دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی/1
نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/127
🔹در سال ١٣۴٢ همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « #روشنفكران » ماسونى به نامهاى #اصغر_مهدوى و #ايرج_افشار يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سيدجمالالدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند!
🔸ليكن نكته درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه #روشنفكران_مرموز اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضتها و حركتهاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد #سيد مىنشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانه «افشاگرى»، بر ضد او قلم مىزدند؟! #ايرج_افشار در مقدمه «مجموعه» يادشده آورده است:
🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانه امينالضرب بوده است سالهاى دراز از طرف (امينالضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آنها را از ميان خزانه گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد..
🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشه جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانه گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى دهها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟!
🔹 #ايرج_افشار براى آنكه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشتههاى #تقیزاده پيوند دهد و چهره سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشاندهنده فراماسونى بودن سيد مىباشد آورده است كه مىتوان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته است.
🔸در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده :
در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم.
سنه ١٢٩٣
🔹با چشم پوشى از پرسشهايى كه درباره اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكتههايى در خور بررسى و نگرش است:
🔸١. هر انسان باسوادى مى داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكردههاى حوزه اسلامى سر بزند.
🔹٢. جمله «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جمله «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جمله نخستين به سبک و روش خاطرهنويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشتههاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است.
اگر #سيدجمالالدين به خاطرهنويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مىكرده است، آوردن جمله «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزهاى او را به نگارش آن واداشته است؟!
🔸٣. نكته سؤال برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « سيد جمالالدين حسينى ١٢٧٧ » زده شده است! مهر زدن پاى جملهاى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مىشود، به هيچوجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همه يادداشتهاى او اين مهر ديده مىشد، ليكن در زير ديگر يادداشتهايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمىشود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اينكه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چک بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟!
🔹بهراستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دورهاى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرک يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغهاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db