایقی کتاب تاریخ مقابلم ورق خورده باشد؛ اقتدای یک شیعه به امام خود؛ به یاد رکوع امیرالمؤمنین و ماجرای اهدای انگشترش افتادم. 👈راوی: خدیجه محمدی‌شکیب از اعضای فعال جبهه‌ی انقلاب فرهنگی در تهران 📝مریم حاجی‌علی 🗓شماره ٢٠ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir
🖥 | از صدام تا غزه 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝 پسر معلول ۵۰ ساله‌اش را گذاشته بود پیش دخترش و آمده بود. می‌گفت همیشه تسبیح دستم است و دعا می‌کنم. با پشت دست اشک‌هایش را پاک ‌کرد و ‌گفت: «برای خاموش‌کردن آتیش اسرائیل فقط همین کار از دستمون برمیاد.» پرسیدم: «دخترتون که می‌گن شما یه عالمه طلا بخشیدید.» تشر زد به دخترش که چرا گفته. گفت: «حالا که گفتی کارم پودر شد. به‌دردنخور شد.» گفتم: «من که اسمتون رو نمی‌نویسم.» خیالش راحت شد. گفت: «پس اینم بنویس که دفعه اولمون نیست طلا می‌دیم. زمان صدام هم برای کمک به جبهه‌ها طلاهام رو دادم رفت. الانم فقط آرزوم اینه شهید بشم. پسرمم با من شهید بشه. اون بدون من نمی‌تونه زندگی کنه.» 📝 فاطمه‌السادات شه‌روش 🗓شماره ٣۴ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir
🖥 | یک پسر، دو زنجیر و یک پلاک 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵ 📝عکس شهیدش دستش بود. «شهید سعید فنایی» پرسیدم: «پسرتون کجا شهید شدند مادر؟» 📝 سال ۹۱ توی جنگ با «پژاک» شهید شد. دو تا دختر داره که توی وصیت‌نامه‌اش هم نوشته دل بریدن ازشون سخته: بشری و طهورا. خانمی که کنارمان نشسته بود، گفت:«حاج خانم بگو چه طلاهایی دادی برای جبهه مقاومت... من طلاها رو از حاج خانم تحویل گرفتم با یادداشتی که نوشته بود طلاها برای چی و کی بوده.» 📝طلاها که چیزی نبود پیش پسرم. دو تا زنجیر و پلاک بود با یه ربع سکه، خریده بودم برای دخترهای پسرم. پارسال که آقا گفتند به غزه کمک کنید، همه‌شونو آوردم هدیه دادم. وسعم همین قدر بود. 👈راوی: خانم جمیله فنایی از تهران 📝 سعیده تلان 🗓شماره ٧۴ 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس | تلگرام | اینستاگرام رسانه «ریحانه» را دنبال کنید 🖥 @reyhaneh_khamenei_ir