eitaa logo
امین اصفهان
9 دنبال‌کننده
3هزار عکس
357 ویدیو
15 فایل
تبیین جایگاه حقیقی زن در اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
یه روز که خسته از محل کار به منزل برگشتم دیدم بچه ها دعواشون شده و صداشون تا دم درِ خونه میاد. با عصبانیت وارد خونه شدم تا از عباس گلایه کنم. دیدم داره نماز می‌خونه. نمازش که تموم شد حسابی ازش گله کردم که چرا شما خونه بودی و بچه هااینقدر شلوغ می‌کردند؟ عباس هم با مظلومیت خاصی عذرخواهی کرد. بعد که آروم شدم فهمیدم چقدر تند باهاش حرف زدم. اصلا عباس مقصر نبود. نماز می‌خوند، و بچه ها از همین فرصت استفاده کرده بودند. فقط به این فکر می‌کردم که چقدر بزرگوارانه باهام برخورد کرد. 🌷 شهید عباس بابایی🌷 📚 راز و نیاز شهدا، صفحه۶۸ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
شرط خواستگاری⁉️ مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته». اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی‌خورد، همیشه برای من قهوه درست میکرد. میگفتم:« واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم». میگفت:« من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم». همین عشق و محبت هاش بود که به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.. 🌷شهید مصطفی چمران 📚 افلاکیان، جلد ۴، صفحه ۷ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🔻 دست به غذا نزد ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. تا برگشتم نگاه کردم، دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده. 🌷شهید مهدی زین الدین 📚یادگاران صفحه ۱۹ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
💐🌱گل‌های وحشی🥀🌺 جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی. یه بار نشد که دست خالی برگرده. همیشه برام گل های وحشی زیبا یا بوته های طلایی می‌آورد. معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده شدند. بعد از شهادتش، رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلش رو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم؛ گفتند:" از ارتفاعات لولان عراق آورده بود". شک نداشتم که برای من آورده.. 🌷شهید حسن آبشناسان منبع: نیمه پنهان ماه، جلد ۱۲، صفحه ۳۰ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
♦ جمعه ها در اختیار خانواده هستم ... 🌺 روزهای جمعه می گفت:امروز میخوام یه کار خیر براتون انجام بدم؛هم برای شما،هم برای خدا... وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.هرچه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت میشم، باعث شرمندگی منه...گوش نمیکرد، در راه می بست وآشپزخانه را می شست. 🌹راوی: همسر شهید صیاد شیرازی 📚 یادگاران/ ص ۷۲ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🔻 شرایط سخت به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود؛ از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه بد اخلاق! یه روز، دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:" زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده." حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتن به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره‌ای که واسه این خونه میده، از حقوق ماهیانه اش بیشتره! بهش گفتم:" خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه؛ نمیخوام بیشتر از این اذیت بشی." گفت:" نمیخوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو ناراحت ببینم." 🌷شهید حسین تاجیک 📚همسفر شقایق، صفحه ۲۷۶ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌸 برای تشکر از همسرم زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود. یه روز دیدم در می زنند. رفتم پشت در؛ دو نفر بودند. یکیشون گفت:" منزل جناب سرهنگ شیرازی همینجاست؟" دلم هُری ریخت. گفتم حتماً براش اتفاقی افتاده.. گفت:" جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده." و بعد یه پاکتی بهم داد. اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم. هنوز فکر میکردم خبر شهادتش رو برام آوردن.. باز کردم دیدم یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر عقیق! نوشته بود:" برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعات می کنم." از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد.. 🌷شهید علی صیاد شیرازی 📚 خدا می خواست زنده بمانی، صفحه۸ 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde