هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۹۳۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#قسمت_دوم
واقعا هم خودم، هم همسرم، دیگه اصلا به بچه فکر نمیکردیم، چون قل پسر(حسین آقا ) به شدت اذیت کرد ما رو، بچه هایی بودن که شبا گریه می کردم و به هیچ نوعی هم آروم نمیشدند.
اینم بگم که از طرف بیت رهبری
حضرت آقا 😍 هدیه هم به ما لطف کردن دادن که برکت مال و رزق روزی خونه مون شد الحمدالله 🌺
گذشت گذشت. دوقلو ها شدن ۲۲ ماهه،
با وجود دختر پسرم دیگه اصلااا به فکر بچه دیگه ای نبودم. هم جسمی هم روحی نیاز به استراحت داشتم برا بارداری مجدد
که لطف خدا مجدد شامل حال این بنده شد خرداد ماه ۱۴۰۲ برای بار چهارم بنده باردار شدم به صورت خدا خواسته😁😁😍😍
اونم بارداری که من فقط اشک میریختم
از ترس، جرات بیان کردنش رو پیش خانواده خودم وخانواده همسرم نداشتم 😂 فقط اشک بود که میرفت.
البته از ترس سزارین چهارم خیلی استرس کشیدم خیلی
چون هم سزارین چهارم بودم، هم سقط داشتم. یه دکتر رفتم گفت سعی کن بندازیش 😔😢 اما من نمیتونستم به فکر سقط باشم اصلا، نمیتونستم همچنین کاری کنم.
به خواهرم که گفتم گفت چرا اینجوری کردی میدونی و... خلاصه سرکوفت بود که به سر بنده اومد، هرکسی شنید یه نیش زد و رفت.
رفتم پیش دکتر خودم، خدا خیرش بده گفت اصلا نترس خودم سزارینت میکنم ...
البته بارداری سختی داشتم، فشار خون ماه آخر، قند بارداری انسولین میزدم
حساسیت به جفت، سختی های بارداری که بود. نگه داری از دوقلوها که به شدت سخت بود بدون هیچ کمکی، پسرم کلاس دوم، دخترم کلاس چهارم، درس مدرسه اونا، رسیدگی به خونه، غذا، نظافت و...
که الحمدالله از پس همه شونم بر اومدم
کمک هیچ کسی رو هم نخواستم، وایسادم رو پای خودم، با کمک همسرم و لطف خدا و اهل بیت زندگیمون مدیریت کردیم.
۲۳ بهمن ماه شب ولادت آقا جانم امام حسین😍 پسرم محمد زهیر به دنیا اومد و شد نوزاد ته تغاری خونه ما ☺️😍
و کلام آخر
این که من خودم از سزارین چهارم به شدت ترس داشتم، طوری بود که شبا خواب نداشتم. همش استرس از حرف این اون که سزارینی هستی خدا بهت رحم کنه
، خلاصه متوسل شدم به خانم فاطمه زهرا
امام زمان سزارین چهارم انجام شد، البته اینم بگم، بیمارستان و دکتر حاذق خیلی مهمه و انجام آزمایش و سونو قبل از زایمان
دعا کنید که خدا به همه ما مادرا توان بده بتونیم سرباز برای امام زمان تربیت کنیم🌸 انشاالله در راه اهل بیت ثابت قدم و پایدار باشن. سرباز حضرت آقا جانمان باشن🌷
انشاالله خدا به همه چشم انتظاران هم اولاد سالم صالح قسمت کنه.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۴۵
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#معرفی_پزشک
من متولد ۷۱ هستم، بعد از ازدواج اومدیم قم برای زندگی، در شرایطی که هیچ آشنا یا فامیلی توی قم نداشتیم و نداریم.
سال ۹۲ وقتی فرزند اولم خواست دنیا بیاد مجبور به سزارین اورژانسی شدم، سال ۹۴ وقتی باردار شدم، خیلی تلاش کردم برای وی بک ولی متاسفانه اون موقع هیچ دکتری در قم قبول نمیکرد وی بک کنم، برای همین مجبور به سزارین شدم.
