eitaa logo
بحران در آینده جمعیت شیعه
190 دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
19.4هزار ویدیو
466 فایل
مطالب پیرامون جمعیت ،ازدواج فرزند آوری, تربیت فرزند و مطالب سیاسی مهم در این زمینه ،در این کانال قرار داده می شود. برای رعایت حقوق و امانت داری ، لینک کانالها حذف نخواهد شد. کانال عقیدتی ما https://eitaa.com/Arshiv_vije ادمین کانال, @Rouki313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ باید ازدواج کنی.... گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد. یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود. یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام. گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم». تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند). کانال"دوتا کافی نیست" @dotakafinist1
✅ به وعده ی خدا اطمینان داشت... به وعده ی خدا اطمینان داشت به همین خاطر زمانی رفت خواستگاری که ... "سربازی نرفته ام، کار هم ندارم، درسم هم تمام نشده. بعد از بسم الله، اینها اولین کلمات خواستگاری بود که آقا مصطفی به خانمش گفت. بعدش لبخند زد و در آمد که : توکل به خدا داریم..." "خانواده ام قبول نکردند و به مصطفی گفتند: سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم. دوسال طول کشید. آن قدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضی شان کرد. مهریه را خانواده ها گذاشتند؛ پانصد سکه. ولی قرار بین من و مصطفی چهارده سکه بود. بعد از ازدواج هم، همه ی سکه ها را داد. مراسم عقد و عروسی را خانه خودمان گرفتیم؛ خیلی ساده. مصطفی هنگام ازدواج ۲۳ سالش بود." ✨پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله : هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد به او روزى مى دهد. 📚كنزالعمال، ج۳، ص۱۰۳ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله : با بركت ‏ترين زنان، كم مهريّه‏ ترين آنان است. 📚السنن الكبرى، ج ۷، ص ۲۳۵ ✨امام علی علیه السلام : هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏ آورد كه : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دينش را از دستبرد من، مصون نگه داشت. پس بنده بايد براى حفظ يك سومِ باقى مانده دينش، تقواى الهى پيشه سازد . 📚بحارالانوار، ج۷۸، ص ۳۴۷ «همسر شهید مصطفی احمدی روشن» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۳۰ من مادر سه فرزند هستم. دو فرزندم اول و دومم تفاوت سنی شون دو سال و سه ماه بود، چهار سال بعد فرزند سومم به دنیا آمد زمانی که سومین فرزندم به دنیا آمد یک سال ونیمش بود که چهارمی را باردار بودم و خبر نداشتم، وسیله سنگین بلند کردم واز پله ها بردم بالا و بچه سقط شد ولی خبر نداشتم تا اینکه پیش یک دکتر با تجربه رفتم و در همان نگاه اول بدون معاینه گفت باردار بوده ام و برام آزمایش نوشت و بعد پیش متخصص زنان رفتم و متوجه شدم که بچه سقط شده، من و شوهرم ناراحت شدیم. از اون روز به بعد وقتی شک به بارداری می‌کردم همون لحظه قرص اورژانسی می‌خوردم تا خیالم راحت شود. ۹ سال بعد از تولد بچه سومم، دوباره باردار شدم، در حالیکه چهل ساله بودم و این‌بار ویار شدید داشتم و حالم خوب نبود و کسی هم کمکم نبود، فرزند اولم مدام منو را سرزنش می‌کرد و اطرافیان هم با حرفهایشان اذیت می‌کردن، تا اینکه با قرص