گوشهای از وضعیت اسفبار ایران در دوران برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله؛ بهروایت مطبوعات عصر پهلوی
سالروز جشنهای ننگین 2500 ساله/8
🔻پیک خجسته شماره 527، اردیبهشت1349:
«خدا شاهد است كه مردم در اغلب دهات آرزوى خوردن علوفه صحرا را دارند آن هم به دستشان نمىرسد....»
🔻کیهان 20فروردین1350:
«از جمعيت 167 هزار نفرى استان #سیستان_و_بلوچستان بيش از هشتاد هزار نفر خانه و آشيانه خود را رها كرده به سوى سرنوشت به هر كجا كه مىتوانستند رفتند، روستاييان گاو شيرده خود را به چهل تومان در معرض فروش قرار دادند ولى كسى حاضر نبود بخرد و گوسفند خود را با يك بسته سيگار اشنو عوض مىكردند»
🔻فارس 25اردیبهشت1351:
«بر اثر خشكسالى كه در تابستان گذشته از #فارس تا #خراسان روى داد عده زيادى از گرسنگى جان خود را از دست دادند، مزارع مردم سوخت، دامهاى آنان تلف شد و دامداران حيوانات خود را در بيابانها رها مىكردند تا دستكم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند. »
🔻کیهان 10اردیبهشت1351:
«پسربچه سرگردانى كه به وسيله #پليس_تهران به يكى از كلانترىها جلب شده بود، در بازجويىهاى خود اظهار داشت:
... دو سال قبل پدرم درگذشت و تأمين مخارج من و ده برادر و خواهر تنى و ناتنىام به عهده مادرم گذاشته شد. اين زن چون به تنهايى قادر نبود زندگى ما را تأمين كند يكىدو تن از خواهرهايم را به خانه شوهر فرستاد و چند روز قبل هم مرا از #كلاردشت به #چالوس آورد و يک اسكناس ده تومانى به دستم داد و در حالى كه گريه مىكرد گفت: پسرم ميدونى كه من ديگه قادر نيستم زندگى شما را تأمين كنم. تو زودتر سوار ماشين بشو و برو تهرون بالاخره توى اين شهر بزرگ يك مرد خدا پيدا ميشه كه تورو به فرزندى قبول كنه... اين پسرک كه خود را صداقت دلفانى معرفى مىكرد، ضمن بازجويى گفت اگر خانوادهاى حاضر شود كه مرا به فرزندى قبول كند، قول مىدهم پسر خوبى برايشان باشم....»
🔻کیهان 9فروردین1351:
«پدر و مادرى كه توان نگهدارى 8 فرزند خود را نداشتند آنان را در خيابانهاى تهران رها كردند و هر يک به سويى گريختند. اين بچههاى سرگردان كه بزرگترين آنها 13 سال و كوچکترين آنان ده ماه داشت پس از آنكه نزديك به 48 ساعت مهمان كلانترى بخش 15 تهران بودند
تحويل دادسرا شدند! مأموران پليس اين كلانترى گفتند:
... به طورى كه تحقيق كردهايم، ظاهراً مادر و پدر اين بچهها متوارى شدهاند و هيچكدام حاضر نشدهاند كه نگهدارى هشت فرزندشان را به عهده بگيرند... مأموران پليس براى يافتن حسين و زنش خوشقدم به جستجو پرداختهاند... .(نهضت امام خمینی، ج3، صص797-794)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
گوشهای از وضعیت اسفبار ایران در دوران برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله؛ بهروایت مطبوعات عصر پهلوی
نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/132
🔻پیک خجسته شماره 527، اردیبهشت1349:
«خدا شاهد است كه مردم در اغلب دهات آرزوى خوردن علوفه صحرا را دارند آن هم به دستشان نمىرسد....»
🔻کیهان 20فروردین1350:
«از جمعيت 167 هزار نفرى استان #سیستان_و_بلوچستان بيش از هشتاد هزار نفر خانه و آشيانه خود را رها كرده به سوى سرنوشت به هر كجا كه مىتوانستند رفتند، روستاييان گاو شيرده خود را به چهل تومان در معرض فروش قرار دادند ولى كسى حاضر نبود بخرد و گوسفند خود را با يك بسته سيگار اشنو عوض مىكردند»
🔻فارس 25اردیبهشت1351:
«بر اثر خشكسالى كه در تابستان گذشته از #فارس تا #خراسان روى داد عده زيادى از گرسنگى جان خود را از دست دادند، مزارع مردم سوخت، دامهاى آنان تلف شد و دامداران حيوانات خود را در بيابانها رها مىكردند تا دستكم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند. »
🔻کیهان 10اردیبهشت1351:
«پسربچه سرگردانى كه به وسيله #پليس_تهران به يكى از كلانترىها جلب شده بود، در بازجويىهاى خود اظهار داشت:
... دو سال قبل پدرم درگذشت و تأمين مخارج من و ده برادر و خواهر تنى و ناتنىام به عهده مادرم گذاشته شد. اين زن چون به تنهايى قادر نبود زندگى ما را تأمين كند يكىدو تن از خواهرهايم را به خانه شوهر فرستاد و چند روز قبل هم مرا از #كلاردشت به #چالوس آورد و يک اسكناس ده تومانى به دستم داد و در حالى كه گريه مىكرد گفت: پسرم ميدونى كه من ديگه قادر نيستم زندگى شما را تأمين كنم. تو زودتر سوار ماشين بشو و برو تهرون بالاخره توى اين شهر بزرگ يك مرد خدا پيدا ميشه كه تورو به فرزندى قبول كنه... اين پسرک كه خود را صداقت دلفانى معرفى مىكرد، ضمن بازجويى گفت اگر خانوادهاى حاضر شود كه مرا به فرزندى قبول كند، قول مىدهم پسر خوبى برايشان باشم....»