سال ۹۶ باردار شدم ولی متاسفانه سقط شد. سال ۹۷ برای دفعه چهارم باردار شدم، دکتری کتوی قم پیدا کرده بودم که وی بک میکرد ولی متاسفانه ساعت ۵صبح درد هام شروع شد وقتی رفتم بیمارستان گفتن دکترت گفته من خسته هستم و برای وی بک نمیام. با این که دهانه رحم ۵سانت باز شده بود دکتر شیفت منو با کلی توهین سزارین کرد، چون مخالف وی بک بود.
تا اینجا من ۳بار سزارین شدم و به تصور خیلی ها دیگه نمی تونستم بچه دار بشم
ولی من اهل این نیستم که سریع جا بزنم
برای همین خیلی تحقیق کردم تا خدا دکتر امیرآبادی رو جلوی پام گذاشت، که همیشه دعاش می کنم.
سال ۹۸ باردار شدم دوباره ولی متاسفانه سقط شد. بیشتر از همه این دل منو می سوزوند که بعضی ها بهم میگفتن اگر تو ۲ بار سقط داشتی، تقصیر خودت هست.
گذشت تا سال ۹۹ که دوباره باردار شدم و این بار از قم رفتم تهران پیش خانم دکتر امیرآبادی برای وی بک، خانم دکتر همون موقع هم وی بک های موفقی داشتن که بعد از ۳تا سزارین انجام داده بودن، من تا ۷ سانت هم پیش رفتم اما موفق نشدم، خانم دکتر امیرآبادی خیلی زحمت کشید ولی نهایت مجبور به سزارین اورژانسی شدم باز هم...
سال ۱۴۰۱ خدا باز هم بهم فرزند داد رفتم و برای بار پنجم سزارین بشم. چون تهران جایی نداشتیم، خانم دکتر امیرآبادی منو به دکتر زندیه توی قم معرفی کردن اینطوری خیلی برامون بهتر بود و بابت بچه ها خیال مون راحت تر. بچه ها خونه ی خودمون بودن پیش پدرم و همسرم، منو مادرم هم بیمارستان.
وقتی رفتم بیمارستان برای عمل سزارین پنجم، کادر بیمارستان خیلی تعجب می کردن که یعنی واقعا میخواهی برای پنجمین بار سزارین بشی؟😅
بگذریم از حرف ها و تیکه هایی که بعضی از دوستان و اقوام میگفتن خدارو شکر خانم دکتر زندیه خیلی خوش برخورد و مهربان بودن، موقع عمل بهم میگفتن تو می تونی تا ۲بار دیگه هم سزارین بشی و مشکلی نداری و توی اتاق عمل کلی منو تشویق کردن و این استرس عمل رو خیلی برام کم میکرد.
حالا انشاالله قرار هست اواخر مرداد ماه خانم دکتر زندیه منو برای دفعه ی ششم سزارین کنن😊 برام دعا کنید.
خیلی ازم سوال میکنن که نمی ترسی؟نگران نیستی؟ منم میگم معلوم هست که ترس و نگرانی دارم، ولی هم سعی می کنم خیلی بهش از الان فکر نکنم هم سپردم به حضرت معصومه ♥️
دنیا کلا همین شکلی هست، با سختی ها درهم آمیخته، مثل شکلاتی که پوسته ای دورش پیچیده و به سختی های سزارین پشت سر هم، به سختی فرزند شیر به شیر داشتن، به سختی تنها بودن در شهری که هیچ کس رو داخلش نداریم، اینطوری نگاه می کنم.
خیلی ها تعجب می کنن که واقعا میشه کسی ۶بار سزارین بشه؟ مگه نمی گفتن بیشتر از ۳تا، سزارین ممنوع هست؟ منم توضیح میدم که نه، تعداد سزارین به شرایط جسمی خانم و دکتری که عمل میکنه خیلی بستگی داره، البته سزارین عوارض داره و بدن رو سرد میکنه ولی طب سنتی خیلی میتونه کمک کنه برای کم کردن این عوارض.
انشاالله خدا به همه ی چشم انتظار ها فرزندان سالم و صالح و پربرکت بده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
#دکتر_لباف
برخی معتقدند، مادرانی که سزارین شدند، بیش از دوبار نمی توانند باردار شوند، آیا شما این نظر را قبول دارید؟!
چنین چیزی نیست. من خودم بارها و بارها، برای مراجعینم، سزارین بار چهارم و حتی بار پنجم داشته ام. و هیچ مشکلی هم نبوده است.
اگر در سزارینی چسبندگی به وجود بیاید، ممکن است سزارین بعدی مشکل تر باشد، اما این مشکل به معنای ممنوع بودن سزارین های بعدی نیست.
اگر مادری فکر می کند برای زایمان های بیشتر، محدودیت هایی در سزارین وجود دارد، به او می گویم چنین محدودیتی به وجود نخواهد آمد. شما تا پنج بچه هم می توانی داشته باشی و مشکلی ندارد.
این هم درست نیست که میان دو سزارین باید چند سال فاصله گذاری شود. چیزی که موجب نگرانی برخی از خانم ها می شود، باز شدن بخیه های قبلی است، اما این نگرانی هم جایی ندارد.
📚ایران، جوان بمان، فصل آخر
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#چسبندگی_رحم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#ارسالی_مخاطبین
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»😍
#برکت_خانه
#دوتا_کافی_نیست
#سزارین_چهارم_و_پنجم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۹۶۴
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سزارین_چهارم_و_پنجم
بنده متولد ۶۷ هستم. مجردی خوب و خوشی رو کنار خانوادم گذروندم. از سن ۱۸ سالگی کم کم خواستگار میومد و من یا پدرومادرم قبول نمیکردیم. البته اینم بگم یه خواهر بزرگتر از خودم هم داشتم.
یک روز برفی من رفتم بسیج محلمون ثبت نام کردم.خیلی خوب بود برنامه ها و... از لحاظ معنوی خیلی رشد کردم به نظر خودم😍 فامیل همه تعجب کرده بودند که من چادری شدم اما من دیگه راهمو انتخاب کرده بودم و خانوادم هم کاملا موافق بودن.
خلاصه سال ۸۷ رحلت امام خمینی پایگاه ما مهمان داشت، ما مدرسه محل رو برای ورود آنها تزیین کردیم و آماده خدمت شدیم.
همون جا همسر عزیزم منو دیده بود و یه دل نه صد دل عاشق. دوهفته بعدتر، ایشون خواهرشون رو فرستادن که اجازه خواستگاری بگیرن اما پدرم بدون نظر از من جواب منفی دادن.
یک روز به مادرم گفتم من ایشون رو میخوام، بابا چرا میگه نه؟ مادرم گفت اصلا نباید رو حرف پدرت حرف بزنی.
همین جوری دوسال گذشت و خواستگارا میومدن و میرفتن و با وجود موافق بودن پدرو مادرم، من مخالفت میکردم و به بهانه ای میگفتم نه.
تا اینکه مادرم گفت تصمیمت چیه؟ گفتم من تصمیممو دوسال پیش گرفتم. مادرم با پدرم صحبت کرد و به اجبار ایشون رضایت داد. اما کاملا خانوادم مخالف بودن و من عاشق ایمان همسرم شده بودم.
سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه عقد کردیم. خداروشکر ۶ ماه بعد عقد ما، خواهرم هم با یکی از اقوام عقد کرد و از نگرانی پدرومادرم خیلی کم شد.
اما نامزدی من خیلی بد گذشت، همسرم خیلی دستش خالی بود، هیچ جا منو نمیبرد. نامزد خواهرم هفته ای یکبار باهم کوه و سینما اما من تو خونه میموندم و فکر و خیال دیوونم کرده بود. همسرم خودشو با پایگاه و مسجد و هیئت سرگرم کرده بود، حتی وقت نمیکرد یه تلفن ده دقیقه ای هم بامن داشته باشه فقط هفته ای یکبار شام میومد خونه مون.
پدرومادرم خیلی ناراحتم بودن.حتی یکبار پدرم رفت با ایشون صحبت کرد گفت اگر پول نداری حداقل محبت داشته باش. با وام ازدواجش رفت وانت خرید و کار میکرد. خلاصه بعد دوسال با دودلی و شک راهی خونه بخت شدم. پول پیش خونه مون رو برادر من و برادر ایشون قرض دادن.
اوایل ازدواج ایشون همونطور خونسرد شاید ساعت ۱۲ میومد خونه، خیلی راحت میگفت کار داشتم و من انگار ناامید از این ازدواج.
تا اینکه دوماه بعد ازدواجم متوجه بارداری شدم. با اومدن پسرم همسرم انگار دنیا رو بهش داده بودن و اخلاق و رفتارش صد برابر بهتر شد و محبت شون نسبت به من ده برابر شد و وضع مالیمون خیلی بهتر شد. عاقبت لب های من خنده به خودشون دیدن...
بدهی هامون رو دادیم و حتی بیشترم جمع کردیم و یه خونه نوساز اجاره کردیم. پسرم دوسالش بود، همسرم گفت دومی رو بیاریم که پشت هم باشند، باهم بزرگ میشن منم گفتم باشه.
اوایل بارداریم بود که یه کار رسمی به همسرم پیشنهاد شد و خداروشکر تا امروز هم همون جاست.
اواخر بارداری پول جمع کرده بودیم ماشین بخریم گفتیم با وانت دیگه ۴ نفر میشیم. هرجا شوهرم میرفت ماشین بخره قسمت نمیشد تا اینکه یکی از دوستانش که خدا خیر دنیا و آخرت بهش بده گفته بود ماشین چرا بخری؟ پولتو بده یه خونه پیش خرید کن از من و ما قسط خونه رو همچنان میدادیم. چون آشنا بود خیلی کم کم پرداخت میکردیم و باهامون کنار اومد.
سال ۹۵ پسر دومم بدنیا اومد که ما دیگه مشکل مالی نداشتیم خداروشکر. پسرم دوسالش بود بچه ی سوممون فاطمه خانوم بدنیا اومد و ایشون هم با کلی خیر و برکت اومدن.
روز به روز محبت همسرم بیشتر و بیشتر میشد. سر دخترم میخواستیم لوله های من بسته بشه که با استخاره قرآن پشیمون شدیم و نبستیم و من هرسه رو سزارین شدم.
۱۸ ماهگی دخترم فهمیدم باردارم. خیلی شوکه شدیم چون من سزارینی بودم، می ترسیدم. اصلا جرات سقط هم نداشتیم. تا اینکه پسرم (بچه چهارم) سال ۹۹ بدنیا اومد و این بار برای بستن لوله گفتن سنت کمه و ۳۵ سال به بعد امکان پذیر هست.
خداروشکر کم و بیش زندگی با خوشی میگذشت و آی یو دی گذاشتم. تا اینکه آذر ماه سال گذشته متوجه بارداری پنجمم شدم. اوایل خیلی حالم بد بود. خیلی شوکه شدم اما تسلیم خواست خدا شدم.
اقوام همیشه میگن ما سر یه دونه موندیم شما با چندتا بچه چیکار میکنید؟ و من خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم چون واقعا خدا هوامونو داره و هیچ وقت لنگمون نذاشته.
تعداد بچه زیاد و با تفاوت سنی کم، سختیهایی داره، کار مادر خیلی بیشتر از بقیه اعضای خانواده میشه اما خب بچه ها تو خونه اصلا احساس تنهایی نمیکنن، هرچقدر باهم دعوا کنن، بیشتر از اون با هم بازی میکنن.
مادرای گل برام دعا کنید که پنجمین سزارین خوب بگذره. همسرجان خیلی امیدوارند و میگن خداخواسته بوده و انشاءالله ختم بخیر میشه.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
هزار ما شاء الله، هر سه فرزند پنجم 👏👏
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
#سزارین_چهارم_و_پنجم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۸۰
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#حرف_مردم
#جنسیت_فرزند
#رزاقیت_خداوند
#سزارین_چهارم_و_پنجم
من متولد سال ۶۵ هستم. در یک خانواده پرجمعیت به دنیا اومدم. خواستگارانی زیادی داشتم تا اینکه همسرم به خواستگاریم آمد.
من حافظ قرآن بودم و همسرم طلبه، زندگی مون رو خیلی ساده و با رفتن به پابوس امام رضا ع شروع کردیم در سن ۲۰ سالگی...
بعد از هشت ماه باردار شدم و دخترم در سال ۸۸ به دنیا آمد، یه دختر سالم و زیبا، چون تجربه اولم بود، همه چی برام سخت بود و دست تنها بودم. دخترم خیلی مریض میشد و من خیلی اذیت میشدم، تصمیم گرفتم که حالا باردار نشم و...
به همین خاطر چهارسال فاصله انداختم. دخترم همیشه تنها بود و این اشتباه بزرگ من بود. بعد از چهار سال، مجدد باردار شدم و خدا یه دختر ناز دیگه بهمون بخشید.
یک سال بعد، من خدا خواسته باردار شدم اما این دفعه اصلا آمادگی نداشتم و خیلی ناراحت بودم و میگفتم من بچه نمیخوام و...
سونو که دادم گفتن دختره، مردم همش طعنه بهم میزدن که دختر زاست و من چقدر ناراحت می شدم. اما شوهرم میگفت من دختر دوست دارم و باید خداروشکر کنیم و راضی به رضای خدا باشیم.
دختر سوم هم که به دنیا امد خیلی اذیت شدم چون زایمان هام سزارین بود و دوتا بچه پشت سرهم و کوچیک، کم خوابی ضعف جسمانی و...
با سختی دختر سومم دوساله شد که دوباره خداخواسته باردار شدم اما این دفعه بچه پسر بود و من خوشحال که دخترام برادر دارن و...
بعد از پسرم، من و شوهرم دیگه ختم بارداری زدیم و گفتیم خداروشکر کافیه، خدا بهمون بچه های سالم داده و...
بعد از چهارسال که بچه ها دیگه از آب وگل دراومدن و من خواستم یکم نفس بکشم فهمیدم دوباره باردارم و خدا یه پسر خوشگل و ناز دیگه بهمون داد که یکی از بهترین تجربه های بارداری من بود چون سه تا دخترام مثل پروانه دورم میچرخیدن و خیلی از من مراقبت کردن تا پسرم به دنیا اومد.
سزارین پنج بودم. دختر وسطیم که کلاس دوم و دختر سومم که کلاس اول بود و دختر بزرگم که کلاس هفتم بود تمام کارها خونه رو به همراه همسرم انجام میدادن و حتی نوبتی شب بیدار میموندن تا از من و برادر کوچیک شون مراقبت کنن و بهترین زایمان و بزرگ کردن بچه برام پنجمی بود چون اصلا مثل گذشته تنها نبودم.
الان هم اکثر کارها ی خونه رو دخترها انجام میدن و هیچ وقت حوصلم سر نمیره
اما خواهرانم یا فامیل که دو یا یک بچه بزرگ کردن الان تنها هستن و همیشه احساس غم و تنهایی دارن.
میخوام بگم درسته خیلی سختی کشیدم اما وقتی بچه ها از آب وگل در اومدن جواب تمام سختی هایی که متحمل شدم رو گرفتم. ان مع العسر یسرا و الان خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که دخترام هستن و دردل هام رو میشنون و پسرهام عاشقانه منو دوست دارن.
انشالله عاقبت به خیر بشن و خداوند کمک کنه درست تربیت بشن و سرباز باشن برا امام زمان عج
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
📌آیا سزارین چهارم و پنجم امکان پذیر هست؟
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
#دکتر_لباف
برخی معتقدند، مادرانی که سزارین شدند، بیش از دوبار نمی توانند باردار شوند، آیا شما این نظر را قبول دارید؟!
چنین چیزی نیست. من خودم بارها و بارها، برای مراجعینم، سزارین بار چهارم و حتی بار پنجم داشته ام. و هیچ مشکلی هم نبوده است.
اگر در سزارینی چسبندگی به وجود بیاید، ممکن است سزارین بعدی مشکل تر باشد، اما این مشکل به معنای ممنوع بودن سزارین های بعدی نیست.
اگر مادری فکر می کند برای زایمان های بیشتر، محدودیت هایی در سزارین وجود دارد، به او می گویم چنین محدودیتی به وجود نخواهد آمد. شما تا پنج بچه هم می توانی داشته باشی و مشکلی ندارد.
این هم درست نیست که میان دو سزارین باید چند سال فاصله گذاری شود. چیزی که موجب نگرانی برخی از خانم ها می شود، باز شدن بخیه های قبلی است، اما این نگرانی هم جایی ندارد.
📚ایران، جوان بمان، فصل آخر
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#چسبندگی_رحم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ معرفی پزشک از مشهد و بیرجند...
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#معرفی_پزشک
#مشهد
#بیرجند
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۱۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#چسبندگی_رحم
#سزارین_چهارم_و_پنجم
من متولد ۱۳۶۵ هستم. از یه خونواده پرجمعیت و شاد. البته اون سالها حال و هوای جنگ بود و برادربزرگم و عموم هر دو ۱۷ سالشون بود و با هم جبهه بودن و دلشوره های مامانم رو تا حدی یادمه.
من در سال ۱۳۸۴ در سن ۱۸سالگی با یه مرد خیلی خوب ازدواج کردم از همون مردایی که همه دخترا آرزو دارن یه روز مرد زندگیشون سوار بر اسب آرزوها از راه برسه😊
نزدیک به یک سال دوران عقدمون طول کشید و من و همسرم بیش از پیش عاشق هم میشدیم.
بعد از یه سال که رفتیم سر خونه زندگی مون من مدام به همسرم میگفتم که بچه میخوام، همسرم کمی ممانعت می کرد و می گفت حداقل دو سال بچه دار نشیم تا حسابی از زندگی دونفره مون لذت ببریم، مسافرت بریم و کلی حال خوش دو نفره داشته باشیم. ولی همیشه برای من جای سؤال بود چرا خوشی ها مون با وجود یه نی نی کوچولو بیشتر نشه.
اون سالها به خاطر شغل همسرم مشهد زندگی می کردیم، تقریباً هفته ای ۳ الی ۴ بار حرم میرفتیم و من همیشه به زن و شوهر های جوونی که با بچه کوچیکشون میومدن حرم زُل میزدم و از ته قلبم از خدا بچه میخواستم، تا اینکه بعد از ده ماه از زندگی مشترک، باردار شدم.
وای نمیدونید چه حس قشنگیه، وقتی فکر می کنی که یه موجود کوچولوی دوست داشتنی توی وجودت داره رشد می کنه، از خوش حالی میخوای بال در بیاری.😍
ولی خُب حال من تقریباً ۲۰ روز بعد از بارداری خیلی بد شد و یه ویار وحشتناک دامنگیرم شد😐
هر روز صبح که درس و دانشگاه داشتم وقتی میرسیدم خونه فقط جنازه ی من بر میگشت. هر تابلوی مرغ فروشی، مرغ سوخاری، بنرهای کبابی و... که توی راه میدیم حالمو به شدت بد می کرد با خودم فکر می کردم که تمام خوراکی های این عالم چندش آوره و میگفتم چرا مردم این چیزا رو میخورن😅
اصلاً چیزی نبود که من ازش خوشم بیاد، همش با خودم می گفتم پس توی این سریالا چی نشون میدن😄طرف هوس لواشک و... می کنه.😊 با خودم میگفتم کاش منم از چیزی خوشم بیاد(ولی دریغ از حتی یه چیز) 😅
روزهای بارداری من گذشت و بالاخره فرزند اولم که یه پسر دوست داشتنی بود با روش سزارین به دنیا اومد، خیلی روزهای قشنگی رو تجربه می کردم و پسرم بزرگ و بزرگ تر میشد و من فکر می کردم که خوشبخت ترین زن دنیا هستم.
تا اینکه پسرم وقتی سه سالش بود فکر یه بچه دیگه به سرم زد، یعنی دلم تنگ شده بود واسه اینکه همسرم نازمو بخره، آخه وفتی باردار میشدم مثل یه بابای مهربون هوامو داشت و منو خیلی لوس میکرد😅
اون روزها در حال نوشتن پایان نامم بودم و من فرزند دومم رو باردار شدم. روز دفاعیه پایان نامه، کنارم کمی آجیل گذاشته بودم و آروم آروم می خوردم تا یهو حالم بد نشه.
خلاصه فرزند دومم هم که یه دختر ناز و مهربون بود به دنیا اومد و من دیگه هیچ آرزویی نداشتم و با خودم فکر میکردم که یه همسر مهربون دارم یه پسر و یه دختر شیرین و دوست داشتنی هم دارم و دیگه هیچ آرزویی ندارم.
تا اینکه وقتی دخترم شش سالش بود همسرم گفت فکر نمی کنی این خونه صدای خنده یه بچه رو کم داره. اولش کمی مقاومت کردم و گفتم من دیگه بچه نمیخوام، دوماً اون ویارهای وحشتناک رو چیکار کنم😐 البته هر بار که باردار میشدم نسبت به دفعه قبلش از شدت ویار کم میشد.
تا اینکه خودم هم بالاخره پذیرفتم که یه بار دیگه باردارشم و دوباره خداوند به من یه پسر خوش زبون و مهربون داد. حالا دیگه دوتا پسر و یه دختر داشتم البته سومی با تفاوت سنی نسبتاً زیاد.
دیگه تصمیم گرفتم همین سه تا بچه رو به نحو احسن بزرگ کنم که انشاالله سرباز برای آقا باشن. روزها همین طور به خوبی میگذشت و بچه های من هم بزرگ و بزرگتر میشدن تا اینکه یه روز خیلی تحت تأثیر محتوای یه کلیپ در رابطه با فرزندآوری قرار گرفتم. احساس کردم یه وظیفه ای دارم که باید انجامش بدم. به همسرم گفتم که بچه میخوام ولی اینبار برای خودم نیست فقط وفقط به عشق امام زمان بچه میخوام.
همسرم خیلی مخالفت می کرد و البته مخالفتش هم به خاطر خودم بود آخه دکتر گفته بود چسبندگی رحم دارم و نباید بچه دارشم. ولی من تصمیمم رو گرفته بودم و دوباره باردار شدم و فرزند چهارمم هم که یه دختر زیبا و دوست داشتنی بود، بی هیچ دردسری به دنیا اومد.
حالا دیگه دوتا پسر دارم و دوتا دختر، و خیلی خدا رو شاکرم که منو لایق دونست و چهار فرزند بهم داد.
البته اینو هم بگم که من اجازه ندادم لوله هامو ببندن و گفتم هنوز یه بچه ی دیگه هم میخوام😅 با خودم گفتم که بچه مو که از شیر گرفتم پنجمی رو توی سن ۴۰ سالگی باردار میشم. الان دخترم ۸ماهه ست. دعا کنید این لیاقت رو پیدا کنم🤲
شاید کمی فاصله سنی مون با بچه ها زیاد شد، ای کاش اینقدر فاصله نمیفتاد ولی در عوض مطمئنم که خدا و امام زمان از ما راضین. همین برام کافیه.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
1.49M
.
✅ یه تجربه ی صوتی بشنویم؟!
👈 هر ۵ تا سزارین شون رو خانم دکتر مژگان شهاب الدینی در بیمارستان شهید چمران در تهران به دنیا آوردند. برای سزارین ششم هم قصد دارند به ایشون مراجعه کنند.
#تجربه_من ۱۱۱۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#سختیهای_زندگی
#معرفی_پزشک
#تهران
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist