✅ #سیره_خانوادگی_آقا
💠از باب حق گذاری ، باید کمی هم شده ، به نقشی که #همسرم در زندگی من داشته، اشاره کنم.
ایشان -قبل از هر چیز- از یک طمأنینه و #آرامش و روحیه ی قوی برخوردار است؛ لذا با آن که خانه ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد و با آن که من بارها در برابر او #بازداشت شدم و حتی در نیمه شب که برای #دستگیری من به خانه ما ریختند ، مورد #ضرب_و_جرح واقع شدم ، علیرغم همه این ها هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملالتی در او مشاهده نکردم .
با روحیه ای عالی و قوی در #زندان ملاقات من میآمد. در این ملاقات ها به من #اعتماد و #اطمینان میداد . هرگز نشد وقتی من در زندان بودم ، خبر ناراحت کننده ای به من بدهد. به یاد ندارم که مثلاً خبر بیماری یکی از فرزندان را به من داده باشد ، یا مطلبی را که برایم ناخوشایند باشد ، درباره خانواده و بستگان و والدین گفته باشد .
📚 #خون_دلی_که_لعل_شد - فصل دهم ( فرش پوسیده ) - ص 159
🆔 @sireh_agha
🗣"اهمیت گفتگو"🗣
👇🏻👇🏻👇🏻 نکاتی #ناب از (حضرت آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی ره)🌺🍃
به نقل از جوانی 🧔🏻
که ایشان #خطبه عقدشان💍 را خواندهاند؛
من و #همسرم 👱🏻♀به اتفاق خانوادههایمان به حضور حاج آقا در دفترشان🏫 مشرف شدیم که ایشان خطبه #عقدمان👸🏻 را بخوانند...
بعد از اینکه #خطبه را خواندند،
فرمودند: ... هیچ وقت جلوی جمع از همدیگر #اشکال نگیرید؛ ❌❌❌
... ولی به هر حال چون هدف🍏 #خودسازیاست،باید اشکالات رفتاری🚫 و اخلاقی یکدیگر را به هم به طور #خصوصی و #صمیمانه 😍گوشزد کنید.همین خصوصی بودن هم باید با روی خوش😘 و صمیمیت همراه باشد، تا دلگیری 🥀به همراه نداشته باشد. پس سعی کنید در جمع #خطاپوش همدیگر باشید و در نهان خطاها را به همدیگر تذکر دهید.🌸🌸🌸
📚« مجموعه پوستر های مشق عشق شماره بیستونه»
🍑 #زندگی_شیرین_و_عاشقانه
💑 #اصلاح_روابط_زن_و_شوهر
💞 @khanevadeh_beheshtii 💞
💞 #فوت_و_فن_همسرداری 💞
🌷"کمک در کارهای منزل"🌷
🔹درسی #زیبا از #زندگانی (#شهید گرانقدر مهدی شاه آبادی ره) از زبان همسر محترمشان؛✨
🔹زمانی که برای خوردن غذا بچهها👦🏻🧒🏻👧🏻 را صدا میکردم، #همسرم زودتر میآمدند و به من در کشیدن غذا و چیدن وسایل و ... ،از همه بیشتر #کمک میکردند تا جایی که بچه ها از دیدن این همه #مهربانی..♥️ پدرشان به ذوق و شوق میافتادند در کمک کردن به من.😊
🔹همسرم آن قدر به من کمک می نمودند که #خجالت 🤗زده میشدم از این که با این همه #مشغله کاری،چرا وقتشان را برای کمک به من در منزل میگذارند.😌
🔹بعدها متوجه شدیم همه این بزرگواری هایشان درسهایی #ناب برای #مسیر🚊 زندگیمان بوده است.💞
📕«مجموعه پوسترهای مشق عشق شماره بیست و دو»
🧔🏻 #ویژگیهای_مردان_بهشتی
🍒 #سبک_زندگی_اسلامی
🌹 #بسیار_زیبا_و_مهم
🍑 #زندگی_شیرین_و_عاشقانه
🍎 #داستانهای_آموزنده
💞 @khanevadeh_beheshtii 💞
💞 #فوت_و_فن_همسرداری 💞
🙋🏻♂ #همسرداری_امام_خمینی (رحمة الله)
🦋 قدردانی و ارادت و محـ❣ــبتـــ فراوان(حضرت امام ره) نسبت به همســرشان به نقل از فرزنــد🧔🏻محترمـشان؛
🌸 پــدرم اصرار فراوانی به عرض ارادت و محبت نسبت به مادرم، مخصوصاً جلوی ما ( #فــــرزندان ) داشتن... و دوست داشتن این محبت و قدردانی را علنی کنند تا ما فرزندان نیز آن را یاد بگیریم.