بچه را سقط کردم. ولی از اون روز دیگه روز خوش ندیدم، از اون‌روز تا حالا برکت از زندگیم رفت که می‌دونم به خاطر اون عمل گناه هست. بعد از سقط، دخترم که مقصر بود و او من را وادار به سقط کرد، بعد از دو ماه که کلاس دهم بود، قبل از رفتن به مدرسه، مختصری دل درد داشت و در مدرسه زنگ ورزش معلم مجبورش می‌کنه که ورزش بکنه و باعث میشه آپاندیس مشکل دار بشه... وقتی به دکتر مراجعه کردیم گفتن باید عمل بشه و آپاندیس خارج شه، خلاصه بعد از ظهر عمل کردن و دیر هم بهوش اومد، بیست روز بعد از عمل دچار سرگیجه میشد و حتی نمیتونست رو پا بند شه به دکتر مراجعه کردیم و آزمایش گرفتن و گفتن عفونت در خون بالاست و بستری شدن مجدد... چند روز بستری شدن و مرخص شدن ولی هنوز حالش خوب نبود به دکترای زیادی مراجعه کردیم بسیار نذر و نیاز کردیم و شب میلاد امام جواد به مشهد رفتیم با این تلاش‌ها خوب شد. سال بعد در سن ۱۶ سالگی، دخترم را به یکی از اقوام شوهر دادیم و پسره از هیچ لحاظ نرمال نبود، مشکلات جسمی، روحی، اخلاقی داشت، سه سال طول کشید که طلاق گرفتیم و حساب کنید از عقد تا طلاق چه هزینه های سرسام آوری متحمل شدیم، چه فشاری بر خودم و بقیه اعضا وارد شد حتی پدر ومادرم هم داغون شدند... بارها توبه کرده ام و از خدا طلب بخشش کرده ام تا از گناهم در گذرد، این را نوشتم تا شاید مانع این عمل توسط بقیه شوم و بار گناهم کمتر شود. الان که سنم بالا رفته افسوس می‌خورم که چرا فرزندان بیشتری نیاوردم، چرا دو تا از بین رفتند و... در دوران بچه داری لیسانس گرفتم دوره های زیادی شرکت کردم و مدرک گرفتم ولی الان که سنم بالا رفته، می‌گویم ای کاش اون زمان‌ها فقط فرزند به دنیا می‌آوردم و درس را بعدا می‌خوندم، چون وقت برا درس و کار هست، ولی برای فرزند آوری نه.... الان بقیه را می‌بینم حتی در خانواده خودم که بچه های زیادی بدنیا آوردن و اون زمان برای من جبهه گیری می‌کردن... دوستان به حرف کسی گوش ندهید و برا خدا جهاد کنید این فرزند پروری جهاده، سختی داره ولی شیرینی‌های خودش را داره تصمیم دارم بچه هام را تشویق به آوردن بچه های زیاد کنم و خودم هم کمک کنم در این راه به آنها... شما دعا کنید تا گناهم بخشیده شود و عاقبت بخیر شویم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ فردای بعد از لغو قانون حجاب در ایران چه خواهد شد؟ 🎥 مستند ؛ پرمخاطب‌ترین مستند ساخته‌شده در موضوع تبعات ولنگاری و ، به‌روایت یک آمریکایی ⚠️ اثری جنجالی و پرحاشیه که رسانه پرمدعای بی‌بی‌سی فارسی تمام تلاشش را کرد که دیده نشود... 🔻 دانلود و تماشای رایگان👇 https://ghorbanimoghadam.ir/1454
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔻تنها بنیان گذاری که فرزندش را جانشین خود نساخت! در تاریخ ایران(چه پیش از اسلام و چه پس از آن) هرکس حکومتی رابنیان نهاد،فرزندش را پس از خود به حکومت رساند.اما تنها را سراغ داریم که پس از سرنگون ساختن حکومت چند هزار ساله ی شاهنشاهی و بنیان نهادن هیچ سهمی برای خانواده و فرزند خود قائل نبود. 👈 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