🔻کیهان 9فروردین1351:
«پدر و مادرى كه توان نگهدارى 8 فرزند خود را نداشتند آنان را در خيابانهاى تهران رها كردند و هر يک به سويى گريختند. اين بچههاى سرگردان كه بزرگترين آنها 13 سال و كوچکترين آنان ده ماه داشت پس از آنكه نزديك به 48 ساعت مهمان كلانترى بخش 15 تهران بودند
تحويل دادسرا شدند! مأموران پليس اين كلانترى گفتند:
... به طورى كه تحقيق كردهايم، ظاهراً مادر و پدر اين بچهها متوارى شدهاند و هيچكدام حاضر نشدهاند كه نگهدارى هشت فرزندشان را به عهده بگيرند... مأموران پليس براى يافتن حسين و زنش خوشقدم به جستجو پرداختهاند... .(نهضت امام خمینی، ج3، صص797-794)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
گوشهای از وضعیت اسفبار ایران در دوران برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله؛ بهروایت مطبوعات عصر پهلوی
سالروز جشنهای ننگین 2500 ساله/8
🔻پیک خجسته شماره 527، اردیبهشت1349:
«خدا شاهد است كه مردم در اغلب دهات آرزوى خوردن علوفه صحرا را دارند آن هم به دستشان نمىرسد....»
🔻کیهان 20فروردین1350:
«از جمعيت 167 هزار نفرى استان #سیستان_و_بلوچستان بيش از هشتاد هزار نفر خانه و آشيانه خود را رها كرده به سوى سرنوشت به هر كجا كه مىتوانستند رفتند، روستاييان گاو شيرده خود را به چهل تومان در معرض فروش قرار دادند ولى كسى حاضر نبود بخرد و گوسفند خود را با يك بسته سيگار اشنو عوض مىكردند»
🔻فارس 25اردیبهشت1351:
«بر اثر خشكسالى كه در تابستان گذشته از #فارس تا #خراسان روى داد عده زيادى از گرسنگى جان خود را از دست دادند، مزارع مردم سوخت، دامهاى آنان تلف شد و دامداران حيوانات خود را در بيابانها رها مىكردند تا دستكم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند. »
🔻کیهان 10اردیبهشت1351:
«پسربچه سرگردانى كه به وسيله #پليس_تهران به يكى از كلانترىها جلب شده بود، در بازجويىهاى خود اظهار داشت:
... دو سال قبل پدرم درگذشت و تأمين مخارج من و ده برادر و خواهر تنى و ناتنىام به عهده مادرم گذاشته شد. اين زن چون به تنهايى قادر نبود زندگى ما را تأمين كند يكىدو تن از خواهرهايم را به خانه شوهر فرستاد و چند روز قبل هم مرا از #كلاردشت به #چالوس آورد و يک اسكناس ده تومانى به دستم داد و در حالى كه گريه مىكرد گفت: پسرم ميدونى كه من ديگه قادر نيستم زندگى شما را تأمين كنم. تو زودتر سوار ماشين بشو و برو تهرون بالاخره توى اين شهر بزرگ يك مرد خدا پيدا ميشه كه تورو به فرزندى قبول كنه... اين پسرک كه خود را صداقت دلفانى معرفى مىكرد، ضمن بازجويى گفت اگر خانوادهاى حاضر شود كه مرا به فرزندى قبول كند، قول مىدهم پسر خوبى برايشان باشم....»
🔻کیهان 9فروردین1351:
«پدر و مادرى كه توان نگهدارى 8 فرزند خود را نداشتند آنان را در خيابانهاى تهران رها كردند و هر يک به سويى گريختند. اين بچههاى سرگردان كه بزرگترين آنها 13 سال و كوچکترين آنان ده ماه داشت پس از آنكه نزديك به 48 ساعت مهمان كلانترى بخش 15 تهران بودند
تحويل دادسرا شدند! مأموران پليس اين كلانترى گفتند:
... به طورى كه تحقيق كردهايم، ظاهراً مادر و پدر اين بچهها متوارى شدهاند و هيچكدام حاضر نشدهاند كه نگهدارى هشت فرزندشان را به عهده بگيرند... مأموران پليس براى يافتن حسين و زنش خوشقدم به جستجو پرداختهاند... .(نهضت امام خمینی، ج3، صص797-794)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db