🦋 در طول 0⃣6⃣ سال زندگی
با 💕 مـادرم💕، هیچ گاه از ایشان حتی #یک_لیوان_آب درخواستـــ نکردند... و به ایشــان دستــــوری ندادند.
🌸 #در_شرایط_سخت_بیماری🤒 و در روزهای آخر عمر شریفشان، هرگاه چشم باز می کردند، اگر قادر به صحبتـــ کردن بودند،
🦋میفرمودند:
#همســـــرم کجا هستند؟
و از حال#ایـــشانــــ جویا میشدند...؟
🌸 در طول زندگیشان با مادرم حتی اگر روزی میشد که مثلاً: غذایــ🍲ــی که مادرم پختــه بودند بد میشد،
🦋 هیچ کس #حــق نداشت در حضور امام (ره)نسبت به این غــذا #اعتراضـــی داشته باشد
🌸« و برعکــس امام از آن غذا #تعریفــــــــ مینمودند و با این کارشان به ما میفهماندند؛ »
👈 که باید #قدردان زحمات مادر🧕🏻تان باشید.
🦋✨ و همیشه میفرمودند: هیچ کس مادر شما نمیشـــود ! ✨
📜 «مجموعه پوسترهای مشق عشق شماره سی و شش»
🍒 #سبک_زندگی_اسلامی
🍑 #زندگی_شیرین_و_عاشقانه
💑 #اصلاح_روابط_زن_و_شوهر
🧔🏻 #ویژگیهای_مردان_بهشتی
💞 @khanevadeh_beheshtii 💞
🚨 فروش زیور آلات برای خرید زغال
✍ به یاد دارم از جمله مواردی که (همسرم) #زیورآلات خود را فروخت، زمانی بود که سالی در مشهد، زمستان نزدیک شد و سرما شدت یافت و مردم برای گرم کردن خانههای خود، به خرید مواد سوختی که در آن زمان #زغال بود، روی آوردند. در چنین مواقعی تعدادی از مومنین به من مراجعه میکردند و پولی در اختیار من میگذاشتند تا با آن زغال بخرم و بین نیازمندان توزیع کنم. معمولاً زغال را از زغال فروشی میخریدم بعد به کسانی که نیاز داشتند حواله میدادم تا زغال را از زغال فروشی بگیرند. در آن سال پولدارها به من مراجعه نکردند بلکه فقرایی مراجعه کردند که معمولاً در چنین ایامی برای گرفتن زغال، درِ خانه علما را میزنند اما آن سال، این افراد از خانه من ناامید باز میگشتند و این امر مرا بسیار اندوهگین میساخت. #همسرم که این حال را دید به من پیشنهاد کرد، #دستبندی را که برادرش به مناسبت تولد یکی از فرزندان به او هدیه کرده بود، بفروشم. من مخالفت کردم، ولی او اصرار ورزید. #دستبند را گرفتم و خواستم آن را به قیمت هر چه بیشتر بفروشم. اتفاقاً یکی از همسایگان و دوستان به خانه ما آمد. من جریان را برایش تعریف کردم تا تشویق شود که دستبند را به قیمت هر چه بیشتر بفروشد. او رفت و آن را به هزار و چند صد تومان فروخت و گفت من هم به اندازه همین پول، روی آن میگذارم. لذا مبلغ خوبی فراهم شد و با آن زغال خریدم و نگرانی همسرم هم برطرف گردید.
📚خون دلی که لعل شد، فصل10، ص160
✅اخبار و تصاویر رهبر انقلاب
💠 @akhbar_rahbar