پارسایی را دیدم به محبت کراشی گرفتار، استوری هایش جملگی لاو استوری کار. کراش هم که جملگی دماغ را کوبیده و ژل را بر دو لب و گونه فروییده بود، هر آنچه از دیسلایک و بلاک در توان بود به کار بسته بود.
هرچه پارسا را ملامت کرده که عقل نفیس تو را چه شد که در پی نفس خسیس، حیرانی اثر نکرد. تا آنکه یک روز برای یادآوری اقساط جارو و چکهای بی یارو تقویم را گشوده بودم، دیده به دیدار تاریخ ولنتاین گشودم و تقویم را نزد پارسا برده و چنان بر صورتش کوبیدم که جملگی تاریخ های ژانویه و فوریه بر صورتش خالکوبی گشت.
وی که در هزینهی VPN مانده بود، از گذاشتن استوری هپی ولنتاین درمانده و از ترس مخارج خرس قرمز و باکس کیتکت و نوتلا از برنامه رانده شده بود، عکس کراش را در دستمال توالت سه لایه پیچانده و به آب روان سپرد. زان پس به آموزش متاورس و بیت کوین همت گمارد و در بیو اش کوبید: در روزگار خرسهای قرمز تو همان آبانی مغرور باش.
#ولنتاین
🔺مرضیه سادات آلایوب🔺
@bohlool