🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀 چرخید شمر تعزيه، شاعر دلش شـکـست
یک قطره اشک آمدو پای غزل نشـست
مردم گریسـتند و « لب تشنه » روی خاک
دور امام نعره زد و خنجری به دســت
این بار کاش حرف روایت عوض شود
این بار کاش... کاش ببینیم آب هــست
باران برای تشنگی عشق گل کند
یا کاش بشنویم کسی آب را نبـست
چرخید شمر، مردم محزون گریستند
انگار بند از دل «یک طفل» میگـسست
دیدند دختری که به غم گریه میکند
دارد برای اهل حرم گریه میکند
در دست قمقمه ودر آغوش عروسکی
از پله ها قدم به قدم... گریه میکند
مولای من نبود پدر این چنـین! ببخش
آقا ببخش تاج سرم... گریه میکـند
آورده ام برای شـما آب را، بنوش
یکباره مشک ودست و علم گریه میکند
پس روبروی شــــمر چنـین داد میـــــزند:
« بابای بد! »... نگاه قلم گریه میکند
این بار جمعیت همه بر سـینه میزنند
این بار شمر تعزیه هم گریه میـکند.
#شب_سوم_محرم
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
✳️ کانال مهـ| @bonyadmahdaviatesf |ـدویت و آینده پژوهی ✳️