۵۴۱ منم مادر ۴ تا دسته گل هستم، ۱۰ ساله، ۷ ساله، ۳ ساله و یه کوچولوی ۸ ماهه، دوتا دختر دوتا پسر. بعد یک سال و نیم که از خونه داریمون میگذشت و در سن ۲۵ سالگی، اولین بارداری رو‌ تجربه کردم. با این وجود، کلی حرف شنیدم ... ولی چون میدونستم راه طول و درازی در پیش دارم و تازه اول راهم، نباید به این زودی خسته بشم و به قول معروف یه گوشم در بود و یه گوشم دروازه... وقتی دختر اولم سه سالش بود، دومی رو باردار شدم، و باز شروع حرفهای اطرافیان، که یکم میذاشتی بچه ات بزرگتر بشه و... دختر دوم هم سه سالش بود که سومی رو باردار شدم، البته این یکی خدا خواسته بود... و باز هجمه از طرف اطرافیان که دو تا دختر داشتی بس بود دیگه. و اما چهارمی... وقتی پسرم یک سال و نیمش بود، احساس کردم که یه اتفاقایی داره میفته... حدسم درست بود، با ترس و لرز فراوان رفتم دکتر برای آزمایش، تا دکتر فهمید چهارمی هست، شروع کرد به سرزنش کردن، من که خیلی ناراحت بودم، نزدیک بود گریه ام بگیره، خودمو کنترل کردم و جوابشو دادم، با خودم گفتم که دیگه پیش این دکتر نمیام و رفتم پیش یه دکتر دیگه، این یکی خیلی مهربون و صبور بود و خیلی آرامش بهم میداد... من خیلی بچه دوست داشتم، ولی به خاطر بچه کوچکم که هر شب تا صبح و هر صبح تا شب فقط شیر خودمو میخورد، ناراحت بودم، از طرفی هم چند سال بود که اربعین، کربلا نرفته بودم، دلمو خوش کرده بودم که دیگه بچه ام هم یکمی بزرگتر شده و اوضاع کرونا آروم شده، امسال رو میتونم برم. خلاصه نمی تونستم با خودم کنار بیام، ولی فکر سقط کردنش هم نبودم، تا وقتی که ۳ ، ۴ ماهه بود و رفتم سونوگرافی و صدای قلبشو شنیدم و جنسیتش رو فهمیدم، دیگه جای خودشو تو دلم باز کرد، ولی باز این دفعه هجمه اطرافیان خیلی بیشتر بود...هم کسانی که از روی مهربونی چیزی میگفتن که هنوز ضعیف بودی و بچه ات شیر میخوره و ... هم کسانی که از روی حسادت و نامهربونی چیزی میگفتن، که چه خبره دیگه، بسه دیگه، آخریش باشه و... ولی الان که به دنیا اومده و ۸ ماهه هست، همه دوستش دارن، توی خونه هم یکسره صدای خنده بچه ها از شیرین کاری های کوچولوخان بلنده... من خیلی بچه دوست دارم، نمی دونم خدا بهم توانایی و لیاقتشو میده یا نه. هر وقت نوزادی میبینم، واقعا دلم میخواد. هر کی منو میبینه بهم میگه خوبه دیگه دوتا دختر داری دو تا پسر، دیگه بسه، دیگه نیاری هااااا.... ولی من هر کسی رو میبینم که مثلا دو سه تا بچه داره، توصیه میکنم حتما حداقل ۴ تا رو بیار. خیلی تأسف میخورم از جوابهایی که میشنوم، هر کسی برای خودش استدلالی داره، یکی میگه زایمان سختی دارم، یکی میگه بارداری سختی دارم، یکی میگه کسی کمکم نمیکنه سختمه، یکی میگه کمردرد دارم و.... ما باید توی این سختیها خودمون رو بسازیم. البته نمیگم کسی هم که واقعا بارداری و زایمان براش خطرساز هست و مثلا برای سلامتیش مضره هم باید بچه بیاره، ولی خیلی بی انصافیه که با بهانه های توخالی خودمون رو از فرزندآوری راحت کنیم. گاهی از من میپرسن سخت نیست چهااارتا بچه، میگم نمیشه بگی سخت نیست ولی شیرینی هاش خیلی بیشتره، اینکه بچه آخری دیگه خیلی دور و بر مامان نمیچرخه، چون حواسش به بچه ها پرت میشه و مشغول بازی با اونا میشه، وقتی چهارتایی شون با هم بازی میکنن و صدای خنده شون تو خونه میپیچه، خیلی حس خوبی داره. از طرفی هم بچه های بزرگتر مسئولیت پذیرتر هستن، بچه های کوچکتر پشتیبان دارن. تو کارای خونه کمک میکنن، خلاصه شیرینی هاش خیلی بیشتر از سختیهاش هست... با اومدن هر کدوم از بچه هام، حتی با باردارشدنم، رزقشون رو خدا داد، بارداری فرزند اولم ماشین خریدیم، دومین بارداری خونه خریدیم، سومین بارداری دو سفر معنوی رفتیم که فوق العاده بود برام، و فرزند چهارم هم که خدا رو شکر وام فرزند آوری و زمین. اینها فقط بخشی از ارزاقی هست که خدا نصیبمون کرده و دنیوی هست، واقعا با تولد هر فرزند خدا برکت بیشتری به مال و وقت و زندگی مون داده. از نظر اقتصادی هم حقوقمون در حد متعارف هست، نه خیلی زیاده و نه کم خدا رو شکر، ولی با همین حقوق شاید از بعضی افراد که درآمدشان دوبرابر ما هست، وضعمون بهتر باشه. نه اهل تجملات هستم و نه ریخت و پاش. لباس ها و وسایل بچه ها هر کدوم به درد بقیه بخوره استفاده میکنم و هرجا لازم باشه میخرم، از لوازم خواهر و برادرم هم در صورت سالم بودن برای بچه ها استفاده میکنم، چه اشکالی داره یک لباس بارها و بارها پوشیده بشه تا وقتی سالم هست، اگر هم لباسی پاره بشه و قابل رفو باشه، رفوش میکنیم و برای پارک و مسافرت و بیرون رفتن استفاده میکنیم. امیدوارم خدا به همه از این دسته گلا بده. التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ افزایش فرزندآوری باید به صورت یک فرهنگ دربیاید.... 🔹 این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»، خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان -حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی- زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ 🔹 یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند، توانایی‌ها قهراً بیشتر است، نیروی انسانی قهراً راقی‌تر است؛ این چون طبیعی است اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع میشود. 🔹امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّت‌های زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافته‌اند؛ چین یک نمونه‌ است، هند یک نمونه‌ است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند امّا در عین حال خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّتهایی را به وجود بیاورد. بنا بر این نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است. 🔹به هر حال افزایش فرزند باید به صورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانواده‌ای پانزده تا بچّه دارند، بیست تا بچّه دارند و از این قبیل، تشویق [هم] میشوند و هیچ کس مذمّتشان نمیکند. امّا نوبت به کشور ما که میرسد، این طرف قضیّه تشویق میشود، [یعنی] کم‌فرزندی و مانند اینها. «بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از زوج های جوان در فروردین ماه ۹۸ » کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🍃❌🍃 ❌🍃 🍃 ❌سردمداران غرب ❌ 💥سه تیر سمی بسوی دولت و ملت ایران نشانه رفته‌اند؛👇 👈 تیر اول؛ تهاجم فرهنگی 👈 تیر دوم؛ کنترل جمعیت 👈 تیر سوم؛ تحریم 👌 یعنی ؛ این سه تیر، به خطا رفته است! تیرهای بعدی چه می‌تواند باشد ⁉️ استاد_شجاعی ╭═⊰🌸💠🌸⊱═╮ @farzande14
۵۳۴ بنده تک فرزند دهه هفتادی هستم. البته تک فرزندی من خواست خداوند بوده و به اختیار والدینم نبوده و با توجه به تلاشها و پیگیری مداوم شان باز هم من صاحب خواهر یا برادر نشدم متاسفانه. با توجه به اینکه اطرافیان من خانواده های پر جمعیت داشتند، همیشه این احساس خلا را داشتم از بچگی. اما بروز نمی‌دادم که خاطر والدینم مکدر نشه. چون خودشون هم دوستدار خانواده پر جمعیت بودند. در دوران بچگی همه چیز تقریبا خوب پیش می‌رفت تا اینکه من رسیدم به سن ۲۱ سالگی و اوج جوانی در کمال ناباوری مادرم را از دست دادم. من ماندم و یک دنیای نامتناهی که احساس پوچی هر لحظه به سراغم می آمد. در آن دوران من دانشجوی شهری دیگر بودم و چند روز هفته را در کنار پدرم نبودم. هرچقدر از سختی اون روزها بگم باز هم حق مطلب ادا نشده. اون روزا دلم می‌خواست یه خواهر یا برادر داشته باشم. که همدمم باشه. هم من هم پدرم هردو گوشه گیر شدیم و خلا هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. حدود یکسال و نیم بعد از فوت مادرم، ازدواج کردم و مدتی بعد هم پدرم ازدواج کرد. اون روزها خیلی سخت گذشت خیییلی... در صورتیکه اگر یه خواهر و برادر داشتم به صورت چشمگیری اون روزهای سخت راحت‌تر سپری می‌شد. الحمدلله هم همسرم، هم خانواده شون خیلی حامیم بودن در تمام مراحل زندگی. ولی کمبود اعضای خانواده چیزی نبود که بشه جبرانش کرد. در دوران بچگی؛ بچه های فامیل که ظاهر زندگی من را می دیدند، اکثرا حسرت می‌خوردند که چرا تک فرزند نیستند😏 اما الان که دقت میکنم، می‌بینم چقدر زندگی اونها شیرین‌تره. چرا؟؟؟ فقط و فقط به دلیل داشتن خواهر و برادرهاشون که الان حامی هم هستند. و در حال حاضر از نظر مالی هم علی رغم اینکه در خانواده های پر جمعیت بودند و هیچگونه حامی مالی نداشتند با زندگی من که به اصطلاح یه دونه بودم، هیچ فرقی نداره حتی میتونم به جرات بگم که وضعیت مالی خیلی‌هاشون بهتر هم هست. من الان یه دختر ۴ ساله دارم و همیشه و هر لحظه از خدا خواستم بهم فرزندان زیادی عطا کنه. دلم می‌خواد با پدر و مادرهای امروزی که تک فرزندی رو برای بچه هاشون انتخاب می‌کنن تک تک، رو در رو صحبت کنم و از عواقب این اشتباه بگم... من چون شاغل هستم و دخترم اصلا مهد نمی موند، مجبور بودم برای نگهداری دخترم به هرکسی رو بزنم. اگرچه که خیلی از دوستان به من لطف داشتند ولی یک روز که خونه ی یکی از دوستان می گذاشتمش، روز دوم خودم معذب می‌شدم. و این درد بزرگیه... فقط کسی که تجربه داره می‌دونه چی میگم. ای پدر و مادری که تک فرزندی رو برای بچه ت انتخاب کردی، بدون که با دست خودت بچه ت رو بی کس و کار می‌کنی. ذکر قنوتهای من اینه: رب هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما... التماس دعا. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۲۸ بعد از بدنیا اومدن عارفه من خوش ذوقیم گرفته بود که براش دستمال سر بدوزم و پاپوش و لباس و هر دفعه که یه فرصت کوچیک پیش میومد، استفاده می‌کردم و با لباسای کهنه و پارچه اضافه ها یه چیزی سر هم می‌کردم، که دست ورزی بود. به مرور با تیکه پارچه های کوچیک شروع کردم به لباس دوختن از روی لباس هایی که برا بچه ها خریده بودم و خب با تشویق بقیه روبرو می‌شدم و میلم به این کار بیشتر می‌شد. بچه ها بزرگتر شدن و من دیگه یه خیاط ماهر تو دوخت لباس کودک که خودمم فکرشو نمی‌کردم. با این که هیچ کلاسی برای دوخت لباس کودک نرفته بودم و فقط یه کمک های جزئی از خواهرام می‌گرفتم اما خب دیگه حتی دوست نداشتم لباس بخرم براشون به خصوص برای عارفه، تو این مورد خود کفا شده بودیم و خب منم خیلی خوشحال بودم. یه روزی معلم عارفه توی کانون پرورش کودک و نوجوان باهام تماس گرفت و گفت که امروز فهمیدم که لباسای عارفه رو خودت می دوزی گفتم بله همین جوره. گفت که وقتی میبینم یه حس خیلی خوبی دارم، خیلی خوشگلن... گفتم آخه من این لباس ها رو با عشق می دوزم و نمی دونید که خودم چقدر از دیدنش تو تن عارفه لذت می‌برم و ایشون گفتن که این همون حس خوبیه که حتی به ما هم منتقل می‌شه... از دوخت لباس کودک یه شغل خونگی راه انداختم اما خب تا حدی که هم بتونم به بچه ها برسم هم به زندگی و فقط درحدسرگرمی باشه ناگفته نمونه که با این که در حد سرگرمیه هم نیاز خانواده خودمون رو برطرف می‌کنه و هم درآمد خوبی داره، شاید کافی نباشه ولی کمک خرج بودنش رو نمیشه انکار کرد. اصلا به بچه ی سوم فکر نمی‌کردم، چون که خیلی خسته بودم از بچه های شیره به شیره، با وجود اینکه مامانم و خاله ها هر دفعه تذکر می‌دادن که دو تا بچه کافی نیست... ولی خب من همش می‌گفتم که من که تازه دارم نفس می‌کشم، تا اینکه عارفه هر دفعه می‌گفت که من یدونه خواهر می‌خوام ولی من توجه خاصی نمی‌کردم... عارفه پیگیر تر شد و من یکم به خودم اومدم دیدم که عارفه بد هم نمیگه... من خودم لذت خواهر داشتن رو چشیده بودم و حالا داشتم از بچه های خودم دریغ می‌کردم. پافشاری عارفه بیشتر می‌شد و حالا دیگه محمد عارف رو هم با خودش همراه کرده بود همسرم هم بعد از اون سختی ها زیر بار بچه نمی‌رفت. اما خب هر جور شده بود با محمد عارف و عارفه تونسته بودیم که یکم نظرش رو عوض کنیم. حالا دیگه سه تایی بچه می‌خواستیم درسته عارفه خواهر می‌خواست و محمد عارف داداش اما خب می‌گفتیم هر چی که خدا خواسته باشه تلاشمون بی نتیجه نموند، دعاها و گریه های عارفه بی ثمر نموند، و من بارداری سوم رو هم تجربه کردم. این بار خیلی شیرین و پرتجربه تر، همه ی خونواده با ذوق و شوق منتظرن، به خصوص همسرم ان شاءلله که داداش کوچولوی بچه های ما هم به سلامت به دنیا بیاد شاید تو مواقع اسباب کشی با وجود بچه ها خسته می‌شدم، شاید هر دفعه به شوهرم گله می‌کردم، خیلی مواقع گریه می‌کردم یا از بارداری دوم که غیر منتظره بود، حرف از مردم شنیدم. اما حالا هزاران هزاران بار خدا رو شکر می‌کنم و از همه ی ناسپاسی هام پشیمونم.... از روزی که باردار شدم عشق و سرزندگی بیشتری به زندگیمون تزریق شده که خودمونم فکرشو نمی‌کردیم، از در و دیوار خونه رحمت و برکت و نعمت میباره... من محبت همه جانبه بیشتری رو حس می‌کنم نه فقط به من بلکه همه خانواده به هم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۲۹ من تا ۲۳ سالگی که به خونه ی بخت رفتم، دست به سیاه و سفید نزده بودم، یعنی مادرم اینجوری تربیتم کرد، البته که درست هم نبود و باعث سختی های زیادی برام شد. ته تغاری یه خانواده پرجمعیت بودم و بعد از فارغ التحصیلی از یه دانشگاه دولتی رفتم یه شهر غریب واسه زندگی ازدواجمون هر چند فامیلی اما کاملا عاشقانه و دلی بود، البته که کاملا با هم تناسب فکری و خانوادگی داشتیم، ازدواجمون دانشجویی بود و همسرم که هنوز درسشم تموم نشده بود یه درآمد خیلی کم داشت. بعد از رفتن از پیش خانواده‌م، یهویی افتادم تو خلا تنهایی، روزها خودم بودم و خودم..‌بی هیچ صدایی...بی هیچ حرفی که حتی صدای خودم رو بشنوم، از طرفی مادر و پدرم تا مدت ها با هر تماس تلفنی گریه می‌کردن و اظهار دلتنگی، مخصوصا پدرم... پامو تو یه کفش کردم که زود بچه بیاریم، همسرم هم زیاد مخالفت نکرد و من درست وقتی که همسرم چند ماه بود که بیکار شده بود فهمیدم باردارم. اما به طور عجیبی اصلا برامون مهم نبود که درآمدی نداریم و داریم از جیب میخوریم و همسرم همیشه بهم یادآوری می‌کرد که هیچکس بهتر از خدا نیست که بشه بهش اعتماد کرد، به وعده ی خدا اعتماد کن. دخترم که به دنیا اومد بهار ۹۵ بود و مصادف شد با شاغل شدن همسرم تو یه شرکت به عنوان یه کارگر ساده، کار سخت و درآمد حداقلی اون روزهای سخت و شیرین و دلچسب محاله یادم بره، در حالیکه پاهای خسته از کار همسرم رو ماساژ می‌دادم به دخترمون نگاه می‌کردیم و رویاهامونو به هم می‌گفتیم. بعد از یک سالگی فهمیدیم دخترمون خیلی گوشه گیر و آرومه و با بچه ها بازی و شیطنت نمیکنه، تصمیم گرفتیم دوباره بچه دار بشیم سال ۹۷، وقتی دخترم ۲سال و نیمه ش بود دومین دخترمون به دنیا اومد. با به دنیا اومدنش همسرم که تو یه شرکت خیلی بهتر به عنوان مهندس مشغول بود، تونست یه شغل آزاد هم راه بندازه و اوضاع مالیمون واقعا خوب شد. اما چیزی که نبود، خودِ همسرم بود حالا دیگه خیلی زیاد کار می‌کرد و نمی‌تونست وقت زیادی برامون بذاره و من با دوتا کوچولوی پشت هم، تنهایی و دوری و کمک نداشتن و افتادن تو تجربه ی دو فرزندی روزهای خیلی سختی رو گذروندم اما به هر حال گذشت و ما شاهد بازی کردن و بزرگ شدن دو تا دخترامون بودیم اما دیدن این لذت که موجوداتی از عشق تو و همسرت شکل بگیرن و به لطف خدا سلامت باشن و بهترین دوستای هم باشن اینقدر عمیق و واقعی بود که تصمیم گرفتیم بچه های بیشتری داشته باشیم. سال ۱۴۰۰که دختر سوممون دنیا اومد، برکاتی که با خودش آورد قابل وصف نیست، حالا همسرم رئیس یه شرکته، خونه و ماشین و همه چیز هم داریم و سعی می‌کنیم بیشتر واسه در کنار هم بودن وقت بذاریم، غیر از اینا، به درک واقعی از زندگی و چرایی وجودیمون رسیدیم، راه هایی برامون باز شد که من و همسرم همزمان به این نتیجه رسیدیم این خدا اینقدر خوبه که همه چیز رو در بالاترین سطح باید ازش خواست و خیلی حیفه که ازش خودش رو نخوایم. با اومدن سومین بچه، اون سختی چند فرزندی دیگه در زندگی من نبود، انگار به یه سراشیبی و ساحل آرامش رسیدیم، حالا دیگه بچه ها عادت به داشتن یکی دیگه در کنارشون و تقسیم کردن مادر پدرشون دارن و حسادتی در کار نیست، همچنین اینقدر در کنار هم درک و عقلشون رشد کرده که خودشون برام یه وزنه ی کمکی هستن و به هیچ وجه دیگه تو این خونه من حس غربت و تنهایی ندارم. ان شاالله جهاد فرزندآوری ما به لطف خدا ادامه خواهد داشت، بله...چرا که نه! خدا خیلی قشنگ به وعده هاش عمل میکنه چرا ما ازش کم بخوایم؟ ما بچه ی زیاد می‌خوایم ، ایمان زیاد می‌خوایم، پول زیاد می‌خوایم، عشق به حسین رو زیاد می‌خوایم، ما از هر چیزی زیادش رو می‌خوایم، چون بهش اعتماد داریم بی شک و بی اما و شاید... التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 💥طرح به اشتراک گذاری تجارب شما می‌تونید زندگی خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه قطعا یکی از عوامل مهم و اثرگذار در تعداد فرزندان هر خانواده، فرهنگ و سبک زندگی حاکم بر خانواده هاست. خانواده های چندفرزندی با به اشتراک گذاری تجارب خود در این حوزه، می تونن الگو و راهگشای سایرین باشند. در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجارب ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی: 🔸جامع و کامل و کاربردی باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتگ مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: 🆔 @dotakafinist 🆔 @dotakafinist 🌺 با ما همراه باشید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1