eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
36.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
7هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت ‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!! ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ انگیزه مثل بقیه نبودن سخنران استاد پناهیان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚حکایت مرد عفیف و همسرش مردی بود خیاط در عفاف و صلاح و زنی داشت عفیفه و مستوره و با جمال و کمال. هرگز خیانتی از وی ظاهر نگشته بود. روزی زن نزد شوهر خود نشسته بود و به زبان منت گفت: تو قدر عفاف من چه دانی و قیمت صلاح من چه شناسی که من در صلاح و عفاف زبیده ی وقت و رابعه ی عهدم. مرد گفت راست میگویی اما عفاف تو به نتیجه عفاف من است. چون من در نزد پروردگار عفیف باشم او تو را در عصمت نگاه بدارد. زن خشمگین شد و گفت: هیچ کس زن را نگاه نتواند داشت و اگر مرا عفاف و عصمت نبود هرچه خواستمی بکردمی. مرد گفت تو را اجازت دادم به هرجا که خواهی برو و هرچه میخواهی بکن. روز دیگر زن خود را بیاراست و چادر در سر کشید و از خانه برون شد و تا شب بیرون بود, اما هیچ کس به وی التفات نکرد مگر یک مرد که چادر او را کشید و رفت. چون زن به خانه باز آمد مرد گفت: همه روز گشتی و هیچ کس به تو التفات نکرد مگر یک مرد که او نیز رها کرد و رفت. زن گفت تو از کجا دیدی؟ مرد جواب داد من در خانه ی خود بودم, اما در عمر خود به هیچ زن نامحرم به چشم خیانت نگاه نکردم , مگر وقتی در نوجوانی که گوشه ی چادر زنی را گرفتم و در حال پشیمان شدم و رها کردم دانستم اگر کسی قصد حرم من کند بیش از این نباشد. زن در پای شوهر افتاد و گفت: مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف تو است. گفتم که مکن, گفت مکن تا نکنند این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس 👤 سدیدالدین محمد عوفی- جوامع الحکایات ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
⛔️بد اخلاقی ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ و ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺑﻮﺩ! ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ! ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻍ زن ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﺒﺮﻡ؛ ﭘﺲ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭼﺎﻩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻟﮕﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﺎﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ! ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺯن ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍیی ﺍﺯﺗﻪ ﭼﺎﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ: ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ؛ ﻣﻦ ﻣﺎﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﯼ! ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﻢ. ﻣﺮﺩ ﻃﻨﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﭼﺎﻩ ﺍﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭘﻮﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﯿﺎیی؛دﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ. ﻣﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺟﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ ﺍﮔﺮﮐﺴﯽ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ، ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. مرد ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ؛ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼﺷﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺧﺒﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ همان مرد ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ.. ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﻣﺎﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ. مرد ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ؛ﻓﻘﻂ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﮕﻢ همسرم ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ! ﻣﺎﺭ،ﺗﺎ این ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ. اخلاق بد همه را فراری میدهد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری مرد جوانی به نزد "ذوالنون مصری" رفت و از صوفیان بدگوئی کرد. ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورده به او داد و گفت: این را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است؟ مرد انگشتر را به بازار دست فروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیش از یک سکه نقره برای آن بپردازد. مرد نزد ذوالنون بازگشت و ماوقع را تعریف کرد. ذوالنون گفت: حال انگشتری را به بازار جواهر فروشان ببر و مظنه آن را بپرس. در بازار جواهر فروشان انگشتر را به هزار سکه طلا می خریدند. مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و ذوالنون به او گفت: علم و معرفت تو از صوفیان و طریقت ایشان به اندازه علم دست فروشان از این انگشتریست. قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری... نقاشی زرگر بغدادی کار استاد کمال الملک ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 کاری که تمام گناهان را محو میکند حتی اگر آسمانها را سیاه کرده باشد حدیث قدسی، خداوند فرمود: ای موسی (ع) گمان نکن مادرت برای تو مهری داشت، اگر من مهر تو را در دل او جای نمی دادم او هرگز برای شیردادن تو نیمه شب ،خواب شیرین را رها نمی کرد. ای موسی (ع) از میان بندگان من اگر بنده ای چنان گنهکار باشد که از گناهان او آسمان به رنگ سیاه در آمده باشد، فقط به خاطر یک کارش من تمام گناهان او را می بخشم و وارد بهشت می کنم و برای این کار از هیچ کس ابایی ندارم و اجازه نمی گیرم. موسی (ع) عرض کرد، خدایا آن عمل چیست؟ حضرت حق فرمودند: کسی که برای رضایت من قلب یک بنده مؤمن مرا شاد گرداند . او آن گاه مرا شاد کرده است و سزای کسی که مرا چنین خرسند کند، بخشش همه گناهان اوست ‌ ‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 مادر شهید: صدای من در رابطه با وضعیت حجاب به مقامات بالا نمیرسد!!! می‌آیم با شهدا حرف میزنم😔 شهیدی که دوست حاج سعید حدادیان بود و با حاج منصور ارضی درد و دل می‌کرد... ❗️ آنقدر منتشر می‌کنیم تا بلکه مسئولین از اشک های این مادر تکانی بخوردند❗️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
ساده زیستی حضرت زهرا سلام الله علیها بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم   سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و تعجب کردم، گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان! خداوند بزرگ لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است. حضرت زهرا (س) سپس به محضر پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى کند! قسم به خدایى که تو را به پیامبرى برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است که روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ریزیم،  و شب ها بر روی او میخوابیم و بالش ما نیز قطعه پوستى است که درون آن از لیف درخت خرماست. 📚بحارالانوار ج43 ص 87 ح 9 نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه (س)، ص 162 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو به این دنیا اومدی که زندگی کنی. سهم تو آرزوهاته، پس به دنبال همون لحظه هایی بگرد که حالت رو خوب میکنه... ❥↬ @bohlool_aghel ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
🔴 مثل مداد باش حکیمی مشغـول نوشتن با مـداد بود. کودکی از او پرسيد: چه می‌نويسی؟ حکیم لبخنـدی زد و گفت : مهم تر از نوشتـه هايم ، مـدادی است کـه با آن می‌نويسم ، وقتی بزرگ شدی مـثل اين مـداد شو! پسر تعجب کرد! چون چيز خاصی در مداد نديد! حکیـم گفت پنج خصلت در اين مداد هست. سعی کن آن‌ها را بدست آوری اول: می تـوانی کارهـای بـزرگی کنی، اما فـراموش نکنی دستی وجود دارد که حرکت تو را هدايت میکند و آن دسـت خـداست! دوم : گاهی بـايد از مداد تـراش استفاده کنی ، اين باعث رنج مداد میشود، ولی نوک آن را تيز می کند. پس بدان رنجی که می بری از تو انسان بهتری می سازد! سـوم: مداد هميشه اجازه می‌دهد که برای پاک کـردن و تصحیح اشتباه از پاکن استفـاده کنیم ، پس بـدان که تصحيح يک کار خطا، اشتباه نيست! چهارم : چـوب مداد در نـوشتن مـهم نيست، مهم مغز مداد است که درون این چوب است ، پس هميشه مراقب درونت باش که چـه از آن بيرون می آيد! پنجم: این که مداد هميشه از خـود اثـری باقی می گـذارد ، پس بدان هر کاری در زنـدگی ات می کنی ، ردی از آن بجا میماند، پس در انتخاب اعمال و رفتارت دقت کن! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel